افراد به دلایل زیادى نمى توانند انفرادى زندگى کرده و گوشه گیرى اختیار کنند. مضافاً این که براى تأمین حوایج فردى و اجتماعى و به فعلیت رساندن استعدادها و رشد عقلى و علمى ناگزیرند اجتماعى زندگى کنند. بنابراین, وجود روابط میان انسان ها از لوازم لاینفک حیات جمعى است. اما آن چه در این روابط مورد سؤال است, چگونگى و حدود ارتباط بین زن و مرد و پسر و دختر است.و حال در این مورد باید این نکته را هم مورد توجه قرار داد که اسلام نظامی کامل و فراگیر است که بر تمام امور زندگی روزمره انسان و همه ابعاد زندگی بشریت عنایت دارد . با نگاهی اجمالی و کلی به قوانین انعطاف پذیر اسلام ، و همه جانبه بودن آن و بر خورداریش از جزئیات و ریز قضایا این جامعیت و ویژگی به وضوح دیده می شود. علت چرای تدوین قانون برای جلوگیری از تعدی و تفریط و تجاوز به حقوق یکدیگر و ایجاد نظم عمومی در جامعه است . و علت این امر مستلزم آن است که قوانین بعد از تصویب لازم الاجرا شده و به بهانه های مختلف در اجرای آن خللی وارد نشود. مقاله ای که تهیه شده در مورد منابع زنا و به عبارت دیگر علت وجودی تصویب قوانین عمل شنیع زنا چیست؟ و بر گرفته از چه منابعی می باشد ؟
در این مقاله موارد زیر را مورد بررسی قرار می دهیم:
1- بخش اول : تعریف زنا
1- معنی لغوی زنا
2- تعریف زنا از دیدگاه فقها
3- تعریف زنا از دیدگاه حقوقدانان و جرمشناسان
4- تعریف زنا از دیدگاه روانشناسان
5- تعریف زنا به طور کلی
2- بخش دوم : سوابق تاریخی جرم زنا
1- در زمان فراعنه مصر
2- عدالت کیفری حمورابی
3- در مقررات کیفری تورات
4- در دیانت بهایی
5- در یونان قدیم و رم قدیم
3- بخش سوم: حکم زنا در قرآن
1- ذکر آیه با تفاسیر آیات
4- بخش چهارم : حکم زنا در روایات
1- حکم زنا در حدیث و سیره
2- قضاوتهای حضرت علی در این مورد
5- بخش پنجم: زنا از دیدگاه فقها
1- فقهای متقدم
2- فقهای موخر
6- بخش ششم: مواد مربوطه همراه با آرا دیوان عالی کشور
7- بخش هفتم: حکم زنا در بین کشورهای دیگر
8- نتیجه گیری
پیش ازآنکه وارد مبحث شوم، شایسته است توضیح بدهم که مقصود از عبارت «منافی عفت» دراینجا عملی است که در بیانِ قرآنی، «فحشاء» و «فاحشه» و «سِفاح» و «زنا» گفته میشود. دبر به معنی پشت است . و قبل به معنی فرج زن است.
