کارگروه
منتظران ظهور
این کارگروه برای عاشقان ظهور و منتظران آمدنش می باشد لذا از تمام عاشقان و منتظران ظهورش برای عضویت در این کارگروه دعوت می شود.
 

مصر در عصر ظهور امام مهدى(علیه السلام)

صفحه اصلی کارگروهها >> منتظران ظهور  >> مصر در عصر ظهور امام مهدى(علیه السلام)
سرباز گمنام

سرباز گمنام

در کارگروه: منتظران ظهور
تعداد ارسالي: 1269
11 سال پیش در تاریخ: شنبه, تير 08, 1392 20:53



   


   







احادیثى در خصوص مصر در عصر ظهور امام مهدى(علیه السلام) وارد شده است اما احادیث ضعیفى نیز دارد . برخى مربوط به جنبش فاطمى ها و ورودشان به مصر و سرزمین هاى شام است که برخى راویان آنها را با احادیث مربوط به خروج سفیانى و ظهور مهدى(علیه السلام)آمیخته اند . برخى از این احادیث صحیح است و اهالى مصر و نجیبان مصرى را که از یاران ویژه امام مهدى اند ، ستوده اند و مى گویند : امام مهدى(علیه السلام) مصر را منبر جهانى اسلام مى کند.






نمونه اى از این احادیث را بیان مى کنیم :
به نقل از فتح البارى گذشت : ابو نعیم از طریق کعب الاحبار آورده است که مادر دجال ، وى را در « قوص » از مناطق مصر ، به دنیا مى آورد . بین به دنیا آمدن تا خروجش سى سال طول مى کشد .
مقصود « کعب » از این گفته نادرست ، آن است که به نظر آنها « دجال » پادشاه یهودیان است و مانند موسى(علیه السلام) در مصر متولد شده و بنى اسرائیل را رهبرى مى کند .
نیز حاکم  از کعب الاحبار پیشگویى دروغینى را درباره ویران شدن مصر روایت کرده است : جزیرة العرب از خرابى ایمن است ، تا ارمنستان خراب شود . مصر از خرابى ایمن است تا جزیرة العرب خراب گردد . کوفه از خرابى ایمن است تا مصر خراب شود . نبردى نخواهد بود تا کوفه خراب شود و شهر کفر فتح نمى شود تا نبرد رخ دهد ، دجال خروج نمى کند تا شهر کفر فتح شود .
این حدیث ، از دروغ هاى « کعب » است . گفته شد که وى بین مسلمانان شایعه کرد که دجال بلافاصله پس از فتح قسطنطنیه خروج مى کند و مکه و مدینه خراب مى شوند ; همچنین مصر و سرزمین هاى مسلمانان ویران مى گردد . « کعب » در ترویج دروغ هایش در ستایش شام و نکوهش حجاز و مصر و عراق کوشا بود و گفته هایش توسط شاگردانش به احادیث نبوى تبدیل شد، از جمله حدیث ابن عمر که پیامبر فرمود: ابلیس وارد عراق شد و در آنجا قضاى حاجت کرد ، بعد وارد شام شد اما وى را از آنجا راندند ، سپس به مصر رفت و آنجا تخم گذاشت که جوجه شد ، سپس بساطش را آنجا گستراند ! در روایت ابن عساکر آمده است : بر آنجا تکیه زد .

به روایت طبرانى در اوسط  و معجم الکبیر  ; ابن عساکر در تاریخ دمشق از ایاس بن معاویه که رسول خدا فرمود : خدا به خاطر من براى شام و اهالى اش ضامن شد اما ابلیس به عراق رفت و در آنجا تخم گذاشت که جوجه شد ، سپس به مصر رفت و بساطش را گستراند و تکیه زد !
نیز فرمود : کوه شام ، کوه پیامبران است . ودر جای دیگر  آمده است : سپس وارد شام شد اما وى را راندند، تا به « بُساق »(1 ـ عقبه بُساق ، چنان که در معجم البلدان 1/413 است ، در راه مصر است ) رسید .


