پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «اگر سجده جز بر خدا حرام نبود میگفتم زن به مردش سجده کند». میتوان این حدیث را کنار آیه شریفه «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» بگذارید و یک نتیجه درست بگیرید که چرا چنین است؟ مگر مرد چه مزیتی دارد که زن آنقدر باید مطیعش باشد؟ مگر زن آدم و اشرف مخلوقات نیست؟
روایت مطرح شده نشانگر برتری ذاتی جنس مرد بر جنس زن نیست بلکه بیانگر این معنا است که باید در حد توان در تحکیم روابط خانوادگی کوشید. روابطی که خداوند مدیریت آنرا بر عهده شوهر و محبت طرفین به یکدیگر را ضامن تداوم آن قرار داده است. برای اینکه مرد بتواند به خوبی از عهده مدیریت زندگی برآید، لازم است زن از وی اطاعت کند. البته در بیشتر موارد، مرد در پی آن است که زندگی را به خوبی اداره نماید. به همین جهت،
از دیدگاه عقل، زنی که دوستدار همسرش میباشد، باید او را در اجرای تصمیماتش یاری دهد. در سایه یک مدیریّت صحیح و قوى و اطاعت معقول و بجا، زن و شوهر میتوانند مشکلات زندگى خود را به راحتى برطرف کرده و چرخ زندگى را به حرکت سریع و سالم در آورند.
در نگاه اسلام، زن و مرد باید هدف مشترکی – که همان رسیدن به اوج قله کمال انسانی است- را دنبال کنند و به منظور دستیابی به این هدف، هر دو به یک میزان توانمند میباشند و تفاوت جنسیتها که لازمه خلقت است، نه نقشی در ایجاد یا افزایش این استعداد و توانمندی دارد و نه نقشی در ارزش گذاری دینی پس نه کمال زن در این است که جایگاهی مثل جایگاه مرد داشته باشد و نه بر مردان رواست که بر جنسیت مردانه خود ببالند.[1]
پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) آموزههای بسیاری درباره زندگی زن و شوهر و وظایف هرکدام نسبت به یکدیگر فرمودهاند[2] که درک درست آنها نیازمند تحلیلهای منطقی و عقلانی است. یکی از آن سخنان این حدیث است: امام صادق(ع) میفرماید: «گروهى نزد رسول خدا(ص) آمدند و به آن حضرت گفتند: مردمانى را میشناسیم که در برابر یک دیگر به سجده میافتند. پیامبر(ص) فرمود: اگر سجده بر غیر خدا جایز بود، به زن فرمان میدادم که شوهر خویش را سجده کند».[3] این روایت دارای سند صحیح و قابل اعتماد است.
برای اینکه معنا و مفهوم درستی از روایت مطرح شده برداشت شود، نکاتی بیان میشود:
1. در این بیان شریف؛ اگرچه پیامبر اکرم(ص) به طور کلّى سجده بر غیر خدا را نفى میکند، ولى با آوردن مثالی به صورت شرطی، حرمت شوهر و قرب زن به همسرش را به تصویر میکشد و این خود یک اصل علمى و قانون روانشناختى است؛ زیرا زن وابستگى شدیدى به شوهر خود دارد. مرد اگر همسر خود را فراوان و بیاندازه دوست داشته باشد، باز هم نوع وابستگى او آنگونه نیست که در زن وجود دارد. البته این ویژگى به طور حد اکثری است و احتمال تخلّف یا شدّت و ضعف در مواردى دارد. چه بسا زنى که به همسرش چندان وابسته نباشد و یا مردى که به زنش وابستگى شدید داشته باشد.[4]
2. اسلام دینی منطقی، عقلگرا و منصف است.[5] بر حسب این حقیقت، دستورات و احکام متعالى خود را بر مبناى فطرت و عقل سلیم، بر پایه ضرورتها و واقعیّتها و در قالب بایدها و نبایدها مطرح میکند. اسلام هر چند اصل را بر اطاعت از شوهر مؤمن مسلمان گذاشته و این اطاعت را در راستای اطاعت از خداوند دانسته اما برای این اطاعت حدودی هم قرار داده است؛[6] برای نمونه، اطاعت از مردی آلوده به گناه را در مسیر گناه و ترک واجبات جایز نمیداند و چنین پیروی و اطاعتی را نمیپذیرد؛ چرا که اطاعت از مخلوق در معصیت خدا جایز نیست.
پس اینگونه نیست که مردی آلوده بتواند به زن خود بگوید: چون من شوهر تو هستم، تو باید از من اطاعت کنی! این روایت نیز این سخن را تأیید مینماید: پیامبر اکرم(ص) فرمود: «یک زن خوب و شایسته از هزار مرد آلوده بهتر است».[7] بنابر این، موضوع اطاعت، موردی است که مرد؛ مؤمن، فهیم و مدیر است و میخواهد زندگی خود را اداره کند و اگر زن از وی اطاعت نکند، شوهر نمیتواند زندگی خود را اداره کند. زن اطاعت میکند تا زندگی اداره شود و این، سخن درستی است و بر زن لازم است آنرا بپذیرد و این همان اطاعت معقول است که در دین آمده است.