1-1 ) معنی لغوی زنا:
زنا به معنی جفت گردیدن زن و مرد به طور نا مشروع.[1]
2-1) تعریف زنا از دیدگاه فقها :
زنا داخل کردن آلت تناسلی مرد بالغ و عاقل در فرج زن است ؛ بلکه مطلق جنس مونث مراد است ، خواه از جلو باشد یا از عقب ، به طوری که آن زن بر وی حرام باشد و بین آنان عقد نکاح یا شبهه ای که موجب اعتقاد به حلال بودن عمل است نباشد و نیز به اندازه ختنه گاه فرو رفته باشد در حالی که علم به تحریم این عمل داشته و در انجام آن مختار بوده است.[2] زنا آن است که مرد بالغ از روی علم و اختیار به اندازه سر آلت خود را در فرج زنی که بر او حرام است ، داخل کند ، بدون آنکه عقد نکاح یا ملکیت یا شبهه در کار باشد.[3] و زنا آن است که مردی ذَکَر خود را در فرج زنی از پیش یا پس فرو بَرَد به قدری که ختنه گاه پنهان شود و آن زن بر او حرام بوده و عقد یا شبه عقد و یا ملکیتی در بین نباشد.[4]
3-1) تعریف زنا از دیدگاه حقوقدانان وجرمشناسان:
جماع غیر مشروع خواه در جهت آلت تناسلی باشد خواه نه. برای تحقق زنا علاوه بر عنصر عدم مشروعیت مواقعه و عمد شرط است که زانی بالغ باشد اگرچه طرف او نابالغ باشد و شرط است که زانیه بالغه باشد اگر چه طرف او نابالغ باشد و زانی عاقل باشد ولو این که طرف عاقله نباشد و زانیه عاقله باشد اگرچه طرف عاقل نباشد و شرط است که دخول لااقل بقدر حشفه باشد . هم چنین گفته شده است که علم به جرم بودن زنا شرط تحقق این جرم است.[5] عمل جنسی با کسانی که از نظر قیود اخلاقی و مبانی مذهبی و قوانین اجتماعی ممنوع شناخته شده است انجام می گیرد . شایعترین این انحراف ، روابط جنسی بین برادر و خواهر ، پدر و دختر می باشد.[6]
4- 1) تعریف زنا از دیدگاه روانشناسان:
جنسیت یا تمایل جنسی که از معنای زنا می باشد در یک معنا فعالیت شهوانی است که موجب جذب یک جنس در مقابل جنس دیگر شده و در معنای دیگر مفهوم زیست شناسی جنسی در بر می گیرد ؛ یعنی همان اندام جنسی مردانه یا دستگاه تناسلی زنانه.[7]
5-1) تعریف زنا به طور کلی :
پس باید با تعاریف مختلفی که در بالا ارائه شده به طورکلی عمل شنیع زنا را باید به این شکل تعریف کرد که : زنا عبارتست از مباشرت جنسی در غیر موارد وطیبه شهبه مرد با زنی حتی در دبر که ذاتا بر او حراماست. این جرم زمانی توسط مرد و زن ارتکاب مییابد که بالغ و عاقل و مختار باشند و نسبت بهحکم و موضوع آن نیز آگاه باشند بنابراین چنانچهیک طرف از زن و مرد از تحقق زنا آگاهی نداشتهباشد و یا علم به حرمت مباشرت جنسی حرامنداشته باشد محکوم به حد نمیشود و تنها طرفیکه از حکم و موضوع آگاه باشد محکوم به حد زنا میشود.
1-2) درزمان فراعنه مصر:
در زمان فراعنه مصر نه تنها مجازات جرم انجام یافته زنای محصنه اعدام بوده بلکه شروع به آن نیز همین مجازات را داشت بعدها در این کشور مجازاتها تخفیف یافت وزنی که مرتکب چنین جرمی می شد به قطع بینی محکوم می گردید و چنین استدلال می کردند که مجازات زنی که از زیبائی خود سوء استفاده کرده محرومیت از وجاهت است . مردی هم که با چنین زنی مرتکب زنا می گشت به هزار ضربه شلاق محکوم می شد.
2-2) عدالت کیفری حمورابی:
در زمان حمورابی جرائم عفافی به سه دسته مهم تقسیم می شدند که در زیر هر سه عنوان را جداگانه مورد بررسی قرار می دهیم. لازم به توضیح است که مجموعه قوانین حمورابی 282 ماده بوده است که 35 ماده آن محو شده است و اطلاعاتی از آن در دست نیست.
1 _ زنای با محارم _ در این مبحث از زنای مرد با دختر, عروس و زن پدر خود سخن خواهیم گفت. در موارد موجود سخنی از زنای با برادر و خواهر نیست و بسیار بعید بنظر میرسد که مواد محذوفه ( 66 تا 99) بدین امر اشاره کرده باشند زیرا مقررات مربوط به جرائم عفافی در ماده 154 به بعد تنظیم گردیده تنظیم جرائم بر حسب موضوعات مختلف در قانون حمورابی بطور نسبی رعایت گردیده است.
یکم _ رابطه مرد با دخترش _ بنظر میرسد ماده 154 با بکار بردن رابطه نامشروع هر گونه رابطه با دختر را خلاف نظم اجتماعی دانسته و آنرا مستوجب اقدام تامینی از نوع تبعید پدر از شهر دانسته است.