در جواهر التاریخ  گفتیم که راویان خلافت با تعصب نسبت به شام و بنى امیه بار آمدند و تربیت شدند ، حدیث صحابى جلیل عمرو بن حمق خزاعى را در ستایش مصر ، به رغم آن که عالِمانشان حدیث وى را صحیح مى دانستند ، نپذیرفتند . در مستدرک حاکم  آمده است که عمرو بن حمق از رسول خدا نقل کرده است : فتنه اى خواهد بود که سالم ترین مردم ( یا فرمود : بهترین مردم ) در آن ، سپاه غربى است ، از این رو به مصر آمدم . معجم الأوسط طبرانى 8/315 ; بخارى در تاریخ الکبیر 6/313 . . .

به نظر سنى ها ، هر چه که معاویه و کعب الأحبار درباره برترى شام و اهالى آن بر جهان گفته ، صحیح است !

سیوطى در شرح بر صحیح مسلم  آورده است : طبرانى روایت کرده و حاکم آن را صحیح دانسته که عمرو بن حمق مى گوید که رسول خدا فرمود : فتنه اى خواهد بود که سالم ترین مردم در آن سپاه غربى است . ابن حمق گفته است : بدین سبب مصر را بر مناطق شما ترجیح دادم !

« محمد بن ربیع جیزى » روایت را در مسند الصحابه آورده و گفته که وارد مصر شدند و افزوده است : شما سپاه غربى هستید . این حدیث ، فضلى براى مصر در بیان ملت اسلام است که گرفتار فتنه هاى اندک بوده ، در طول مدت تاریخ اسلام ، بى بلا بوده اند و مصر دچار ناملایماتى که به دیگر مناطق رسید ، نشد و همچنان معدن دانش و دین ماند و سرانجام مرکز خلافت و محل کوچ همگان شد ! اکنون پس از مکه و مدینه ، هیچ سرزمینى مانند مصر در ظاهر ، شعائر و نمودهاى دینى آشکار و برجستگى ندارد !



نجیبان مصر ، وزیران امام مهدى

الغیبه طوسى از جابر جعفى از امام باقر(علیه السلام) آورده است : بین رکن و مقام ، سیصد و اندى ، به شمار جنگجویان بدر با قائم(علیه السلام) بیعت مى کنند . در میان آنها نجیبانى از مصر، ابدالى از شام و نیکانى از اهالى عراق وجود دارند . تا زمانى که خدا بخواهد ، آنجا مى ماند . به نقل از الغیبه ، اثبات الهداة 3/517 ; بحار 52/334 .

الفائق زمخشرى  و تهذیب ابن عساکر  از على(علیه السلام) آورده است: قله اسلام، کوفه; هجرتگاه ، مدینه ; نجیبان از مصر و ابدال از شامند ، که اندکند .

ص 63 : ابدال از شام ، نجیبان از مصر و نیکان از اهالى عراقند .

این حدیث فضیلت بزرگى براى مصر و اهالیش است ، چون اصحاب مهدى(علیه السلام) که سیصد و سیزده نفرند ، همگى مقام بزرگى دارند . پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام)اینها را ستایش کرده اند و در دولت عدل الهى ، حاکمان جهانند . روایتى در منابع شیعى دلالت دارد که وقتى امام به شام مى رسد ، پرچم هاى مصرى ها خدمت امام مى رسند و با ایشان بیعت مى کنند ، یعنى پس از پیروزى امام در جنگ قدس ، یا پیش از آن !

در ارشاد  امام رضا(علیه السلام) فرمود : گویا پرچم هاى سبز رنگى از مصر را مى بینم که در سرزمین شام با مهدى که صاحب وصایا(ى پیامبران ) است ، مى پیوندند .



