افرادی که پس از گذراندن یک تجربه تلخ در زندگی مشترک به دوران مجردی خود باز میگردند، آگاهانه یا ناآگاهانه دچار مجموعهای از آسیبهای روحی و روانی میشوند. هرچند جدایی امری ناخوشایند است اما افراد مطلقه باید بدانند که در پارهای از موارد، طلاق تنها راه است و البته این مساله نباید فراموش شود که به دلیل گرفتاری زن و مرد مطلقه با خویش، درگیریهای متعدد و تشنجزا در زندگی سابق و لج و لجبازی و رفت و آمد در محیطهای دادگاه، باعث میشود این افراد به صورت طبیعی دچار حالتهای اضطرابی و درجاتی از افسردگی شوند. افسردگی بیش از سایر عوامل، تهدیدکننده حیات جسمی و روانی انسانهاست و در جامعه ما، دومین رتبه بیماریها را از نظر تحمیل هزینه روحی، مادی، اجتماعی و اقتصادی به خود اختصاص داده است. در هر صورت بیماری افسردگی در این دست افراد اگر تحت درمان قرار نگیرد، پیامدهای جبرانناپذیری برای خود و اطرافیان به دنبال خواهد داشت. در زمینه افسردگی افراد مطلقه، علایم و درمان آن با مهدی میرمحمدصادقی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی و مشاور خانواده گفتوگو کردهایم که در زیر میخوانید:
آیا افسردگی بعد از طلاق در افراد جداشده یک پروسه طبیعی است؟
بله، ذات افسردگی با از دست دادن در ارتباط است. وقتی ما چیزی و کسی مهم را از دست میدهیم، احتمال آنکه دچار افسردگی شویم بسیار زیاد است. در اینجا هم مشخص است زوجین دارند یکدیگر را از دست میدهند. البته افسردگی در این مورد بستگی به این دارد که چه کسی خواهان است و چه کسی دیگر خوانده و در برابر جدایی مقاومت میکند و نمیخواهد همسرش را از دست دهد. کسی که خواهان است و میخواهد طلاق بگیرد یا طلاق دهد کمتر دچار افسردگی میشود و اما همسری که طلاق نمیخواهد و مشکلی با زندگیاش ندارد، احتمال افسردگی و شدتش در وی بیشتر است. در واقع بیماری افسردگی او جدی است.
زن و مرد از منظر روحی و روانی تا چه مدتی درگیر طلاق و پیامدهای آن هستند؟
معمولا کسانی که پروسه جدایی را طی میکنند، دو سال درگیر نتایج و پیامدهای آن هستند. پروسه طلاق به نوعی استعاری، مرگ است، مرگ کسی که همچنان زنده است. معمولا زمانی که طلاق جدی شود تا زمانی که افراد از آن بیرون آیند، دو سال زمان میبرد، در صورتی که مرگ عزیز شش ماه تا یکسال زمان و انرژی میگیرد. فکرکردن به شخصی که زنده است، آیا در آینده ازدواج میکند یا نه، روزهایش را چگونه سپری میکند و... باعث ایجاد خشم میشود که معمولا شدت این خشم هم زیاد است. طلاق هزینهبر است، هم از منظر اقتصادی و هم عاطفی. در اینجا ما با مساله اقتصادی کاری نداریم هرچند که این مسایل اقتصادی مخصوصا برای زنان درگیری روحی ایجاد میکند (مانند اینکه در کجا سکونت کند، از چه طریقی امرارمعاش کند)، حتی در برخی از کشورها هزینههای اقتصادی طلاق محاسبه میشود. اما هزینههای عاطفی قابل محاسبه نیست و شدتی هم که بر جای میگذارد خیلی بیشتر است، مشکلاتی که برای فرزندان رقم میخورد که تا آخر عمر گریبانگیرشان است، مشکلات جنسی، ازدواجهای دوم که سطح تنش بالاتری دارند و غیره.
در پروسه جدایی و بعد از آن، بیشتر زنان افسرده میشوند یا مردان؟
کلا زنان افسردگیشان بیشتر از مردان است و طبق آمارها در کل جهان، آنها دو برابر بیش از مردان افسرده میشوند. آمار شیوع افسردگی در زنان 25درصد است، یعنی از هر چهار زن یکی مبتلا به درجاتی از این بیماری است و در مردان این نسبت یک به هشت است. در طلاق هم این قضیه صدق میکند که زنان بیشتر دچار افسردگی میشوند.
علایم افسردگی بعد از طلاق با افسردگی بالینی متفاوت است؟
خیر - فقط اینکه این اشتغال فکری سمت و سویش فقط به همسر گذشته میرود، خشم به نسبت زیادتر است و کنجکاوی نیز در مورد همسر قبل دیده میشود. گاهی در این پروسه ممکن است که همسران بخواهند دوباره بازگردند به زندگیشان و در اینجا توصیه میشود دیگران مداخله نکنند چه خانواده و چه مشاوران که نباید بگویند: «برگردی همان آش و کاسه هست.» بهتر است یکبار دیگر از این فرصت استفاده کنند فقط چیزی که توصیه میشود این است که زوجها پس از برگشتن سریع بچهدار نشوند، زیرا احتمال آن است که باز جدا شوند.
