کارگروه
هبوط
دوستان عزیز در این محل بصورت شفاف انسانیت و تعریف کنیم و از ایده هامون بگیم چه چیز باعث میشه که انسان رو به هبوط بره؟
 

عوامل هبوط انسان

صفحه اصلی کارگروهها >> هبوط  >> عوامل هبوط انسان
کاربر حذف شده

کاربر حذف شده

در کارگروه: هبوط
تعداد ارسالي: -2
12 سال پیش در تاریخ: پنجشنبه, مهر 13, 1391 17:23

انسان برای عروج آفریده شده و صعود کلمه انسان به اوج خدایی، همانند پرواز پرندگان امری طبیعی است، اما چرا بسیاری به جای پرواز در خاک گرفتارند و برخی دیگر نه تنها توان راه رفتن بر روی خاک را ندارند بلکه چون ماری می خزند و یا چون موری در لجن غوطه می خورند؟
انسان را چه شده است که پر پروازش را از دست داده و سقوط و هبوط کرده و از فراز، فرود آمده و در خاک و خل دنیا گرفتار شده و پست می بیند و پست می خورد و پست زندگی می کند.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی بر آن است تا تحلیل و تبیین قرآن را از علل و عوامل هبوط و سقوط آدمی ارائه دهد و خلود وی در زمین را روشن کند.



