دلایل تأخیر در ازدواج
مورد اوّل: زیاد شدن مقدار مهریه که ازدواج نمودن را برای بسیاری از جوانان مشکل یا غیر ممکن مینماید واین پدیده مخالف آن چیزی است که شریعت خداوندی مبنی بر تخفیف و کمتر کردن مهریه قرار داده است.
(روایت است که) زنی با مهریهی یک جفت کفش ازدواج نمود و پیامبر صلی الله علیه وسلّم ادواجش را جایز قرار داد سپس به آن مرد گفت: برو چیزی برای مهریه بیاور، حتی اگر انگشتری از آهن باشد، آن مرد تلاش کرد و برگشت، اما چیزی گیر نیاورد، سپس پیامبر صلی الله علیه وسلّم به او فرمودند:( آیا از قرآن چیزی حفظ داری؟) او گفت: بلی فلان سوره و فلان سوره را یاد دارم، آنگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: شما را با آنچه از قرآن در یاد داری به نکاح یکدیگر، در آوردم. مردی به حضرت صلی الله علیه وسلّم عرض کرد: ای رسول خدا من زنی را با مهر چهار اوقیه ( یعنی مبلغی برابر با صد و شصت درهم) به نکاح خود درآورده ام. فرمودند: با چهار اوقیه!؟ انگار شما نقره را از دامنهی همین کوه استخراج میکنید. ما چیزی را نداریم که به تو بدهیم، امّا شاید تو را با سپاه یا کاروانی بفرستیم تا آنچه میخواهی به دست آوری.
عمر رضی الله عنه نیز فرموده است: “لا تغلوا صدق النساء فإنها لو کانت مکرمة فی الدنیا أو تقوى فی الآخرة کان أولاکم بها رسول الله” مهریهی زنان را بیش از حد زیاد نکنید، زیرا اگر نشانه بزرگی در دنیا یا تقوا در قیامت میبود رسول خدا صلی الله علیه وسلّم برای انجام و سبقت در آن سزاوارتر از شما بودند.( رواه الخمسة وصحّحه الترمذی.)
بسیاری از مردم نیز با اهداف ناپسندی مانند تجارت و بدست آوردن مال دنیا یا فخر فروشی و ریا یا چشم و هم چشمی با آشنایان و پیروی از سخن زنان، در مقدار مهریه زیاده روی میکنند. بنابراین بر سرپرستان امر لازم است این کار را تسهیل نموده، بار را بر دوش شوهر سنگین نکنند و افکارش را با قرض مشغول ننمایند و شایسته است که انسانهای سرشناس و شناخته شده، خود الگوی مردم جامعه باشند و کار را بر برادرانشان که توانایی برابری با آنها در بالا بردن مهریه را ندارند، دشوار ننمایند. آن چه جای تأسف دارد این است که بعضی از خانوادهها با اینکه بر ضعف وضعیت معیشتی خواستگار آگاهی دارند، باز هم شرط و شروط خود را بیشتر میکنند. بزرگتر و سرپرست خردمند کسی است که بیشتر به موفقیت ازدواج میاندیشد و توجهی به مال (دنیا) ندارد بلکه شاید در اداره زندگی به داماد خود کمک نیز بکند، البته اگر دامادی توانایی مالی داشته باشد و مال زیادی برای ازدواج، خرج کند و فشاری بر او نیاید، هیچ اشکالی ندارد. و صحیح هم این است که که اندازهی مشخّصی برای حد اقل یا حد اکثر مهریه ( صداق ) وجود ندارد.
مورد دوم: جلوگیری پدر و مادر (سرپرستان) دختر از شوهر دادن او با وجود خواستگار همکفو و رضایت دختر به ازدواج با او ، که این مورد حرام است و شریعت از آن نهی فرموده است و الله تعالی در این باره میفرماید: ( فلا تعضلوهن أن ینکحن أزواجهن إذا تراضوا بینهم بالمعروف )
در چنین کاری سه جرم (ظلم عظیم) وجود دارد:
ظلم اول: ظلم بر خود، با نافرمانی کردن خدا و رسول صلی الله علیه وسلم.
ظلم دوّم: ظلم بر زن و منع او از ازدواج با مرد همکفو مورد علاقه و رضایت خود
ظلم سوّم: ظلم به خواستگار به خاطر جلوگیری او از رسیدن به حق طبیعی خویش.
سرپرست دختر ممکن است به خاطر طمع داشتن به مال دختر یا دشمنی با خواستگار، قصد ضرر رساندن به مادر دختر، یا منتظر ماندن برای ازدواج خواهر بزرگتر قبل ازخواهر کوچکتر (رعایت ترتیب)، مرتکب چنین اشتباهی شود که این کار نیز جایز نیست و قسمت و نصیب هر کس نوشته شده است.
