*** منطق آمریکا در سیاستهای جنگ افروزانه
حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 (21 شهریور 80) نخستین حلقه از زنجیره سلسلهجنگهایی بود که کوشید با درگیر ساختن مسلمانان و تشدید بیثباتیها، منطقه خاورمیانه را در چنگال عقبماندگی نگه دارد. اما سالگرد 9/11 در حالی فرارسیده که دنیا خود را برای بحران دیگری آماده میسازد.
منطق هر جنگی روی یک "دروغ" استوار است.
بعد از واقعه انفجار برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک، نحوه عملکرد آمریکا در صحنه بینالمللی تابع هیچ قاعده و نظمی نبود و سراسر تناقض داشت. زمانی که هژمونی آمریکا، دکمه جنگ علیه افغانستان و سپس عراق را فشرد، کدام قانون از مقامات کاخ سفید پرسید که حادثه 9/11 چه ارتباطی به جنگ علیه افغانستان و عراق دارد؟
جالب است بدانیم که هیچ یک متهمین حادثه سپتامبر 2001 ملیت افغان یا عراقی نداشتند.
اسناد و مدارک نشان داد که 16 نفر از 19 مظنون بازداشت شده، تبعه عربستان سعودی بودند؛ "اسامه بن لادن" سرکرده عملیات نیز زاده ریاض، پایتخت عربستان سعودی است. آیا منطقیتر نبود که "جورج دبلیو بوش" رئیسجمهور وقت آمریکا، دولت عربستان سعودی را بابت حمله تروریستی 9/11 مؤاخذه کند؟
واشنگتن، دلیل حمله به افغانستان را تا همین امروز این گونه عنوان کرده است که "طالبان" "اسامه بن لادن" را پناه داده بود. هرچند طالبان، هیچ نقش مستقیمی در حملات 11 سپتامبر نداشتند اما تنها ادعای پناه دادن به "بن لادن"، رهبر گروهک "القاعده" در این کشور کافی بود تا نیروهای ارتش آمریکا با لشگرکشی و افکندن بمبهای موشکی متعدد، با ملت افغانستان وارد جنگ شوند.
چند ماه بعد از حادثه 9/11، رهبر هواپیماربایان، فردی به نام "محمد عطا" به رسانهها معرفی شد که از سال 1992 تا 2001 (یعنی از حدود 10 سال قبل از واقعه) ساکن شهر هامبورگ آلمان و دانشجوی این شهر بود. آیا منطقیتر نبود که وقتی شهر "هامبورگ" چنین تروریستهایی را پناه میدهد، نیروهای آمریکایی، این شهر را بمباران کنند؟
"ریچارد کلارک" (Richard Clark) کارشناس بخش ضدتروریستی در وزارت امور خارجه آمریکا، پس از اینکه از سمتاش کنار رفت، درباره تصمیم "جورج بوش" برای حمله به افغانستان گفت: «آغاز حمله به افغانستان، به بهانه اقدام تروریستهای سعودی در آمریکا، مانند این است که بعد از حمله ارتش ژاپن به "پرل هاربر" (Pearl Harbour) پایگاه دریایی ایالات متحده (1941)، آمریکا بخواهد به عنوان تلافی، با مکزیک وارد جنگ شود!»
عکسالعمل فردی مانند "کلارک" از دل کاخ سفید، نسبت به حمله آمریکا به افغانستان، کاملاً سؤالبرانگیز به نظر میرسد. مخصوصاً به این دلیل که طالبان، در سال 2002 اعلام کرده بود اگر آمریکا اسناد و مدارک محکمی از مجرمیت "بن لادن" ارائه کند، حاضر به تحویل وی به نهادهای آمریکایی خواهند بود.
بیمنطقی در جنگهای زنجیروار بعد از حادثه 11 سپتامبر به همین جا ختم نمیشود.