انسان، اوج آفریده های الهی
از نظر قرآن، انسان، تنها آفریده ای است که در اوج نهایی است. البته این بدان معنا نیست که خداوند قادر به آفرینش آفریده ای برتر از انسان نیست، بلکه به این معناست که ساختار احسن کنونی نظام هستی، بیش از این را برنمی تابد و ظرفیت این خلقت و آفرینش، بیش از این نیست. از این رو در آیه ۱۹ سوره ابراهیم می فرماید: الم تر ان الله خلق السماوات و الارض بالحق ان یشا یذهبکم و یات بخلق جدید آیا نمی نگری که خداوند آسمان و زمین را بر پایه حقانیت آفرید و اگر بخواهد شما را می برد و آفرینش جدید و نویی می آورد.
در آیات ۱۶ و ۱۷ سوره فاطر نیز می خوانیم: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید؛ ان یشا یذهبکم و یأت بخلق جدید؛ ای مردم شما به خداوند نیازمند هستید و خداوند بی نیاز ستوده است. اگر بخواهد شما را می برد و آفرینش جدیدی می آورد.
همچنین خداوند در آیه ۱۳۳ سوره نساء بر این مطلب به گونه ای دیگر تاکید می کند و می فرماید: «ان یشا یذهبکم ایها الناس و یات بآخرین و کان الله علی ذلک قدیر؛ ای مردم، اگر او بخواهد شما را از بین می برد و افراد دیگری به جای شما می آورد و خداوند بر این کار تواناست.
بنابراین، اقتضای نظام کنونی که بر مدار آسمان و زمین است، این است که انسان تنها موجود برتر باشد؛ زیرا این نظام نمی تواند موجود برتری غیرانسان را برتابد وگرنه خداوند آن را می آفرید. بنابراین اگر بخواهد موجودی برتر از انسان بیافرییند می بایست نظام کنونی را به طور کامل دگرگون سازد و نظام دیگری را بیافریند که البته بر این کار توانا و داناست.
به هر حال، همین برتری انسان بر همه آفریده های نظام کنونی هستی، موجب شده تا در مقام تکوین، خواسته و ناخواسته همه آفریده های دیگر الهی که در نظام کنونی آفریده شده اند، مسخر و مطیع انسان باشند و همگان حتی همه فرشتگان بی استثنا، بر این انسان برتر، سجده اطاعت به جا آورند و خلافت وی را در مقام تکوین بپذیرند، هرچند که در مقام تشریع تنها موجود مرید و مختاری به نام ابلیس و شیاطین همراهش، طغیان کرده و خلافت وی را نپذیرفتند. اما این تمرد و طغیان هرگز به معنای خروج از خلافت تکوین انسان نیست؛ زیرا همانطور که تمرد برخی از انسان ها به معنای خروج از ولایت و حکومت الهی نیست، همچنین تمرد ابلیس و شیاطین نیز به معنای خروج از ولایت و خلافت انسانی نخواهد بود.
در همین رابطه می توان به عدم پذیرش ولایت امیرمؤمنان علی(ع) از سوی همراهان سقیفه بنی ساعده اشاره کرد که این طغیان و تمرد به معنای خروج از ولایت تکوینی و امامت و خلافت الهی آن حضرت(ع) نیست، بلکه در ظاهر، خود، حاکم و خلیفه هستند ولی در باطن، آن حضرت(ع) است که در منصب الهی ولایت و خلافت نشسته است؛ زیرا هرگز ولایت و خلافت الهی جوامع بشری و غیربشری به ظالمان نمی رسد که دوره ای بت پرستیده اند و به ظلم عظیم شرک مبتلا و گرفتار بوده اند؛ هر چند که ایشان به عنوان ائمه الکفر و الشرک، امامت جامعه کافران و مشرکان را به عهده گرفته و بر جاهلیت اولی، نظام سیاسی برپا می کنند ولی هرگز در مقام ائمه الایمان نخواهند نشست که امامت مؤمنان و جوامع ایمانی تنها از آن معصومانی است که خداوند ایشان را ساخته، تطهیر کرده و خالص برای خود نموده تا نمونه و مثل برای دیگر انسان ها باشند.
به هر حال، انسان تنها آفریده ای است که به اقتضای طبیعت آفرینش کنونی، در اوج نشسته و مقام خلافت الهی را با خود همراه دارد. از این رو خداوند در آیه ۴۱ سوره مؤمنون بر خود آفرین می فرستد و می فرماید: ثم انشأناه خلقا آخر فتبارک الله أحسن الخالقین؛ سپس آفرینش دیگری از آن جسم کردیم و روح در آن دمیدیم. پس آفرین بر خداوندی که بهترین و نیکوترین آفریدگان است؛ زیرا این انسان با روح الهی و تعلیم همه اسمای الهی، دارنده همه صفات الهی شده و شایسته خلافت الهی بر همه موجودات است. (بقره، آیات ۳۰ و ۳۴ تا  ۳۸ و آیات دیگر)