هرگاه ولی و سرپرست دختر از شوهر دادن او به فردی همکفو ، امتناع نماید طبق فرمودهی فقها ولایت و سرپرستی او ساقط و باطل میگردد و اگر بار دیگر چنین کاری را تکرار نماید، فاسق شناخته شده و شهادت او، و تمام کارهایی که داشتن عدالت در آنها شرط است، از او قابل قبول نخواهدبود.
مورد سوم: منع جوانان از ازدواج و به تأ خیر انداختن آن به خاطر میل آنها به داشتن رابطه و آزادی و قبول نکردن مسئولیت و افکار دیگری که از نظر شرعی جایز نیست.
مورد چهارم: جلوگیری از ازدواج دختران به خاطر افکاری اشتباه و آرمانگرا که در انتظار آرزوی دست نیافتنی و شاهزادهی رؤیاهاست و چنین چیزی تنها خیالی واهی است و تحقق آن بسیار بعید به نظر میرسد. چه بسیار دختران جوانی که در اثر چنین اشتباهی از ضایع کردن دوران جوانی خود به شدت پشیمان شدهاند. بنابراین بر دختر جوان مسلمان لازم است که در هنگام آمدن خواستگار خرد خود را به کار اندازد و از مشورت و استخاره، سبک و سنگین کردن محاسن و معایب کار بهره جوید و بر وجود صفت دیانت و اخلاق در خواستگارش تأکید داشته باشد.
مورد ششم: اجبار پسر یا دختر از طرف پدر و مادر (ولی) برای ازدواج آنها با یکی از خویشاوندان. مانند مجبور کردن پسر به ازدواج با پسر عمو یا اجبار دختر به ازدواج با پسر عمو بدون توجه به خواست آنان و همگونی روحی بین آنها که چنین عملی از نظر شرعی حرام بوده، از عادات اهل جاهلیّت میباشد و تأثیر بزرگی در تأخیر ازدواج یا شکست آن دارد و فرزندان را در تنگنای بس عظیمی قرار میدهد.
مورد هفتم: گذاشتن شرط و شروط زیاد از طرف دختر و خانوادهاش، و پررنگ کردن بعد مادّی و ثروت در انتخاب شوهر و رضایت دادن به آن و اهمّیت ندادن به دیگر صفات مهمی چون دیانت و اخلاق و همکفو بودن، این در حالی است که شارع مقدّس به وجود دو خصلت بسیار بزرگ در شوهر توجه فرموده است: “إذا أتاکم من ترضون دینه وخلقه فزوجوه إلا تفعلوا تکن فتنة فی الأرض وفساد کبیر” (هرگاه مردی که از دیانت و اخلاق او رضایت داشتید، به خواستگاری دخترتان آمد، حتماً دخترتان را به او بدهید، در غیر این صورت فتنه و فساد عظیمی در زمین به پا خواهد شد.) روایت ترمذی، و البانی حدیث را حسن دانسته ولی برخی دیگر از ائمه آنرا ضعیف دانستهاند.
بسیار جای شگفتی است که بعضی از مردم دختران خود را به نکاح کسانی در میآورند که اصلاً نماز نمیخوانند، و از پروردگار خویش نمیترسند فقط به خاطر اینکه ثروتی دارند، و در عین حال مرد صالح و نیکوکار را به خاطر نداشتن ثروت، ردّ میکنند.
مورد هشتم: شیوع بیکاری در بین جوانان مسلمان و کم شدن فرصتهای شغلی یا کمبود درآمد جوانان دارای کار که سبب میشود جوان ما نتواند تشکیل خانه و خانوادهای جدید بدهد. که مسئولیّت این مشکل بسیار بزرگ نیز برعهدهی دولت و ارگانهای مسئول در امور اجتماعی است. و لازم است که افراد ثروتمند و توانگر در حل این مشکل فعالانه حضور یافته و سهم خاصی از بر طرف کردن آن را به خود اختصاص دهند.