علایم این افسردگی را بهطور کلی بیان کنید؟
بیحوصلگی، پایین آمدن تمرکز، کمشدن حافظه (گاهی افراد فکر میکنند مشکل عصب شناختی دارند)، بیخوابی یا پرخوابی، بیاشتهایی یا پراشتهایی، احساس پوچی، عدم امید به آینده، از دستدادن انرژی، خستهشدن سریع، گریه و غم، زود جوشآوردن، پایینآمدن آستانه تحمل مخصوصا در مردان، زودرنجی در زنان، اعتماد بهنفسپایین. افسردگی بعد از طلاق گاهی با اضطراب، دلشوره و ترس از آینده، بدبینی نسبت به جنس مخالف، گرایش به الکل و موادمخدر و خودسرانه دارو خوردن همراه است.
آیا فرد مطلقه افسرده به خودکشی فکر میکند؟
کلا افراد افسرده به خودکشی زیاد میاندیشند که فکرکردن به این قضیه برای افراد مطلقه بیشتر است. معمولا افکار خودکشی با شدت افسردگی در ارتباط است.
چه عواملی تشدیدکننده افسردگی در این دسته از افراد است؟
نداشتن حمایت اجتماعی، تنهایی و انزوا، مسایل اقتصادی، رفت و آمد زیاد به دادگاه، نبود شبکه دوستان، مشکلات مربوط به حضانت فرزند (اینکه زن یا مرد همسرش را از دست داده و ممکن است فرزندش را هم از دست دهد) مسلما فشار روانی را زیادتر میکند. کلا هرچقدر میزان از دست دادن روابط انسانی بیشتر باشد، این حس منفی بیشتر تشدید میشود. حس اینکه فرد فکر کند طلاقش غیرمنصفانه بوده باشد، احساس افسردگیاش بیشتر میشود. همچنین در پروسه جدایی رد و بدل شدن تهمتها مساله را حادتر میکند.
برخی از مشاوران و روانشناسان پیشنهاد میکنند برای درمان سریع افسردگی، فرد وارد رابطه عاطفی جدیدی شود، نظر شما در اینباره چیست؟
زن یا مردی که طلاق میگیرند، توصیه نمیشود که وارد رابطه دیگری شوند. در واقع مانند آن است که فرد از چاله درآمده بیفتد در چاه. وقتی ما کسی را از دست میدهیم باید تامل کنیم، مشکلاتی را که در زندگیمان داشتیم مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم و با عواطف خود کنار بیاییم. وقتی فردی با افسردگی وارد یک رابطه میشود بیشتر دنبال یک رابطه پرستارانه است که کسی از او مراقبت کند. در کل ارتباطاتی که افراد مطلقه واردش میشوند، ریسک بسیار بالایی برایشان دارد. همچنین اشخاصی که با فرد مطلقه وارد رابطه عاطفی میشوند، باید بدانند که رابطهشان پر از ریسک است زیرا آن شخص هنوز از رابطه قبلیاش کنده نشده است. به نظر من قطعا فرد باید بعد از شش ماه از طلاقش و چه بسا بیشتر وارد یک رابطه شود.
داشتن اعتماد به نفس در فرد مطلقه تا چه حد در بهبودی افسردگی نقش دارد؟
یکی از نشانههای افسردگی نداشتن اعتماد به نفس است. هر چقدر اعتماد به نفس را بالا ببریم، افسردگی نیز کمتر میشود. از دید من باید افسردگی را درمان کرد تا اعتمادبهنفس فرد بازگردد.
حمایت خانواده در بهبود فرد چقدر نقش دارد؟
نقش پررنگی دارد. وقتی فرد جدا میشود، روابطش محدود میشود، بیش از هر زمانی به حمایت و کمک نیازمند است و این حمایت خانواده است که میتواند میزان افسردگی را کاهش دهد. حمایت خانواده بسیارمهم است اما در جامعه ما حمایت با مداخله قاطی میشود. فرد مطلقه باید آزادی عمل داشته باشد و طبق درخواستهای درونی میلش عمل کند و خانواده به جای مداخله حمایتش کند. البته باید گفت این مداخله از سوی خانواده زن مطلقه است زیرا فشارها بر روی زنان مطلقه بیش از مردان است.
شما به عنوان مشاور خانواده برای افرادی که افسردگی بعد از طلاق را تجربه میکنند، چه راهکاری را پیشنهاد میدهید؟
اگر افسردگی حادی دارند حتما باید برای درمان اقدام کنند. ابتدا با رواندرمانی و اگر نیاز بود که از دارودرمانی استفاده کنند. البته من داروهای گیاهی ضدافسردگی را هم پیشنهاد میکنم. برای کاهش افسردگی، روابط اجتماعیشان (دوستانه و خویشاوندی) را گسترش دهند، ورزش کنند و در صورت داشتن فرزند، دیدارهایشان را منظم کنند. خود را مشغول کنند و به زندگی جدیدشان سروسامان دهند.به سرعت وارد رابطههای عاطفی نشوند. در صورت سپری شدن مدت لازم بعد از طلاق، به زندگی مشترک جدید فکر کنند.
مدت زمان درمان این نوع افسردگی چقدر است؟
افسردگی بعد از طلاق به شدت آسیبدیدن فرد در ازدواج گذشتهاش بستگی دارد. این نوع افسردگی زیر ششماه بهبود مییابد اما اگر ادامه داشت فرد باید حتما از روانشناس کمک گیرد. باز هم تاکید میکنم زن و مرد مطلقه بعد از جدایی به دلیل آنکه ذهنشان درگیر است، برای تشکیل زندگی مجدد عجله نکنند، زیرا آسیب بیشتری میبینند. از بزرگترین معضلاتی که فرد مطلقه پیدا خواهد کرد این است که ازدواج دومش هم به شکست منتهی شود پس حتما برای ازدواج بعدی دقت لازم را داشته باشند.
حسن بصیری هریس روز دوشنبه 12:04