آدمخواری یا کانیبالیسم (به انگلیسی: Cannibalism) عادت یا رسم خوردن گوشت انسان است به وسیله انسانی دیگر. باستانشناسان نشانههایی از این عادت یا رسم را در جامعههای ابتدایی یافتهاند. بررسیهای مردمشناسان نشان میدهد که آدمخواری انگیزههای گوناگون داشتهاست که مهمترین آنها عبارت است از:
- خوردن گوشت انسان به عنوان یک ماده غذایی:
بعضی از قبیلههای سیاه پوست گینه، در آفریقا، گوشت انسان میخوردند و برای تهیه آن به قبیلههای دیگر حمله میکردند و اسیر میگرفتند.اسیران را، مانند گاو و گوسفند، می چراندند تا پروار شوند.اسکیموها نیز هنگام دست نیافتن به هیچ گونه ماده غذایی گوشت انسان میخوردند.
- خوردن گوشت انسان برای نشان دادن مهر یا کینه:
بعضی از قومهای آدم خوار برای بزرگداشت خویشان و بزرگان قوم و قبیله خود، و دست یافتن به روح و نیرو و صفتهای خوب آنها، گوشت آنها را، پس از مرگ، میخوردند. ماساژت ها، که در حدود ۴۰۰ پیش از میلاد٬ در کناره شمال شرقی دریای خزر میزیستند، برای بزرگداشت خویشامندان سالمند خود، آنها را قربان میکردند و گوشتشان را میخوردند. بعضی از قومهای آدمخوار نیز برای نشان دادن خشم و نفرت و کینه خود گوشت دشمنان خود را میخوردند که در بین اعراب هم نمونه دارد. مثل هند همسر ابوسفیان که پس از پیروزی در جنگ احد جگر همزه عموی پیامبر را از جسد او بیرون آورد و خورد.
- خوردن گوشت انسان برای نزدیک شدن به خدایان و الاهگان و بستن پیوند دوستی با آنها:
مردم شهر حران یکی از شهرهای کهن بینالنهرین، در دوره پیش از اسلام، هر سال کودکی را به خدای نگهبان بت هایشان پیشکش و قربان میکردند. گوشت قربانی را با آرد سفید و زعفران و روغن زیتون و سنبل به صورت قرصهایی به اندازه انجیر در میآوردندو میپختند و به نیایشگران میخوراندند. مردم قبیلهای در هند بیماران و سالمندان قبیله را به نشانه علاقه به الاهه مقدس کالی، همسر کینه ورز شیوا، یکی از خدایان هندوها، و خرسند و آرام کردن او میکشتند و گوشت آنها را میخوردند.
- خوردن گوشت انسان در بین بومیان استرالیای مرکزی رسم بود که مادران گوشت کودکان مرده خود را میخوردند تا نیرویی را که به هنگام زادن به آنها داده بودند بازپس گیرند. مردم گل باستان(نیاکان فرانسویان) خوردن گوشت قسمتهایی از بدن انسان را برای درمان بعضی از بیماریها سودمند میدانستند.
در سالهای پایانی قرن پانزدهم میلادی، کریستف کلمب در جزیرههای آنتیل، میان آمریکای جنوبی و آمریکای شمالی، به قومی به نام کارائیب بر خورد که میانشان خوردن گوشت انسان رسم بود. کلمب آنها را کانیبال نامید. این نام در بسیاری از زبانهای اروپایی به معنی آدمخوار به کار رفتهاست. اروپائیان عادت یا رسم همنوعخواری را کانیبالیسم (cannibalism) نامیدهاند.
امروزه، به سبب نزدیکی قومها و قبیلهها به یکدیگر و افزایش دانش و بینش آنها و پیشرفت تمدن و فرهنگ، آدمخواری تقریباً از بین رفتهاست.
در هنگام گرسنگی[ویرایش]
در قحطی در کشور اکراین در دهه ۱۹۳۰، بسیاری ازافراد ازطریق آدمخواری از جریان قحطی نجات یافتند[۱] این اقدام در زمان قحطی در جنگ داخلی چین نیز تکرار شد.[۲] همچنین برخی اطلاعات فاش شده از کره شمالی نشان میدهد که آدم خواری در بین پناهجویان از قحطی (بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷ میلادی)، در آن کشور رخ دادهاست.[۳]
در سال ۱۹۷۲ پس از حادثه سقوط پرواز شماره ۵۷۱ نیروی هوایی اروگوئه، که حامل بازیکنان یک تیم راگبی مونته ویدئو اروگوئه بود، نجاتیافتگان که تا هفتاد روز پیدا نشدند و نیروهای جستجو از یافتن آنها قطع امید کرده بودند. آنها از طریق خوردن گوشت اجساد بازماندگان حادثه، توانستند گرسنگی خود را بر طرف کنند. از ۴۵ سرنشین این هواپیما، ۱۶ نفر در نهایت نجات یافتند. یکی از نجاتیافتگان از این حادثه کتابی دراین باره به نام (به انگلیسی: Alive: The Story of the Andes Survivors) منتشر کرد همچنین فیلمی به نام (به انگلیسی: Alive) نیز بر مبنای این ماجرا ساختهشد.