دوم _ رابطه با عروس _ چنین رابطه ای مستوجب مجازاتی شدید تر از رابطه پدر با دختر است. معهذا قانونگذار در مواد 155 و 156 قائل به تفکیک شده مقرر میدارد که هرگاه مردی وارد بستر عروس شده با او هم بستر شود در صورتیکه عروس مذکور هنوز با پسر آن مرد ( شوهر خود ) هم بستر نشده باشد پدر باید نصف (مانا) نقره به عروس خود داده و از ماده 156 چنین استنباط میگردد که چنین دختری حق هم خوابگی با مرد خود را نداشته و باید به خانه پدر خویش برگردد. در صورت دوم یعنی در صورتیکه پسر مرد قبلاً با عروسش هم بستر شده و سپس پدر با چنین زنی بیامیزد قانونگذار در ماده 155 مجازات غرق کردن در آب را برای پدر منظور کرده است.
سوم _ رابطه زن پدر _ اگر رابطه پسر با زن پدرش پس از فوت پدر و در حدود خول در بستر باشد هرگاه زن مذکور برای پدرش فرزندانی آورده باشد به استناد ماده 158 به اخراج چنین پسری از خانه پدر برای همیشه اکتفا میگردد. (1) از ماده مذکور چنین استنباط می شود که در این مورد پسر به بستر زنی وارد شده که اگر چه به نکاح در آمده پدر او بوده ولیکن مادر خود او نبوده است. چه, در صورت هم بستر شدن پسر با مادر خود پس از مرگ پدر, به استناد ماده 157 قضات ناگزیر از صدور حکم مبنی بر سوزاندن هر دوی آنها در آتش میباشند.
2 _ هتک ناموس به عنف _ تنظیم قباله نکاح برای اینکه زنی زوجه قانونی مردی تلقی گردد از ضروریات است. لذا در صورتیکه بدون تنظیم عقدنامه ( بدیهی است بصورت ابتدائی آن) شخصی به عنف به زنی تجاوز نماید مجازات اعدام برای او منظور شده است. ماده 130 برای این امر چهار شرط ذکر نموده است : 1 _ زن باید نامزد دیگر باشد . 2 _ در خانه پدر خود زندگی نماید . 3 _ مرد به او عنفاً تجاوز کرده و یا به عنف وارد بستر وی گردد. 4 _ و بالاخره هر دوی آنها در حال جرم مشهود دستگیر شوند مجازات چنین مردی اعدام است و زن از مجازات معاف میگردد.
3 _ رابطه زن شوهر دار با مرد اجنبی. نهاد متعه در کنار ازدواج رسمی در قانون حمورابی شناخته شده است( ماده 137). ازدواج رسمی بطوریکه قبلاً نیز اشاره شد از عقود تشریفاتی و نیازمند به قباله نکاح است. در مورد تشریفاتی بودن متعه نص صریحی وجود ندارد و ظاهراً تابع عرف وعادت و رسوم متداول در آن زمان بوده است. در هر صورت پس از انعقاد نکاح زن مکلف به شوهر خود مجازات وی به استناد ماده 133 غرق کردن در آب است. نظر به اینکه خیانت به شوهر ممکن است ناشی از عدم توجه وی به زن خود باشد قانونگذار به یک نکته اخلاقی فوق العاده مهم توجه کرده در ماده 142 زنی را که از شوهر خود کراهت داشته و یا بی جهت مورد بی مهری نامبرده قرا ر گرفته باشد مجاز در مراجعه به قضات دانسته تا آنان در صورتیکه ادعای او را وارد دانستند اجازه دهند که جهیزیه خود را برداشته و به خانه پدر خویش مراجعت کند. بدیهی است که امکان رسیدگی به درخواست زن به شرح فوق از بسیاری از اعمال وی من جمله بدرفتاری و تحقیر نسبت به شوهر و احیانا خیانت وی جلوگیری میکرده است.
در هر صورت زنای با زن شوهردار اعم از اینکه مرد متاهل باشد یا نباشد جرم و زانی و زانیه هر دو به مجازات میرسند. ماده 129 ناظر به جرم مذکور عینا نقل میگردد. اگر زن شوهرداری با مرد اجنبی دریسک بستر دیده شود دست و پای هر دوی آنها را بسته و در آب می اندازد. مگر اینکه شوهر زن خود را بخشیده و پادشاه مرد را مورد عفو قرار دهد.