به گزارش روزنامه آمریکایی "واشنگتن پست" در روز 19 سپتامبر 2001 (8 روز پس از حادثه) علیرغم اینکه به گفته خود دولت واشنگتن، قاتلین سعودی (بنلادن) پشت این جریان بودند و در آمریکا ممنوعیت کامل پروازها ایجاد شد، اما دولت این کشور طی یک پرواز ویژه، 13 تن از بستگان "بن لادن" و برخی شهروندان عالیرتبه سعودی مقیم آمریکا، را از خاک آمریکا خارج و به خاورمیانه بازگرداند. این امکان برای هیچ انسان دیگری وجود نداشت.
نهایتاً ارتش آمریکا با همراهی دیگر اعضای ناتو، بخاطر اقدامات احتمالی جنایتکاران سعودی، جنگی نابرابر و البته بینتیجه در خاک افغانستان و متعاقباً عراق، پیاده کرده و صدها هزار نفر را به قتل رسانده است. علاوه بر این بسیاری از کارشناسان، بحران اقتصاد جهانی را نتیجه مستقیم هزینههای جنگی میدانند که دولت "بوش" برای جنگ با عراق، به آمریکا و سپس حوزه یورو تحمیل کرد.
اکنون در دوازدهمین سالگرد حادثه 9/11 خبر حمله دیگری از سوی آمریکا، این بار در سوریه، داغ شده است. اما در تحقق این جنگ، هنوز تردید وجود دارد.
*** جنگ با سوریه، آری یا خیر؟
دولت آمریکا از دو سال پیش، وقایع سوریه را «درگیریهای داخلی» مینامد، نه تهاجم تروریستی!
در همه جنگهایی که غرب بر ضدّ ترور به راه انداخته، مسئله اصلیاش را نابودی "القاعده" عنوان کرده، اما این بار برعکس، هدف خود از تهاجم به سوریه را نابودی حکومتی میداند که اتفاقاً در حال مبارزه و سرکوب تروریستهای القاعده است. شورای امنیت سازمان ملل متحد، بخاطر وتوی روسیه و چین، نتوانست حمله نظامی به سوریه را تصویب کند و "اوباما" قصد دارد بدون دریافت مجوز سازمان ملل، حمله جدیدش را آغاز کند.
وی اکنون بلندگوی تهدید و جنگافروزی علیه دولت دمشق را به دست گرفته و حمایت نظامی از نیروهای القاعده مستقر در خاک سوریه و تأمین هزینههای جنگ احتمالی آمریکا تماماً بر عهده دولت آل سعود و سرمایهداران سعودیست.
*** پشتپرده رضایت گرفتن از نمایندگان "کنگره آمریکا" برای حمله به سوریه
"جاستین اماش" (Justin Amash) یکی از نمایندگان جمهوریخواه کنگره آمریکا، موضع تندی نسبت به حمله احتمالی آمریکا علیه سوریه دارد.
وی بارها در رسانهها به همتایان خود هشدار داده که اگر به طرح نظامی اوباما، رأی مثبت بدهند، باید وسایل خود را برای خداحافظی با کنگره، جمع و جور کنند، چون اکثریت مردم آمریکا مخالف حملهاند. "اماش" روز جمعه 6 سپتامبر 2013 (15 شهریور) در صفحه توییتر خود نوشت: «اگر مردم آمریکا اجازه داشتند اسناد محرمانهای را که به نمایندگان نشان داده شده، بخوانند، خیلی بیشتر از حالا، مخالف حمله به سوریه بودند. اظهارات رسمی دولت اوباما، در بهترین حالت، گمراهکننده است.»
همین جمله معلوم میکند که چرا "جان کری" میگوید اسنادی دارد که نمیتواند به هیچکس نشان دهد و مردم فقط باید حرف او را باور کنند. از اظهارات سایر نمایندگان، پس از رؤیت مدارک دولت اوباما، میتوان به نقل قول افراد زیر اشاره کرد:
"تام هارکین" (Tom Harkin): «من در نشست محرمانه کنگره درباره سوریه حضور داشتم، راستش را بگویم بیشتر سؤالاتی که مطرح شد، بیجواب ماند. به نظر من اسناد ارائه شده توسط دولت، حاشیهای بود.»
"کارول شی پورتر" (Carol Shea-Porter): «من الان بیشتر از قبل، مخالف جنگ هستم.»
