کارگروه
منتظران ظهور
این کارگروه برای عاشقان ظهور و منتظران آمدنش می باشد لذا از تمام عاشقان و منتظران ظهورش برای عضویت در این کارگروه دعوت می شود.
 

دوباره پلک دلم می پرد..(ویژه آغاز ماه مبارک رمضان)

صفحه اصلی کارگروهها >> منتظران ظهور  >> دوباره پلک دلم می پرد..(ویژه آغاز ماه مبارک رمضان)
سرباز گمنام

سرباز گمنام

در کارگروه: منتظران ظهور
تعداد ارسالي: 1269
11 سال پیش در تاریخ: شنبه, تير 22, 1392 12:41


دوباره پلک دلم می پرد..(ویژه آغاز ماه مبارک رمضان)هوا که بارانی می شود فصل آمدن توست. در خانه را که بازمی کنی "زندگی جور دیگری می شود".




عطر حضورت مرا می برد به آن دورترها از خودم.


و تو چه به موقع از راه می رسی. درست لحظه ی ناامیدی.


هرسال به کوچه باغهای دلم سری می زنی و چه قدر این عبور تو مرا یکدست می کند. درست درهمین لحظه است که من از خودم پیاده می شوم و با تو همسفر می گردم.


دوباره پلک دلم می پرد..(ویژه آغاز ماه مبارک رمضان)


از راه می رسی وبرگهای خشکیده ام را می چینی، پای ریشه هایم آب می پاشی و نور می ریزی تا دوباره فصل شکفتن من از راه می رسد، دوباره باز نوبهار می شوم.


 


تو از راه می رسی و من میهمانت می شوم.


 


تمام تلسکوپ ها تو را ای ماه خدا در آسمان دل من رویت کرده اند. خوش آمدی به سرزمین پر از ابرهای تیره و روشن من.


 


این جا که نشسته ای درست مرکز قلب من است و چه جای خوبی فرش پهن کرده ای، ای ماه خدا.


 


ببخش اگر خانه ی دل تاریک است، حال که آمده ای تو خود چراغش را برای همیشه روشن کن.


 


بقچه ی دل می گسترانم برایت. چند تکه نان ویک جرعه آب. اما نه نانی که بتوان با آنچنان که باید ادامه این حیات داد و نه آبی که بتوان گلویی تازه کرد. هرچه هست غنائم این چند صباح عمر من است.  حال که نیازم دیدی تو خوان احسانت را بگشای.


 


تو همیشه در دستانت برایم سوغات ناب داری.


در دلم تا می توانی گل بریز آنچنان لبریز، که تا راه می روم گل بروید از زمین که تمام مسافران خسته ی این راه از عطر گلهایت راه را پیدا کنند.


 


می دانم که با تو همه چیز این دل روبه راه می شود. با تو که هستم صدای صوت قرآن هست. صدای شکستن دل مهیب تر از همیشه می شود. طنین ابوحمزه را که در دلم افتتاح می شود دوست می دارم. صدای تیشه خوردن خشت های گناه به شدت به گوش می رسد. صدای اجتناب است پیچیده در گوشهای دلم. اما ...جای چیزی خالی است اینجا.


جای خالی چند تکه صحبت عاشقانه، چند پیاله معرفت، چند قاشق اضطرار برای یار، شایدچند نیت، چند قدم یا چند تصمیم در دلم بسی به چشم می آید.


 


حیف است در ماه خدا باشی و یادی از "حضرت ماه" نکنی که "عیش بی یار مهیا نشود".


آنگاه که صدای صوت قرآنم تقدیم یار می شود و برای تخریب دیوارهای گناهم بهانه آمدن یار می شود من کنار تو ای ماه خدا احساس خوبی دارم.


 


تصمیم دارم با تو ای ماه خدا عکس یادگاری بگیرم. بگذارم مقابل دیدگانم. تا "هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود".




 


«دوباره پلک دلم می پرد..» کاری از گروه نشریه کانون مهدویت دانشگاه فردوسی مشهد





حذف ارسالي ويرايش ارسالي