3-2) در مقررات کیفری تورات:
در کتاب تورات زنا یکى از جرایم مسلم و قبیح به شمار مىآمده و مجازات آن به تفصیل زیر بوده است. 1- زنا با دختر باکره غیر نامزد: در سفر تورات مثنى، فصل 21، آیه 28 و 29 آمده است: «اگر مردى دختر باکره نامنسوبه 10 را بیابد و او را به دست آورده، با او بخوابد و هر دو گرفتار شوند» «آنگاه مردى که با او خوابیده است، پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و او از برایش زن باشد به سبب این که وى را خوار نموده است و تا تمامى عمرش مختار نیست که او را مطلقه سازد.» از آیه 16 فصل 22 از سفر خروج استفاده مىشود که این حکم مربوط به زمانى است که پدر دختر به ازدواج وى با زانى راضى شود. در این آیه آمده است: «اگر کسى دخترى که منسوب به مردى نباشد، فریب داده، با او بخوابد البته به او مهر بدهد تا که زنش باشد و اگر پدرش هیچ راضى نشود که او را به وى دهد، به قدر مهر دوشیزگان نقره به او بسنجد.» 2- زنا با دختر باکرهاى که داراى نامزد است: در این فرض مجازات موردى که جرم در شهر انجام گیرد با موردى که جرم در صحرا و بیابان صورت گرفته باشد، متفاوت است. آیات 23-27 فصل 22 از سفر تورات مثنى در این باره مىگوید: «اگر دختر باکره به مردى نامزد شود و دیگرى او را در شهر بیابد و با او بخوابد» «آنگاه ایشان را هر دو به دروازه آن شهر بیرون آورده، ایشان را با سنگ سنگسار نمایید تا بمیرند; دختر را به سبب این که در شهر بود و فریاد نکرد و مرد را به سبب این که زن همسایه خود را خوار کرده است. بدین منوال شرارت را از میان خود دور کن» «اما اگر مردى دختر نامزدى را در صحرا بیابد و آن مرد به او زور آمده، با او بخوابد آنگاه آن مردى که با او خوابیده استبه تنها بمیرد» «و به دختر چیزى کرده نشود; با دختر گناهى که مستلزم مرگ است نیست; زیرا چنانکه مردى بر همسایه خود برخاسته، او را کشته است. این کار چنین است» «از آن جایى که او را در صحرا یافت و دختر نامزد فریاد کرد و از برایش رهایندهاى نبود». چنانکه ملاحظه مىشود تفاوت مجازات در این دو فرض در واقع به دلیل رضایت و عدم رضایت دختر باکره به زنا است. 3- زنا با زن شوهردار: مجازات زنا با زن شوهردار اعدام بوده است. در سفر لویان، فصل 20، آیه 10 آمده است که: «و کسى که با زن غیرى زنا کند، یعنى با زن همسایه خود زنا نماید، البته زانى و زانیه کشته شوند» همچنین در سفر تورات مثنى، فصل 22، آیه 22 آمده است که: «اگر مردى با زن شوهردارى یافتشود که بخوابد، پس هر دوى ایشان، مردى که با آن زن خوابید و آن زن نیز بمیرند; بدین منوال شرارت را از اسراییل دور کن.» 4- زناى دختر کاهنان: در مورد دختر کاهنان مجازات زنا شدیدتر بوده و به شکل سوختن آنها بوده است. در سفر لویان، فصل 21، آیه 9 آمده است که: «و دختر هر مرد کاهنى که خود را به زنا پلید سازد، او پدر خویشتن را پلید ساخته است، به آتش سوخته شود.» 5 - زنا با محارم: زنا با محارم داراى مجازات اعدام بوده است. در سفر لویان، فصل 20، آیه 14 آمده است: «اگر کسى دخترى و مادرش را به زنى بگیرد، فجور است، او وایشان هر دو سوخته شوند تا که در میان شما فجور نشود.» همچنین در آیه 11 و 12 آمده است: «و کسى که با زن پدرش بخوابد، کشف عورت پدرش را نموده است، البته ایشان هر دو کشته شوند; خون ایشان بر گردن خود ایشان است» «و اگر کسى با عروس خود بخوابد، البته ایشان هر دو کشته شوند چون که مخالطه نمودهاند، خونشان بر گردن خود ایشان است.» محارم باب ازدواج در آیات 7-18 از فصل هیجدهم سفر لویان به تفصیل بیان شده است. 6- زنا با کنیزکان: مجازات این جرم، تعزیر و تازیانه بوده است. در سفر لویان، فصل 19، آیه 20 آمده است: «هر کسى که با زنى خوابیده، جماع نماید در حالتى که کنیزک و مخطوبه به شوهرى است، نه بازخرید شده و نه آزاد شده، آن زن را تازیانه باید زد، ایشان کشته نشوند، زیرا که او آزاد نیست.» «و مرد، قربانى تقصیرى خود یعنى قوچ قربانى تقصیرى را به حضور خداوند به در خیمه مجمع بیاورد.»