چرایی سقوط آدمی از این اوج
اما چرا برخی از انسان ها از این اوجی که نشسته اند هبوط و سقوط می کنند و خلافت الهی را قدر نمی شناسند و حق الهی را ادا نمی کنند و در مسیر متاله شدن و فعلیت بخشی به همه اسمای سرشته در ذات خویش گام برنمی دارند؟
از آیات قرآنی این معنا به دست می آید که عامل اصلی در این سقوط، دو دسته عامل درونی و بیرونی است که از آنها به عنوان هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی یاد می شود. خواسته های پست نفسانی، عامل درونی است که انسان را به سوی اموری پست می کشاند و از اوج گیری و پرواز تا خدایی شدن باز می دارد. در این میان، دشمنی کینه توز وجود دارد که می خواهد هر طور شده، انسان را از سفر خاک تا خدا باز دارد و سوگند خویش در گمراهی بشر و اسقاط از خلافت الهی در بیشتر انسان ها را درست و صادق بنماید.
البته بسیاری از مردم دچار خطا و اشتباه در تطبیق می شوند. به این معنا که انسان به طور طبیعی گرایش به زیبایی ها، خوبی ها و کمالات دارد و از زشتی ها، بدی ها و نواقص می گریزد؛ ولی گاه در تشخیص به خطا می رود و دشمن سوگند خورده نیز چیز زشت و بد را خوب و زیبا جلوه می دهد و بر او تزیین می کند.
در داستان گناه نخست حضرت آدم(ع) که از آن به ترک اولی یاد می شود، قرآن گزارش می کند که هر دو عامل درونی و بیرونی حضور داشت تا آدم دچار هبوط شد. از سویی گرایش به دست یابی آسان به اوج، او را به سوی درخت ممنوع و خوردن از آن کشاند؛ چرا که گمان می کرد با این کار می تواند فرشته سان شود و یا به جاودانگی دست یابد و از آن جایی که این دو چیز را بزرگ و امری کمالی می دانست، برای به دست آوردن آن، عزم جزم کرد، درحالی که فراموش کرده بود هیچ کمالی جز خدایی شدن از طریق عبودیت خداوند و اطاعت او نیست و راه و شریعت و طریقتی که پیموده بود، جز گمراهی و ضلالت و هبوط چیزی به همراه نداشت؛ و از سویی دیگر، وسوسه های دشمن سوگند خورده، وی را به گمراهی انداخت و گمان کرد که کمال در این دو امر، و راه دست یابی نیز خوردن از میوه درخت ممنوع است.
عوامل سقوط بشر
انسان ها به علل مختلف این هبوط و سقوط را تجربه می کنند. بخش بزرگی از آیات قرآنی به عوامل و علل سقوط بشر اشاره دارد. در اینجا به برخی از آنها توجه داده می شود:
۱- خودخواهی و خودپسندی: یکی از مهم ترین عوامل سقوط بشر، خودپسندی و خودبرتربینی است. همین عامل، اصلی ترین علت سقوط ابلیس بود؛ چراکه خودرا ازنظر نژادی برتر از آدم می دانست؛ ازنظر وی آتش، برتر از گل و خاک است. (اعراف، آیه۱۲) لذا از فرمان الهی به سجده بر آدم سرباز می زند و استکبار می ورزد و هبوط و سقوط می کند. بسیاری از انسانها نیز گرفتار همین صفت زشت و ناپسند خودپسندی و خودبرتربینی هستند. این گونه است که همانند قوم ثمود سقوط می کنند و از اوج بصیرت به دامن کوردلی و غفلت می افتند. خداوند در آیه ۲۸سوره عنکبوت بیان می کند که قوم ثمود، انسان های دارای بصیرت و آگاهی بودند و به همین دلیل در تمدن، به رشد و شکوفایی بزرگی رسیده و فرهنگ متعالی را ایجاد کرده بودند، ولی در دام تکبر و خودخواهی افتاده و راه دروغ و دغل را در پیش گرفتند و سقوط کردند. (قمر، آیات۲۳ تا۲۶)
۲- بی تقوایی: از علل سقوط آدمی، بی تقوایی است. بسیاری از مردم برخلاف فرمان های عقل و شرع عمل می کنند و آنچه ناپسند و زشت و بد است را انجام می دهند و حتی امور زشت و نابهنجار را امری ارزشی و زیبا و هنجاری جلوه می دهند. این درحالی است که حرکت در مسیر تقوا به معنای پایبندی به احکام و آموزه های عقلانی و عقلایی و شرعی است که نتیجه آن گشایش همه راه های تعالی و تکامل برروی انسان است. خداوند، سقوط و نابودی امت ها را در بی تقوایی آنان تحلیل می کند.(شعراء، آیات ۱۴۱تا ۱۵۰)