البته در این هیچ تردیدی نیست که الله (سبحانه وتعالی) خود مسئولیّت کمک نمودن به بندهی صادقی که نیت ازدواج دارد را نموده است، که رسول الله صلی الله علیه وسلّم در این باره فرمودهاند :
“ثلاثة حق على الله عونهم المجاهد فی سبیل الله والمکاتب الذی یرید الأداء والناکح الذی یرید العفاف” (خداوند کمک کردن به سه دسته را (تفضلاً) بر خود واجب فرموده، مجاهد راه خدا، مکاتب (برده ای که میخواهد با دادن مبلغی خود را آزاد نماید)، و کسی که میخواهد با ازدواج عفت خود را حفظ نماید.) (رواه الترمذی وحسنه)
بنا بر این هرکس از عفّت خود بیم دارد باید از خداوند طلب نصرت برای حفظ پاکدامنی نموده و سپس اقدام به ازدواج کند، هر چند تنگدست باشد، اگر برای ازدواج پول هم قرض بگیرد، یا مال زکات در یافت کند، طبق تجویز علما در این مسئله، اشکالی وجود ندارد، عمر رضی الله عنه میفرماید: “عجبت لمن ابتغى الغنى بغیر النکاح کما قال الله ( إن یکونوا فقراء یغنهم الله من فضلة )”(از کسی که برای ثروتمند شدن راهی جز ازدواج را بر میگزیند، بسیار تعجب میکنم چون خداوند فرموده است: (و اگر آنان فقیر باشند، الله از فضل خود، ایشان را ثروتمند و بینیاز خواهد کرد.) و اگر کسی مالی نداشت و صبر نمود و پاکدامنی اختیار کرد، کاری پسندیده انجام داده، الله تعالی در این باره فرموده: ( وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّى یُغْنِیَهم الله مِن فَضْلِهِ ) (و آنان که توانایی (مالی برای) ازدواج ندارند، پاکدامنی پیشه کنند، (وصبر نمایند) تا خداوند از فضل خویش آنان را ثروتمند و بینیاز فرماید.) بر چنین شخصی لازم است که زیاد روزه بگیرد و عبادت کند.
مورد نهم: یکی دیگر از بزرگترین عواملی که ازدواج بسیاری از دختران و پسران را به تأخیر میاندازد، رسانههای فاسد و متأثر از نظریات و اصول اعتقادی غرب است که روشهای اجتماعی دور از روح اسلام و آداب آن را در بین جوانان مسلمین پخش میکند، که دختر و پسر جوان را وا میدارد تا از ازدواج زود و به هنگام دوری کرده، به آرزوهای کاذب و روابط نامشروع روی آورند.
مورد دهم: فهم بسیار نادرست دیگری نیز وجود دارد که هیچ ربطی به اسلام ندارد و بین جوانان انتشار یافته، که ازدواج موفق نخواهد بود مگر اینکه قبل از آن رابطه و دوست داشتنی بوده باشد و این همان چیزی است که مستلزم وجود رابطهی طولانی مدّت بین دختر و پسر برای آشنایی آنها با هم و درک شخصیت یکدیگر و عاشق همدیگر شدن است، که بدون هیچ تردیدی، این عادت در شرع خداوند حرام است و بسیاری از این رابطههای (نامشروع) در نهایت بعد از اینکه طرفین عیبهای همدیگر را دانستهاند، با شکست مواجه شده است. گاهی نیز انسانهای ضعیف القلب و سست ایمان، در زیر نقاب نامزدی دروغین از آن سوء استفاده کرده با آبرو و احساسات دختران مسلمانان بازی کرده، و سپس با کمال بیشرمی در حالی از ازدواج کنار میکشند، که آبرو و شخصیت دختر را لکه دار نمودهاند.
نامزدی مشروع در اسلام عبارت است از اجازهی نگاه کردن و صحبت کردن با دختر در حضور سرپرست وی و توافق نمودن در مورد کارهای ازدواج و نیازمندیهای زندگی مشترک. رسول خدا صلى الله علیة وسلم میفرمایند: “إذا خطب أحدکم المرأة فقدر أن یرى منها بعض ما یدعوه إلى نکاحها فلیفعل” رواه أحمد. (اگر کسی از شما خواست ازدواج کند و برایش ممکن شد آن جایی از دختر را که او را به ازدواج تشویق میکند، ببیند، حتماً این کار را بکند.)
بعد از اینکه توافق برای ازدواج حاصل شد، اگر خوف فتنه و وسوسه نباشد، صحبت کردن با نامزد بعد از آن نیز اشکالی ندارد. امّا خلوت نمودن با او و ترتیب دادن قرارهای مخصوص ملاقات، بیرون رفتن و مسافرت کردن با او بدون همراهی سرپرتش، همه حرام و درهای فتنهای بس بزرگ و پیروی از نقش قدم شیطان است.