4-2) زنا در دیانت بهایی:
در دیانت بهائی زنا نهی و زانی و زانیه محروم بهاءالله در این باره در لوح سحاب میفرمایند: قُل الذینَ ارتکبو الفحشاءَ وَ تَمَسَّکوُا با لدّنیا انَّهم لیسوُا من اهل البهاء و در مقام دیگر میفرمایند: هر نفسی از او آثار خباثت و شهوت ظاهر شود از حق نبوده و نیست و عبد البهاء نیز در رابطه با فردی که مرتکب زنا شده است می فرمایند: "در الواح الهیه در مسئله فحشاء به قدری زجر و عِتاب و عقاب مذکور که بحّد حصر نیاید که شخص مرتکب فحشاء از درگاه احدیت مطرود و مردود و در نزد یاران مذموم و در نزد عموم بشر مرذول(پست و بی ارزش)حتی در بعضی کلمات بیان خسران مبین و محرومیت ابدی است .[8]
نکته دیگری که باید در این جا ذکر کنم این است که زمانی که از یکی از افرادی که به دین بهایت گرایش داشت سوال کردم که آیا کسی به این عمل دست می زند در جوابم گفت که :
« همانطور که در بیانات دیده می شود زنا بسیار مذموم و زانی و زانیه از ترقی در کلیه عوالم الهی محروم، واضح است هر فردی که به این آیات ایمان داشته باشد حتی این اجازه را به خود نمی دهد که در رابطه با اینچنین کاری که اینگونه از آن نهی شده فکر کند چه برسد به اینکه به این عمل دست زند. حضرت عبدالبهاء مبین آثار الله در بیان احوال اهل بهاء و جایگاه عفت و عصمت در دیانت بهائی می فرمایند: اهل بهاء باید مظاهر عصمت و عفت عظمی باشند در نصوص الهیه مرقوم و مضمون آیه بفارسی چنین است که اگر ربّاتِ حِجال(دوشیزگان پرده نشین)به ابدع جمال بر ایشان بگزرند ابداً نظرشان به آن سمت نیفتد مقصد این است که تنزیه و تقدیس از اعظم خصائص اهل بهاء است ورقات موقنه مطمئنّه باید در کمال تنزیه و تقدیس و عفت و عصمت و سِتر و حجاب و حیا مشهور آفاق گردند تا کل بر پاکی و طهارت و کمالات عِفّتیه ایشان شهادت دهند زیرا ذرّه ای از عصمت اعظم از صد هزار سال عبادت و دریای معرفت است » .