3. با توجه به نکته بالا؛ حدیث مورد بحث، بیانگر این معنا است که باید در حد توان در تحکیم روابط خانوادگی که به دلایلی، شوهر مدیریت آن را بر عهده دارد کوشید. اسلام، سرپرستی و نظارت بر امور خانواده را «به عنوان یک تکلیف» بر دوش مردان نهاده است. مردان از این رو سرپرست زنانند که خداوند برخی را بر بعضی دیگر فضیلت داده است،
تا امور زندگی آنان در مسیر عدالت اجتماعی و نظام احسن قرار گیرد. از اینرو که مردان برای اداره نهاد خانواده از توانمندیهای بیشتری برخوردارند و هزینه زندگی زنان (مهر و نفقه) بر عهده آنها است.[8] و برای اینکه مرد بتواند به خوبی از عهده مدیریت زندگی برآید، لازم است زن از وی اطاعت کند زیرا در غالب موارد، مرد در پی آن است که زندگی را به خوبی اداره نماید.
به همین جهت، از دیدگاه عقل، زن باید از همسرش تبعیّت معقول و اطاعت به جا داشته باشد و عکس آن، مناسب یک زندگى و خانواده سالم نیست؛ چرا که مدیریت زن به واسطه احساسات سرشارش ممکن است در مواقع بحرانى مشکل آفرین گردد،ولى اطاعت از مرد، سبب تقویت نظام خانواده و تحکیم مدیریّت آن میشود. در سایه یک مدیریّت صحیح و قوى و اطاعت معقول و بجا، زن و شوهر میتوانند مشکلات زندگى خود را به راحتى برطرف کرده و چرخ زندگى را به حرکت سریع و سالم در آورند.
از اینرو، اسلام اطاعت زن از مرد را لازم شمرده و به زن توصیه میکند که براى کمال و سعادت خود و خانواده و جامعهاش، از همسرش تبعیّت و پیروی معقول و بجا داشته باشد. تأمین هزینه زندگى و نیز مدیریت و ایفاى نقش رهبرى در منزل از ناحیه مرد و قدرشناسى از زحمات مرد و احترام به تصمیماتش از ناحیه زن، همسردارى و تلاش در تربیت صحیح اولاد از ناحیه طرفین از جمله جلوههاى مسئولیتپذیرى زن و شوهر میباشد که اسلام در مورد آنها رهنمودهایى ارائه کرده است.
البته تمام اینها به معنای پرستش مرد از جانب زن نبوده، بلکه خداوند در آیه 11 سوره تحریم، بانویی را ستوده که خود را از یوغ بندگی فرعون رهانیده و مقام عبودیت پروردگار و اشرف مخلوقات بودن را برای خویشتن ثابت نمود.
4. علت سرپرستى مرد، برخی برتریهای جسمى و مدیریتی او است؛ چراکه او به جهت قدرت کنترل عواطف، توانایى بیشترى براى مدیریّت خانواده دارد؛ اگرچه زن نیز از جهت عاطفى بر مرد غلبه دارد و هیچ کدام از این برتریها، نشانگر نقص وجودى نیست، بلکه هر یک متناسب با جنسیّت خود، تواناییهاى خاص دارند و هماهنگ کردن این تواناییها با مسئولیتها سعادت خانوادگى زن و مرد را تأمین میکند.
زن، مانند گل، ظریف و لطیف است، همانگونه که گل تحمّل آفتاب سوزان و باد و طوفان را ندارد، زن نیز توان تحمّل مسئولیتهاى سنگین و طاقتفرسای زندگى را ندارد. امام علی(ع) به فرزندش چنین اندرز میدهد: «به زن بیش از اندازه کارى مسپار؛ زیرا با زن باید چون دسته گل رفتار کرد، نه مانند یک مباشر و خدمتگذار».[9]
5. اگر چه در فرهنگ اسلامی، ریاست «اجرایی» و نظارت بر خانواده، به مرد واگذار شده و این نوعی تقسیم کار و تحدید مسئولیتها، در زندگی مشترک زن و مرد است، اما این به معنای تحکّم و زورگویی به زن و ذوب شدن شخصیت او در مرد نیست.
6. باید توجّه داشت که موفّقیت مرد در مدیریت خانواده، تنها با حکومت بر دل زن میسّر است؛ اگر اعضاى خانواده به مرد، علاقهمند بوده و در عمق وجودشان براى او حرمت قائل باشند، او میتواند در اداره خانواده موفّق باشد، و گرنه توسّل به زور و خشونت، نه تنها کارگشا نیست، بلکه بر نابسامانى خانواده مىافزاید. البتّه هر فردى باید از اختیارات خود در جهت مصالح خانواده استفاده کند،
نه در جهت تثبیت برترى جویى و خواستههاى خودخواهانه خود. به طور طبیعى، اختیارات سرپرست خانواده، اگر در جهت مصالح آنها به کار گرفته شود، تأثیر زیادى در سعادت خانواده خواهد داشت.
منابع :
[1]. : «شخصیت و جایگاه زن در اسلام»، سؤال 265.
[2]. ر.ک: محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 14، ص 246 – 248، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1408ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 20، ص 162 – 165، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[3]. «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ سُلَیْمَان بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ قَوْماً أَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَیْنَا أُنَاساً یَسْجُدُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 508، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. نکونام، محمّدرضا، زن؛ مظلوم همیشهى تاریخ، ج 3، ص 142، ظهور شفق، قم، چاپ اول، 1385ش.
[5]. ر.ک: «اسلام و عقلانیت»، سؤال 50؛ «دلایل حقانیت اسلام»، سؤال 275.
[6]. ر.ک: «فرمانبرداری زنان در برابر مردان»، سؤال 1674؛ «زن و حدود اطاعت از شوهر»، سؤال 5846.
[7]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 175، الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1412ق؛ وسائل الشیعة، ج 20، ص 172.
[8]. فتاحی زاده، فتحیه، زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، ص 112 و 115، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ سوم، 1387ش.
[9]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صالح، صبحی، ص 405، نامه 31، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
جام