اکنون اعضای مجلس سنا و همچنین نماینگان کنگره، برای دادن رأی مثبت به "اوباما" تحت فشار و اجبار هستند؛ چنین شرایطی، در روند تصمیمگیریهای آمریکا امر تازهای نیست و اعضای نوک هرم کاخ سفید، معمولاً در موارد مشابه، دست به دامان سیاست "هویج و چماق" میشوند.
گفته میشود با هدف «بله» گفتن به جنگ، برای هر یک از افراد کنگره، یک نفر از اعضای قدرتمندترین لابی آمریکایی - صهیونیستی "آیپک" (AIPAC) گماشته شده است. همزمان عربستان سعودی، یک سهم چند میلیون دلاری بعنوان رشوه در اختیار نمایندگان قرار داده است. البته رشوهدهی به نمایندگان، از آگوست سال گذشته آغاز شده بود، هنگامی که وزارت امور خارجه آمریکا، لیست کامل هدایایی که مقامات ایالات متحده در سال 2012 دریافت کردهاند را منتشر کرد.
به گزارش روزنامه "دیلیمیل" در سال گذشته، شخص "هیلاری کلینتون" وزیرخارجه اسبق آمریکا، از سوی "عبدالله بن عبدالعزیز" پادشاه عربستان، الماس طلا و جواهرات یاقوتی به ارزش نیم میلیون دلار دریافت کرده است.
*** فشار کهنه ی افکارعمومی بر دولت آمریکا
روزنامه آمریکایی "نیویورک تایمز" روز پنجشنبه 5 سپتامبر 2013 (14 شهریور) در صفحه نخست خود عکسی منتشر کرد که شاید همین عکس قادر باشد حمله به سوریه را منتفی سازد:
در این تصویر، هفت سرباز ارتش سوریه، توسط تروریستها بازداشت شده، عریان بر زمین زانو زده و در انتظار اعدام خویشاند. در پشت سر آنان، درست همان کسانی قرار دارند که سلاحهایشان را از آمریکا گرفتهاند. اولین نفر از سمت راست ("عبدالصمد عیسی") نخستین تیر و سپس سایر سربازان به ترتیب تیرهای خود را به سر آنها شلیک میکنند. در آخر اجساد کشتهشدگان در یک چاه زیرزمینی دفن میگردد.
این فیلم با عنوان «بیرحمی شورشیان سوریه، غرب را با مشکل مواجه کرده است» به صورت آنلاین در سایت "نیویورک تایمز" قرار گرفت. آیا ممکن است رسانهای شدن یک عکس، شروع جنگ را با اشکال مواجه کند؟
انتشار تصویر یک اعدام مشابهی در جریان جنگ ویتنام سال 1968 باعث شد تا افکارعمومی مردم آمریکا با تغییر 180 درجهای خواستار پایان دادن به جنگ شوند. شهروندان آمریکایی متوجه شدند که تا پیش از این، از باند جنایتکار رژیم ویتنام جنوبی حمایت میکردند. این عکس، که در آن رئیس پلیس ویتنام جنوبی، "Nguyễn Ngọc Loan" مستقیماً به سر یکی از "ویت کنگها" (مبارزان جبهه رهاییبخش ملی) شلیک میکند، به یکی از مشهورترین عکسهای دنیا تبدیل شد.
با چاپ رسمی گوشهای از فجایع ائتلاف شورشیان سوریه در روزنامه مذکور، دیگر نمیتوان پاسخی برای ابهامات ذهنی مردم آمریکا پیدا کرد: "ما واقعاً از چه کسی حمایت میکنیم؟ چرا باید با حمله نظامی، دولتی را سرنگون کرد که با جانیان و قاتلان مبارزه میکند؟"
در این صورت، فشارهای فعلی بر "اوباما" تشدید خواهد شد. کما اینکه نمایندگان موافق جنگ در کنگره و برخی سناتورهای آمریکایی در چند روز اخیر با اعتراضات بسیاری مواجه بودهاند.
امروز 11 سپتامبر 2013 روز پرکاری برای "اوباما" در تغییر نظرات عمومی کشورش خواهد بود. چراکه قانع کردن اذهان نسبت به حمله سوریه، اثر مستقیمی بر رأیگیری مجلس سنا خواهد داشت.