و مسئله ی دیگری را با عنوان مجازات دنیویی در دیانت بهایی مطرح کرد که لازم دیدم اگر در این جا ذکر کنم بهتر باشد: فرمود مجازاتهای دنیویی که در دیانت بهائی برای زانی و زانیه مقرر شده : در کتاب مستطاب اقدس نازل قوله تعالی:"قدحکم الله لکُلِّ زانٍ و زانیةٍ دیةً مُسَلّمَةً الی بیت العدل و هی تسعةُ مثاقیلَ من الذّهب و ان عادًامَرّةً اخری عوُدوُا بِضِعفِ الجزاء هذا ما حَکَمَ به مالکُ الاسماء فی الاولی و فی الاخری قُدِّرَ لهماعذابٌ مُهینٌ (آیه117)
و درادامه سخن خود گفت که در مقامی دیگر میفرمایند:"دفعه اولی نه مثقال ثانی هجده مثقال ثالث سی و شش مثقال الی آخر دو مقدار جزای سابق" لازم به ذکر است که این مبلغ ازهر دو نفر اخذ میگردد و این حکم علاوه بر پرداخت وجه مجازاتی عظیم تر وشدیدترهمراه دارد و آن رسوایی و بی آبرویی است ، حضرت عبدالبهاء در این باره می فرمایند:"این جزا به جهت آنست تا پست و بی مقدار و رسوای عالم گردد و محض تشهیر است و این رسوائی اعظم عقوبت است ، ملاحظه نمائید بنصّ قرآن ابداً زنا ثابت نگردد زیرا شهود اربعه در آنِ واحد باید شهادت به تمکّن تام از هر جهت بدهند لهاذا جز به اقرار زنا ثابت نگردد آیا میتوان نسبت اندک عدم اهمیت به زنا به قرآن داد لا و الله فاصفوا یا اهل الانصاف. [9]
5-2) زنا در یونان قدیم و در رم قدیم:
در یونان قدیم چنانچه مردی با زن شوهردار مرتکب زنا می شد شوهر او می توانست هر مجازاتی میل داشت درباره زانی اجرا کند یا چنانچه راضی می شد می توانست از او مبلغی وجه نقد دریافت دارد و مادام که مجرم و جه مزبور را نپرداخته بود او حق داشت هر زجری اراده می کرد درباره مجرم بطور علنی اجراء کند.
درباره زن خطاکار علاوه بر اینکه همه مردم حق داشتند علناُ باو اهانت کنند هر کسی می توانست تا حدی که زندگی او در معرض خطر قرار نگیرد باو صدمه بدنی برساند. ضمناُ چنین زنی را بایستی برای اینکه باعث آلودگی زنان دیگر نشود قهرا در معبدی دور از زندگی مردم نگاه داشت.
در رم قدیم سستی مبانی اخلاقی که نتیجه قهری فتوحات متوالی و ثروت رم بود اگوست امپراطور رم را بر آن داشت که در اسل 16 قبل از میلاد مسیح بتصویب مقرراتی بنام قانون ژولیا بپردازد . خصوصیت ابتکاری این قانون در آن است گر چه در مجازات مرد زن درا و زن شوهر دار که مرتکب زنا می شدند فرق قائل بود ولی برای هر دو اعمال مجازات می نمود.
اکنون ببینیم که قرآن کریم دربارهی عمل منافی عفت چه نظری دارد، و حکم زنا در قرآن چیست؟
درآخرین سالی که پیامبر در مکه بود، یعنی چندماهی پیش از هجرت به مدینه، آیهی تحریم زنا نازل گردید؛ و هشدار داده شد که زنا «زشتکاری» و «بدروشی» است:
وَلاَ تَقْرَبُوا الزِّنَى إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً [سورهی الإسراء، آیهی 32]
ترجمه: به زنا نزدیک مشوید که آن همانا زشتکاری و بدترین راه بوده است.
دریک آیهی قرآن کریم که در وصف مؤمنین آمده بود، زناکاری در کنار بتپرستی و آدمکشی نهاده شده، هشدار داده شده بود که هرکس زنا کند گناهکارِ شایستهی کیفر است:
وَالَّذِینَ لاَ یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلاَ یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلاَ یَزْنُونَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا [سورهی الفرقان، آیهی 68]
ترجمه: کسانی که با الله هیچ خدائی را نمیخوانند، و جانی که الله محترم داشته است را جز بهحق نمیکشند، و زنا نمیکنند؛ و هرکس چنان کند کیفر سختی [در قیامت] خواهد دید.
درسال هفتم یا هشتم هجری حکم مجازات زن و مرد زناکار در قرآن بهروشنی بیان شده گفته شد که مجازات زن و مرد زناکار، یکصد تازیانه در ملأ عام است. و دردنبال این آیه، آیهی دیگری تصریح کرد که ازدواج با زناکار بهکلی حرام است و هیچ مرد یا زنی نباید با زن یا مرد زناکار ازدواج کند.
الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنْ الْمُؤْمِنِینَ.[ آیه 2 سوره نور] ترجمه: زن زناکار و مرد زناکار، به هرکدامشان صد تازیانه بزنید، و اگر به الله و روز دیگر ایمان دارید نباید که شما را نسبت به ایشان ترحمی بگیرد؛ و باید که شکنجهشان را گروهی از مؤمنین نظاره کنند.
تفسیر :
در آیه حد زناکار را صد تازیانه تعیین کرده است . منتها در موارد ذیل نسبت به بعضی افراد احکام دیگریثابت شده است : الف) در زنای پسر با دختر ، علاوه بر صد تازیانه به مدت یکسال حبس اضافه شده است (کنزالعرفان) . ب) در زنا با محارم و زنای کافر ذمی با زن مسلمان و زنای به عنف قتل مقرر شده است .ج) در زنای محصنه ( زن شوهر دار یا مرد متأهل ) سنگسار مقرر شده است. د) در زنای مرد بی همسر با زن بی شوهر علاوه بر تازیانه می بایست سر مرد زانی را بتراشند و به مدت یکسال زانی و زانیه را نفی بلد کنند . ه) پنجاه تازیانه که حد مملوک است . و) حد مبعض که نسبت به بنده ای که قسمتی از او آزاد شده اجرا می شود. ز) بیماری که تحمل صد تازیانه را ندارد با دسته ای ترکه که از صد چوب نازک تشکیل شده است یک بار بر بدن او می زنند. [10]
الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إلاَّ زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا إِلاَّ زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ [سورهی النور، آیه 3]
مرد زناکار بهجز با زن زناکار یا زن مشرک نکاح نمیکند، و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک نکاح نمیکند؛ این برای مؤمنین حرام است.
دربارهی زن شوهرداری که مرتکب عمل منافی عفت شود، در قرآن تصریح شده که شوهرش باید چهار گواه بیاورد که عمل را به چشم دیدهاند، و آنوقت زن را درخانه نگاه دارد. و تأکید شد که مرد و زنی که مرتکب فحشاء میشوند باید مجازات بدنی بشوند، ولی اگر توبه کردند کسی حق ندارد مجازاتشان کند:
آیه 15 سوره نسا:
« وَاللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِکُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَیْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنکُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّىَ یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً »
ترجمه:
واز زنان شما کسانى که مرتکب زنا شوند، پس چهار نفر از میان شما (مردان مسلمان) را بر آنان شاهد بگیرید، پس اگر شهادت دادند، آن زنان را در خانهها (ى خودشان) نگاه دارید، تا مرگشان فرا رسد، یا آنکه خداوند، راهى براى آنان قرار دهد (و قانون جدیدى بیاورد).
تفسیر :
بعضى آیه را شامل مساحقه و همجنسگرایى زنان نیز گرفته و از مجمعالبیان روایتى را از پیامبرصلى الله علیه وآله نقل کردهاند که مؤیّد آن است.
در روایتى مىخوانیم که مسئلهى حبس در خانه نسبت به زن زناکار، در جاهلیّت نیز بوده و اسلام در آغاز آن را پذیرفته است، ولى بعد از تقویت اسلام مسئله از حبس به اجراى حدّ تبدیل شده است.
