اصلاً... قربان وجودتان آقا؛ که اگر ـ زبانم لال ـ نبودید، «لَساخَت الأرضُ بِأهلِها» میشد؛[2] و راستی وقتی عرق شرم، خجلت زده را آب میکند و فرو میبردش به زمین، وای از زمانی که زمین، خود، آب شود از شرم بیآبرویی...
قربان کرامتتان آقا؛ که چنین حق بزرگی به گردنمان دارید و کوچکترین منتی نمیگذارید بر ما و تذکرتان هم نه مستقیم و صریح، که در لفافه الفبای زیارت است. آنجا که در توقیعی به «محمد حمیری»، یادمان دادید هر گاه دلمان هوایتان را کرد، شما را به لحظاتی که به نماز ایستادهاید، سلام دهیم؛ تا یادمان باشد که از برکت عبادتهای شماست که هدف خلقت، تأمین است و آفرینش، برپاست و وجود طفیلی ما در سایهسار لطفتان برقرار است. پس، «السّلام عَلیک حینَ تُصلّی وَ تقنُت؛ السلام علیک حینَ تَرکعُ و تَسجُد؛ السّلامُ عَلیک حینَ تُهلِّل و تُکبِّر...».[3]
سلامهای بیارزش من اگر لیاقت پاسخ ندارند، لااقل، محض خاطر سلامهای سفارشی خودتان، نگاهم کنید که نگاهتان را، این روزها، بیشتر از گذشته محتاجم. این روزها که صبح و شب را گم کردهام در پیچاپیچ مشغلهها؛ و نیتهای صاف و خالصم را گم کردهام در انبوه نیتهایی که خرده شیشههایشان، ترسم آخر دست دلم را ببرند از دامان شما...
حالا که شهر و مردمانش، زیر چادر سیاه شب خوابیدهاند، حالا که نور وجودتان در تاریکی و سکوت شب، از هر نوری برایم ملموستر است، بگذارید اعتراف کنم که این روزهای شنیدن و خواندن و گفتن و نوشتن از شما، بیشتر از همیشه ترس آن را دارم که مبادا از بهشت رضایتتان رانده شوم. مخلصانه کار کردن، سخت است آقا؛ خیلی سخت...
خودمانیم آقا، اگر همه آنها که ادعای یاوری شما را دارند، مثل من هستند، آجَرَکَ اللهُ فِیما یُصِیبُک مِنّا![4]
حقیقتش را بخواهید، ما ـ مدعیان دین و مذهب ـ از یک نگاه، سه دستهایم. یک عدهمان فقط «دیندار»یم. نمازمان را میخوانیم و روزهمان را میگیریم؛ اگر هم خیلی به خدا لطف داشته باشیم، حساب خمس و زکاتمان را هم داریم؛ اما به جامعه که میرسیم، دغدغههای دینیمان، «کأن لَم یَکُن میشود، گویی نیست.» کاری نداریم همکلاسیمان، همکارمان، همسایهمان، اهل نماز و روزه هست یا نه. شعارمان هم این است که «هر کس را در قبر خودش میگذارند!»
یک عده دیگرمان، فقط «دینیار»یم. صبح تا شب دنبال آشتی دادن مردم با خدا هستیم، تبلیغ میرویم، تدریس میکنیم، کتاب مینویسیم، فیلم میسازیم، وبلاگ میزنیم... خلاصه هر کاری که از دستمان برآید، انجام میدهیم تا مردم را بفرستیم به بهشت؛ اما خودمان هنوز نمیتوانیم دو رکعت نمازِ با توجه بخوانیم! روضهخوان خوبی هستیم؛ اما نمیتوانیم دو قطره اشک بریزیم. خیالمان هم به این خوش است که «عبادت، فقط نماز و روزه نیست.»
حال و روز دسته سوممان، البته، بدتر از قبلیهاست. این عدهمان، هم دینداریم و هم دینیار؛ اما نه در این، اخلاص داریم و نه در آن... و کاش فقط این بود؛ اما روایت عجیبی که از جدّتان، امام صادق علیه السلام نقل شده است، میلرزاند تن آدمی را. آنجا که مردم را در قبال شما ـ خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ـ سه دسته دانست و فرمود:
مردم دربارة ما سه دسته شدند، عدهای دوستدار ما هستند و در انتظار قائم ما به سر میبرند تا از دنیای ما بر خوردار شوند. این عده، کلام ما را نقل میکنند و حفظ مینمایند، اما از عمل به فعل ما کوتاهی میکنند. خداوند آنها را به سوی جهنم خواهد برد.
