کارگروه
منتظران ظهور
این کارگروه برای عاشقان ظهور و منتظران آمدنش می باشد لذا از تمام عاشقان و منتظران ظهورش برای عضویت در این کارگروه دعوت می شود.
 

برگزاری مراسم ختم برای قاتل امام اول شیعیان در زاهدان !

صفحه اصلی کارگروهها >> منتظران ظهور  >> برگزاری مراسم ختم برای قاتل امام اول شیعیان در زاهدان !
سرباز گمنام

سرباز گمنام

در کارگروه: منتظران ظهور
تعداد ارسالي: 1269
11 سال پیش در تاریخ: چهارشنبه, مرداد 23, 1392 20:4


  به نقل از «شیعه نیوز»، یک هموطن شیعه ساکن شهر زاهدان خاطره ای را از تحرکات ضد شیعی وهابیون برایمان ارسال نموده است . شما را به خواندن این خاطره کوتاه ولی تکان دهنده دعوت میکنیم  





بسم الله الرحمن الرحیم


شب 23 یا 27 ماه مبارک رمضان در سال 1386 شمسی (اولین سالی که من به زاهدان نقل مکان کرده بودم) بعد از نماز جماعت مغرب سوار ماشینم شدم که برگردم منزل . بر حسب عادت در این شبهای عزیز هر کسی که سر راهم باشد و دست بلند کند سوارش میکنم و به وی میگویم که برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان (روحی له الفدا) بجای کرایه ، صلوات بفرستد. یکنفر که لباس محلی بلوچ بر تن داشت سوار کردم ، ایشان بلافاصله گفت : خیابان مولوی حسین بر ( چهارراه رسولی ) در بست چقدر میگیری ؟


من هم گفتم سه صلوات و ایشان سوار شد !!! در سکوت کامل به راهمان ادامه میدادیم که ناگهان پرسید : بچه اینجا نیستی ؟ من در جوابش گفتم : نه ! چطور مگه ؟ ایشان گفت : مسیر را اشتباه اومدی ، نه اینکه اشتباه ، یعنی خیلی طولانی کردی راهتو . در همین احوالات بودیم که ناگهان چشمم به چندین نفر افتاد که خیابان را فرش کرده بودند و در حال خواندن قرآن و شاید ادعیه بودند ، در کل متوجه شدم که عبادتی در کار است !!!


ناگهان مسافری که سوار کرده بودم گفت نگه دار رسیدیم ، از وی پرسیدم چه خبر است ؟ ایشان گفت : مراسم پرسه (پورسه) است . گفتم : پرسه دیگه چیه ؟ بنده خدا خندید و گفت : همون مراسم ختم یا عزاداری .

یه جورایی تو دلم خوشحال شدم و به خودم گفتم : ایول ، اینها هم برای مولا علی ( علیه السلام ) مراسم عزا میگیرن ؟ ولی چرا الان ؟؟؟

از ایشان با تردید پرسیدم : مراسم ختم چی ؟ برای کی ؟ یهو با ناراحتی گفت : پرسه ابن ملجم ، حافظ و قاری قرآن !!! بعد هم در ماشینو کوبید و رفت .

بسیار متعجب و متاثر شدم چون تا اون موقع چنین چیزی ندیده بودم .

خلاصه از ایشان که جدا شدم اشک و گریه امانم نمیداد ، مثل یه بچه ای که تازه به سن 14 ، 15 سالگی میرسه متوجه میشه خانوادش اونجوری که باید با هم خوب باشند ، نیستند !

من هم تازه فهمیدم که اهل بیت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رو خیلی ها دوست ندارند ولی . . . . . .




حذف ارسالي ويرايش ارسالي