1- براى حفظ آبرو و شرف دیگران، اسلام براى اثبات زنا، چهار شاهد مقرّر کرده است، و حتّى اگر سه شاهد گواهى دهند، هر سه شلاّق مىخورند، ولى براى اثبات قتل، دو شاهد کافى است. «اربعة منکم»
2- شاهد بر زنا، هم باید مرد باشد و هم مسلمان، تا در اثبات جرم، دقّت لازم صورت گیرد. «اربعة منکم»
3- گواهى بر زنا واجب نیست. «فاِن شهدوا»
3- در قضاوت به علم خود قناعت نکنیم، گواهى لازم است. «فان شهدوا فامسکوهنّ»
5 - کیفر زن زناکار، حبس در «خانه» است، نه زندانهاى عمومى، که ممکن است فساد بیشتر بیاموزد. «فامسکوهنّ فى البیوت»
6- حبس زن در خانه، براى آنست که افراد جامعه را فاسد نکند و از ازدواج محروم بماند و میدانى براى لذّت پیدا نکند. «فأمسکوهنّ»
7- براى سالم سازى و پاکسازى جامعه، حبس مجرم لازم است. «فأمسکوهنّ»
8 - حبس ابد، کیفر زنان شوهردارى بوده است که مرتکب زنا شدهاند. «حتى یتوفّاهنّ الموت» البتّه این حکم موقّت بوده تا کیفر تازیانه وسنگسار کردن مطرح شود. «أو یجعل اللّه لهنّ سبیلا»[11]
آیه 41 سوره مائده:[12]
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُ ونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَـذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن یُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَیْئًا أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ
ای پیامبر! کسانی که در کفر شتاب می کنند، غمگینت نسازند، (خواه ) آن گروه که (منافقانه ) به زبان گفتند: ایمان آورده ایم ، ولی دلهایشان ایمان نیاورده است . (و خواه ) از یهودیان آنان که برای دروغ سازی (و تحریف ) با دقّت به سخنان تو گوش می دهند و همچنین (به قصد جاسوسی ) برای قوم دیگری که نزد تو نیامده اند، به سخنان تو گوش می دهند (و یا گوش به فرمان دیگرانی هستند که نزد تو نیامده اند) آنان کلمات (تورات یا پیامبر) را از جایگاه خود تحریف می کنند و (به یکدیگر) می گویند: اگر این مطلب (که مطابق میل ماست ) به شما داده شد بگیرید و بپذیرید، ولی اگر (آنچه طبق خواسته ی ماست ) به شما داده نشد، دوری کنید. (ای پیامبر!) هر که را خداوند بخواهد آزمایش و رسوایش کند تو هرگز در برابر قهر الهی هیچ کاری نمی توانی برایش بکنی . آنان کسانی اند که خداوند نخواسته است دل هایشان را پاک کند. برای آنان در دنیا ذلّت و خواری ، و برایشان در آخرت ، عذابی بزرگ است .
آنان برای دروغ سازی به دقّت گوش می دهند و همواره مال حرام (رشوه و ربا) می خورند، پس اگر (برای داوری ) نزد تو آمدند، یا میانشان داوری کن یا از آنان روی بگردان . و اگر از آنان روی بگردانی پس هرگز هیچ زیانی به تو نخواهند رساند. و اگر داوری کنی ، پس میانشان به قسط و عدل قضاوت کن ، همانا خداوند دادگران را دوست دارد.
تفسیر:
از این آیه استفاده می شود که علمای یهود گروهی از یهودیان و منافقان را نزد پیامبر اسلام فرستادند و خودشان از مقابله و رویارویی دوری می کردند (لم یأتوک ) و هدفشان این بود که شاید دستورات و احکام اسلام مطابق چیزی باشد که آنان از تورات تحریف کرده اند و سفارش می کردند اگر گفتار پیامبر اسلام مطابق حرف ما بود بگیرید وگرنه رها کنید. منافقان و هیئت اعزامی نزد حضرت آمدند و با دقّت گوش می دادند تا بر سخنان حضرت ، دروغ و شایعه ای ببندند. (سمّاعون للکذب ).
بعضی از یهود که زنای محصنه کرده بودند، به امید نجات از کیفر سنگسار که در دین یهود نیز آمده است ، برای داوری نزد پیامبر آمدند، غافل از آنکه حکم اسلام هم سنگسارکردن زناکار است ، چون دیدند حکم اسلام نیز همان است ، حاضر به پذیرش حکم پیامبر نشدند.
آیه خطاب به پیامبر می فرماید: گرچه علمای یهود در اندیشه آسیب رسانی به تو هستند و تو برای مکتب و جامعه اسلامی دغدغه داری ولی خداوند نوید می دهد که اگر مصلحت را در اعراض دانستی دغدغه ای نداشته باش . (وان تعرض عنهم فلن یضرّوک شیئا).
در پایان این بخش ذکر این نکته که آیات دیگری که در ارتباط با این موضوع باشد وجود دارد که دیگر نیاز به تفسیر آیه نیست و فقط به ذکر شماره آیه می پردازیم: آیه 16 سوره نسا ، آیات 84 و 85 سوره مومن ، آیه 12 ق و آیه 44 سوره ص .