۳- خوشگذرانی و سرمستی: از دیگر عوامل سقوط انسان به دامن پست رذایل و آتش دوزخ، می توان به خوشگذرانی و سرمستی اشاره کرد. کسانی که ازنظر مالی در رفاه قرار گیرند، به سبب اتراف، در دام اسراف و تبذیر می افتند و همه محدودیت های اخلاقی را زیرپا می گذارند. این گونه است که بسیاری از ثروتمندان گرفتار سرمستی و خوشگذرانی می شوند و کمتر به اصول اخلاقی پایبند می گردند و هنجارشکنی در ایشان تقویت می شود. شکوفایی تمدنی که همراه با ثروت و قدرت است، آدمی را دچار جنون خودبرتربینی می کند و سرمست می شود و خوشگذرانی را برای مصرف ثروت بی پایان خویش راه درمان می شناسد. ثروت زیاد، موجب می شود تا شخص به زندگی عادی دلشاد نشود، بلکه بخواهد تا با ثروت خویش عیش و نوش خود را افزایش دهد. لذا در تفریح و سرگرمی راه افراط را می پیماید و اندک اندک تفریحات عادی، او را شاد و سرمست نمی کند. از این رو به دامن خوشگذرانی می افتد و سرمست از باده ثروت و قدرت، همه اصول اخلاقی و هنجاری را زیرپا می گذارد و خدا را بنده نمی شود و بدین ترتیب راه هلاکت و سقوط را برای خود هموار می سازد. ازنظر قرآن، چنین رفتاری همان سرمست شدن است که غفلت، نتیجه طبیعی و سقوط، پیامد نهایی آن می باشد. (شعراء، آیه ۱۴۹و نیز مجمع البیان، ج۷و ۸، ص۲۱۳)
۴- حزب گرایی: از دیگر عوامل سقوط انسان از دایره انسانیت و کمال، گرفتار شدن به دسته بندی های حزبی و جناحی است. افراد برای حفظ منافع گروه و حزب و جناح خویش، حقایق را نادیده می گیرند و به سادگی از مرز راستی می گذرند و دروغگویی را جانمایه رفتار و کردار خویش می سازند. اصولاً همه انسان ها، گرایش به جمع و اجتماع دارند، ولی گاه این اجتماع گرایی به شکل حزب گرایی درمی آید که منافع حزبی را بر حقایق و منافع عمومی چیره می سازد. به طوری که شخص برای رضایت حزب و منافع حزبی، حقایق را فدا می کند. خداوند یکی از صفات اقوامی که هلاک شدند را حزب گرایی ایشان برمی شمارد که بیانگر آن است که حزب گرایی به این مفهوم تا چه اندازه می تواند اسباب سقوط آدمی و جامعه را فراهم آورد. (ص، آیات۱۲ و ۱۳ و نیز غافر، آیات۳۰ و ۳۱)
۵- قدرت و ثروت: قدرت و ثروت مادی از دیگر عوامل سقوط فرد و جامعه است که در آیات ۶۹ و ۷۰ سوره توبه و نیز ۱۱ تا ۱۳ سوره ص به آن توجه می دهد. بنابراین انسان ها می بایست مواظب و مراقب باشند که قدرت و ثروت ایشان موجبات سقوط آنان را فراهم نیاورد؛ زیرا همان عامل تکامل و شکوفایی استعدادهای انسان و جامعه، می تواند در نقش شمشیر دو لبه عمل کند و موجبات سقوط شخص و یا جامعه را فراهم آورد.
۶- طغیانگری و فسادگری: از دیگر عوامل سقوط آدمی طغیانگری و عبور از حدود قانونی و اخلاقی است که به اشکالی چون ظلم و ستم بروز می کند و زمینه فساد و تباهی در فرد و جامعه را فراهم می آورد. خداوند در آیاتی از جمله ۵سوره حاقه و ۹ و ۱۱ سوره فجر و ۶۱ و ۶۷ سوره هود به طغیان و ظلم به عنوان عوامل تباهی و نابودی و سقوط قوم ثمود اشاره می کند و از مردم می خواهد تا از این مسأله عبرت گیرند و راه ایشان را نپیمایند؛ زیرا طغیان، فساد در همه زمینه ها را موجب می شود و انسان و جامعه را از انسانیت خود خارج می سازد و به شخص اجازه نمی دهد تا درک درستی از حقایق هستی داشته باشد و تصمیم درست نسبت به مسایل اتخاذ کند. (شعراء، آیات۱۴۱تا ۱۵۳ و فجر، آیات۹و ۱۲)
اینها تنها نمونه ها و گوشه هایی از عوامل سقوط آدمی از اوج انسانیت است. با مراجعه به قرآن می توان عوامل و علل دیگری را شناسایی کرد. البته آنچه در اینجا بیان شد، مهم ترین و اساسی ترین علل و عوامل سقوط و تباهی انسان ها و جوامع بشری بود که در قرآن بیان شده است. باشد با پرهیز از همین علل و عوامل، خود را همچنان در اوج نگه داریم و با بهره مندی از ایمان و عمل صالح به عنوان دو بال پرواز، همه اسمای حسنای الهی سرشته در ذات خویش را فعلیت بخشیده و تا اوج خدایی و متاله شدن پرواز کنیم.


حذف ارسالي ويرايش ارسالي