نام کاربری:
کلمه عبور:
کلمه عبور را فراموش کرده ام
عضویت در سایت
خــانه
کاریابی
جویای کار
متخصصین
مشاغل
کارگروههای علمی
سورس کد
اخبار
اعضا
تبلیغات
کارگروه
دنیای مهندسین برق
تاسیس: 26/06/1391
تعداد موضوعات:80
تعداد ارسالی ها: 80
تعداد بازدیدها: 74773
گروه: برق
درخواست عضویت
ویرایش
مدیریت اعضا
کارگروههای من
درباره کارگروه
در این کارگروه مطالب علمی، آموزشی و اخبار مرتبط با مهندسی برق ارائه می شود
موسس کارگروه
فرهاد یزدی
مدیران کارگروه
اعضاء کارگروه
کیان
t
khoshraftar
nazemi moghadam
زارع مهرجردی
زارع
سعیدیان
همه اعضای کارگروه
مدیریت بن بستها (داستانی آموزنده)
صفحه اصلی کارگروهها
>>
دنیای مهندسین برق
>>
مدیریت بن بستها (داستانی آموزنده)
ارسال پاسخ
فرهاد یزدی
در کارگروه:
دنیای مهندسین برق
تعداد ارسالي: 88
بیوگرافی و سوابق
کارگروههای من
پروفایل من
11 سال پیش
در تاریخ:
چهارشنبه, شهريور 20, 1392 17:34
انیشتن از رانندگی متنفر بود. به همین دلیل، برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینان اش کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می کرد، بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت. حضور راننده انیشتین در تعداد بسیار زیادی از سخنرانیهای یک شکل و خاص باعث شده بود تا وی متن سخنرانی را از حفظ شود.
یکروز که انیشتن احساس خستگی و کسالت زیادی می کرد و از اینکه مجبور بود در سالن سخنرانی حاضر شود گله داشت ، راننده وی پیشنهاد متهورانه ای ارائه داد. وی پیشنهاد داد که به جای انیشتن سخنرانی کند! موضوع عدم شباهت ظاهری آنها هم مسئله خاصی نبود. انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که به سخنرانی دعوت شده بود، کسی او را نمی شناخت.
هر چند انیشتین به قدرت حافظه راننده اش ایمان داشت، اما در مورد سوالاتی که ممکن بود پس از سخنرانی پرسیده شود نگران بود.
راننده سخنرانی اش را به نحوی عالی انجام داد، ولی تصور انیشتن هم درست از آب در آمد.
دانشجویان در پایان سخنرانی انیتشن جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.
حالا در پایان جلسه سخترانی خستگی انیشتین هم کاهش یافته بود و آرزو می کرد دوباره جایش را با راننده اش عوض کند …
راننده اش هم این موضوع را درک کرد و با بیان یک جمله هوشمندانه گره از بن بست گشود.
”سوالات بقدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید”. سپس انیشتن از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی آنها شد.
نتیجه ای که از این داستان می توان گرفت آن است که مسیر دستیابی به یک هدف تنها آن چیزی که در ذهنمان وجود دارد نیست. گاهی اوقات می توان با کمک گرفتن از امکانات اندک موجود به هدفی رسید که قبلا در افقی دور دست تصور می شد. گاهی گمان می کنیم که کوچه بن بستی که چراغهایش روشن است تنها مسیر ممکن برای عبور ماست. اما می توان هوشمندانه تر عمل کرده و کوچه ای تاریک ولی غیر بن بست را برای عبور انتخاب کرد.
www.farhadyazdi.com
حذف ارسالي
ويرايش ارسالي
نقل قول
|
0
[انصراف]
|
0
[انصراف]
خانه
|
سرويس ها
|
تبليغات
|
درباره ما
|
تماس با ما