نام کاربری:
کلمه عبور:
کلمه عبور را فراموش کرده ام
عضویت در سایت
خــانه
کاریابی
جویای کار
متخصصین
مشاغل
کارگروههای علمی
سورس کد
اخبار
اعضا
تبلیغات
کارگروه
منتظران ظهور
تاسیس: 11/12/1390
تعداد موضوعات:1296
تعداد ارسالی ها: 1318
تعداد بازدیدها: 917527
گروه: متفرقه
درخواست عضویت
ویرایش
مدیریت اعضا
کارگروههای من
درباره کارگروه
این کارگروه برای عاشقان ظهور و منتظران آمدنش می باشد لذا از تمام عاشقان و منتظران ظهورش برای عضویت در این کارگروه دعوت می شود.
موسس کارگروه
سرباز گمنام
مدیران کارگروه
اعضاء کارگروه
امیری
گودرزی
سهیلی
صادقی
zarshamfar
ی
علیمددی
صفری هویدا
همه اعضای کارگروه
داستانک/ ماجرای گفتگوی گنجشک و امام رضا (ع)
صفحه اصلی کارگروهها
>>
منتظران ظهور
>>
داستانک/ ماجرای گفتگوی گنجشک و امام رضا (ع)
ارسال پاسخ
سرباز گمنام
در کارگروه:
منتظران ظهور
تعداد ارسالي: 1269
بیوگرافی و سوابق
کارگروههای من
پروفایل من
11 سال پیش
در تاریخ:
سه شنبه, شهريور 26, 1392 17:28
شب که میشود حوصلهها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
راوى: سلیمان (یکى از اصحاب امام رضا(ع) حضرت رضا(ع) در بیرون شهر، باغى داشتند. گاهگاهى براى استراحت به باغ مىرفتند. یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم. نزدیک ظهر، گنجشک کوچکى هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست. نوک گنجشک، باز و بسته مىشد و صداهایى گنگ و نا مفهوم از گنجشک به گوش مىرسید. انگار با جیک جیک خود، چیزى مىگفت.
امام علیه السلام حرکت کردند و رو به من فرمودند: «ـ سلیمان!... این گنجشک در زیر سقف ایوان لانه دارد. یک مار سمى به جوجههایش حمله کرده است. زودباش به آنها کمک کن!. ..
با شنیدن حرف امام ـ در حالى که تعجب کرده بودم ـ بلند شدم و چوب بلندى را بر داشتم . آن قدر با عجله به طرف ایوان دویدم که پایم به پلههاى لب ایوان برخورد کرد و چیزى نمانده بود که پرت شوم...
با تعجب پرسیدم: «شما چطور فهمیدید که آن گنجشک چه مىگوید؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم... آیا این کافى نیست؟!»
حذف ارسالي
ويرايش ارسالي
نقل قول
|
0
[انصراف]
|
0
[انصراف]
خانه
|
سرويس ها
|
تبليغات
|
درباره ما
|
تماس با ما