بنام خدا
وقتی برای اولین بار سخن ازدهکده جهانی شد کسی آنرا جدی نگرفت.بجای اینکه بااین تعبیر جدید برخورد معقول گردد .برخی خودمحورانه آنرا درجهت منافع سرمایه داری پنداشتند اگر چه این تعبیر ازناحیه غرب مطرح شد اما بار انسانی بسیار داشت.
امروز تصاویر کودکان سوری را درسرمای یخبندان اطراف چادرهایشان را مرور کردم سخت به حقیربودن انسانهای عصرخود پی بردم که در اندیشه جهانی بزرگند اما غافلند از اینکه دهکده جهانی نیز حقیرتر ازآنست که میپنداریم.لیکن حتی قادر نیستیم این دهکده کوچک را اداره کنیم. در کشور ما کرارا ازکمی جمعیت سخن میرود اما در چند کیلومترآنطرفتر در سرزمین چین انباشتگی جمعیت انفجار آمیز شده است . واگر مرزها نبود امروز کشور ما بخشی ازسرزمین چین میگردید. دهکده ما بسیار کوچک است . وکدخدای مهربان آن بدلائلی غایبند وامروزه در خیابانهای کوچک این دهکده حقیر هرکسی مدعی جانشینی اوست . اما بی آنکه بدانیم همه اهالی دهکده ازیک مادر وپدرند(من ذکر وانثی) واینقدر ازهم دور وبیزار.اگر آدم وحوا زنده بودند آیا اجازه میدادند که برخی ازفرزندانش گرسنه ودیگران درسیری کامل باشند؟ آیا اجازه میدادند که برخی بی سرپناه ودرسرما درمانده ودیگران درکاخهای خود براحتی بلولند. هرگز چنین نبود! امروز ما مدعی پیروی از کدخدای غائبیم اما راه را گم کرده ایم ؟ ودر درون مرزهای خودساخته خیابان کوچکی را برای معرکه گیری برگزیده ایم .دهکده کوچک ما با محبت ودوستی پایدار میماند ودوری وبیزاری راه بجائی ندارد . مسوول سرمازدگی فرزندان آدم وحوا در جای جای این دهکده حقیر با ماست
ما میتوانیم اگر امکاناتی داریم برای کمک به خویشان خود درسراسر جهان بکار بریم تا اینکه دراندیشه اداره جمعیت بیشتر باشیم .اگر فقیری را دارا کنیم بهتر ازآنستکه فقیر دیگری بردهکده کوچک جهانی بیافزائیم .بگذاریم این پدیده با حضور کدخدای غائب دهکده انجام شود .