عدهای دیگر ما را دوست دارند و به کلام ما گوش میسپارند و از فرمان ما اطاعت میکنند تا از این طریق، [اموال] مردم را بخورند. پس خداوند درون آنها را پر از آتش میکند و گرسنگی و تشنگی را بر آنها چیره میگرداند.
اما دسته سوم، کسانی هستند که ما را دوست دارند، سخنان ما را به جان میسپارند و از ما نافرمانی نمیکنند. پس آنها از ما هستند و ما از ایشانیم.»[5]
دسته دومی که جدّتان علیه السلام توصیف کردهاند گویی توصیف همین عده از ماست...و نعوذ بالله از آن حالت خباثتی که حبّ شما و اطاعت از گفتار و کردار شما را دستاویزی کند برای دریدن مردم... .
البته این میان، همیشه یک دسته دیگر هم هستند: «دینداران و دینیارانِ مخلص»؛ که اگر جدای از گروههای قبل آوردمشان، برای این بود که خودتان یادمان دادهاید که آنان را نه مثل خودمان، که از «اولیاء الله» بدانیم؛ و اَلحَق، که اگر کسی برسد به این مقام، (السّابِقونَ السّابِقون([6] است... .
و شما ـ خاندان نبوت و امامت و عصمت علیهم السلام ـ نمونه اتمّ اولیاء اللهاید. شما همانهایید که در فرازهای ابتدایی دعای ندبه، خدا را به قضایی که بر آنها جاری شده حمد میکنیم و آنان را اولیای خدا میخوانیم و در وصفشان میگوییم: «الذینَ استَخلَصتَهُم لِنَفسِکَ وَ دینِک».[7] جانم فدایتان که چه سختیها و رنجهایی را در مسیر دینداری و دینیاری به تن خریدید تا کلمة الله، همیشه عُلیا بماند.[8] و این عجیب نیست؛ چراکه مقتدایتان را آن مادر مظلومهای میدانید که در مسیر خدا و دین خدا، آلام و زخمهایی به روح و جسمش نشست که به فرموده خودش، «اگر به روز روشن مینشست، شبِ تار میشد...»
و خوش به حال آنها که با اخلاص در دینداری و دینیاری، در مسیر شما گام برداشتند و خودشان را به صف اولیاء الله رساندند. خوش به حال مجددِ دین نبوی، «امام روح الله»؛ که محکم و استوار به میدان آمد و برای اعتلای دین خدا، کمر همت بست و طلیعهِ ظهور را بر افق تاریک جهان نشاند. و کاش ما هم میآموختیم که عابدانه و مخلصانه، با تبعیت از نائبتان، صدای انقلاب اسلامیمان را به گوش جهانیان برسانیم و از این رهگذر، آمدنتان را زمینهسازی کنیم.
آقا، دعامان کنید ـ مثل همیشه و بیشتر از همیشه ـ تا دنیای ظلمتزدة ما، شهر شبدیدهای باشد در آستانه صبح...
[1] . «آیا به شما نگفتم که من غیب آسمانها و زمین را میدانم»؛ سوره بقره/ 33
[2] . «زمین اهلش را فرو میبرد»؛ الاحتجاج، ج 2، ص 317.
[3] . «سلام بر تو وقتی نماز میگزاری و قنوت میخوانی؛ سلام بر تو زمانی که به رکوع میروی و به سجده میافتی؛ سلام بر تو آنگاه که تهلیل و تکبیر میگویی»؛ همان، ص 493.
[4] . مصیبتی که توسط ما به تو میرسد، خدا اجرت دهد.
[5] . تحف العقول، ص514
6 . «جلودار سبقت گیرندگان»؛ سوره واقعه/ 10.
[7] . «کسانی که برای خودت و دینت خالصشان گردانیدی»؛ بحارالانوار، ج 99، ص 106.
[8] . «و کلمة الله هی العلیا»؛ سوره توبه/40.
منبع: زینب احمدیان- مجله امان شماره 36