ازدواج زود و به هنگام دختران کاری پسندیده است که شریعت، ما را بدان سفارش فرموده، که در آن مزایای بسیاری است که دختران را بیمه کرده و آنان را از هر بدی محفوظ نگه میدارد و از فتنه دور میکند و کسانی که گمان میکنند ازدواج زود هنگام دختران باعث شکست ازدواج و وقوع طلاق است، در اشتباهند، زیرا اگر دختر آگاه و فهمیده باشد و همسر مناسب و خردمند و بردباری برای او انتخاب شود، خیر و برکت پیدا شده و إن شاء الله آنچه بیم آن میرود، اتفاق نخواهد افتاد. بسیاری از دلایل طلاق ربطی به سنّ دختر ندارد، مثال آشکار، خود رسول الله صلی اله علیه وسلّم است که با حضرت عایشه رضی الله عنها ازدواج کردند در حالی که نه ایشان سال داشت و بعضی از مادران ما در سنّ پایین ازدواج کرده اند. این ازدواجها الگوهای بسیار عالی و تابلوهایی درخشان از رابطهی درست و موفق بودهاند. و بحمد الله تا به امروز هم کسانی هستند که به این عادت اسلامی عمل میکنند.
مورد یازدهم: یکی از بزرگترین عوامل تأخیر کنندهی ازدواج، داشتن روابط نامشروع در بعضی جوانان و اشباع غریزهی جنسی و شهوت از طریق حرام و فریفته شدن به سراب عشق کاذب و دروغین است که این مورد از بزرگترین فتنههاست، پس جوان مسلمان باید از الله بترسد و بداند، که عمر میگذرد و مال دنیا تمام میشود، دیانت از کف رفته و شهوت به پایان میرسد و تنها چیزی که به دنبال آنها میماند حسرت و پشیمانی است و او همچنان در شومی گناه و جهنّم معصیت خداوند خواهد ماند و هرگز سعادتمند نشده، طعم خوشبختی را هم نخواهد چشید، مگر اینکه با زنی صالحه ازدواج کند و با او به آرامش برسد و زندگی و خلأ عاطفی او را پر نماید، آنگاه است که لذت پاکدامنی و لذت حلال را خواهد چشید. حق تعالی میفرماید:
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ. (یکی از نشانه های عظمت او (پروردگار) این است که زنانی از جنس شما برایتان آفرید تا با آنها آرامش حاصل کنید و بین شما مودّت و رحمت قرار داد، به درستی که در این نشانههایی برای کسانی است که اندیشه میکنند)
از جملهی بهترین روشهایی که به رواج ازدواج کمک میکند، تلاش ولیّ دختر برای پیدا کردن شوهری همکفو برای او و پیشنهاد دادن او به انسانهای صالح است و این سنّت حسنهای است که پیشینیان امّت بدان عمل کردهاند. حضرت عمر بن الخطاب رضی الله عنه دخترش حفصه رضی الله عنها را بعد از طلاق گرفتن به حضرات ابوبکر و عثمان رضی الله عنهما پیشنهاد فرمود. البتّه در چنین مواردی لازم است که مرد با مروّت و نجیبی را انتخاب و پیشنهاد را به او بدهد و یا شخصی را برای این کار واسطه قرار دهد و در این کار عرف و عادت مردم و وضعیّت آنان را هم مدّ نظر داشته باشد.(یعنی شرایط را در نظر بگیرد)
کسانی که از وساطت در امر ازدواج و راهنمایی کردن مردم برای پیدا کردن خانوادههای خوب، امتناع میکنند، نیز در اشتباهاند و این گفته در بین آنها شایع شده است که “أمشى فی جنازة ولا أمشى فی جوازه” (برای تشییع جنازهای قدم برمیدارم اما برای ازدواج کسی قدمی برنمیدارم)
در حالی که به هم رساندن دو انسان از بهترین اعمال و جزو شفاعت حسنه و برطرف کردن گرفتاری مسلمانان به حساب میآید، رسول الله صلی الله علیه وسلّم میفرمایند: “إشفعوا تؤجروا “ (وساطت کنید تا اجر ببرید) (متفق علیه) باز فرمودند: (هرکس می تواند به برادر مسلمانش فایده برساند، این کار را انجام دهد.) “من أستطاع منکم أن ینفع أخاه فلینفعه” (رواه مسلم)، و به خصوص به دلیل جدایی افراد اجتماع از هم و زیاد بودن جمعیت آنان و مشکل شدن شناخت دختران مسلمانان و نیز نبود اطمینان به بسیاری از نهادهایی که در این زمینه فعالیت میکنند، نیاز به این کار وجود دارد. رسول خدا صلی الله علیه وسلّم نیز برای ازدواج مردم وساطت و سفارش میفرمودند، همانگونه که برای ازدواج جلیبیب رضی الله عنه که مرد فقیری با چهرهای زشت امّا از خانوادهای شریف بود سفارش فرمودند.