امام مهدى وارد مصر مى شود و آنجا را مرکز تبلیغات جهانى خود مى کند

منابع ما ( شیعى ) از امیر مؤمنان(علیه السلام) روایت کرده اند که فرمود : منبرى در مصر خواهم ساخت و دمشق را سنگ سنگ خراب خواهم کرد . یهودیان را از مناطق عربى بیرون و عرب را با این عصایم ادب خواهم کرد .

راوى ( عبایه اسدى ) مى گوید که عرض کردم : اى امیر مؤمنان ! گویا مى فرمایى که پس از شهادتت زنده مى شوى ! فرمود : هیهات ، اى عبایه ! سخنم را نفهمیدى و ذهنت جاى دیگر رفت ! مردى از نسل من آن را انجام مى دهد ، یعنى مهدى(علیه السلام). معانى الاخبار /406 ; ایقاظ /385 ; بحار 53/60 .

این حدیث دلالت دارد که مهدى(علیه السلام) پس از نبردى ویرانگر با سفیانى ، دمشق را اشغال مى کند و یهودیان را که در زمان ایشان در مناطق عربى پراکنده اند ، از آنجا بیرون مى راند و مصر را مرکز تبلیغات جهانى مى کند . روایت بعدى مى افزاید که مهدى(علیه السلام)وارد مصر مى شود و اهالى به پیشواز ایشان مى روند .

در مختصر البصائر  آمده است : على(علیه السلام) در یکى از خطبه هایش مهدى را توصیف کرد و فرمود : « صدیق اکبر با پرچم هدایت روانه مى شود . . . آن گاه به مصر مى رود و بر فراز منبر براى مردم خطبه مى خواند . زمین به عدالت بشارت مى دهد ، آسمان باران مى بارد ، درختان میوه مى دهد ، زمین سرسبزى اش را مى رویاند و براى زمینیان زیبا مى شود . حیوانات وحشى در امان مى مانند ، تا آن حد که مثل چارپایان در گوشه و کنار زمین مى چرند . نور علم و دانش در دل مؤمنان افکنده مى شود و مؤمنى به دانش برادرش نیاز پیدا نمى کند . آن روز تأویل این آیه است : « خدا هر یک را از گشایش خود بى نیاز گرداند و خدا گشایشگر حکیم است » ( نساء/ 130 ) ر.ک : بشارة الاسلام /71

روایتى وجود دارد که بیانگر گنج ها و انباشته هایى از دانش و غیره براى مهدى در دو هرم مصر است .

صدوق در کمال الدین  به نقل از احمد بن محمد شعرانى (از فرزندان عمار یاسر) از محمد بن قاسم مصرى آورده است که ابن احمد بن طولون ، هزار کارگر را به مدت یک سال براى جستجوى درِ هِرَم به کار گرفت ، تا آن که صخره مرمرینى یافت که دیوارى پشت آن بود ولى نتوانست آن را خُرد کند . اسقفى از حبشه نوشته روى صخره را خواند که از زبان یکى از فرعون ها نوشته شده بود : اهرام و کاخ هاى خارج از شهر را ساختم و دو هرم بنا نهادم و گنج ها و انباشته هایم را در آن جا پنهان کردم. ابن طولون گفت: در این باره جز قائم آل محمد(علیه السلام) احدى نمى تواند کارى کند ! سپس تخته سنگ را به همان جایى که بود برگرداند .

نقاط ضعفى در روایت وجود دارد که احتمالا به علت مطالبى است که برخى راویان به آن افزوده اند ، اما نقاط قوّت قابل توجهى هم دارد .

ابن حماد در کتابش ( الفتن ) روایاتى از « کعب » و دیگران درباره ارتباط مصر با رخدادهاى پس از خروج سفیانى و ورود اهالى غرب به مصر و شام بیان کرده است ، اما آنها روایات غیر مستند هستند که حتى اگر هم صحیح باشند ، منطبق با ورود لشکر مغرب فاطمى به مصر و شام است . ابن حماد  از عمار بن یاسر مى گوید : نشانه ظهور مهدى(علیه السلام) آن است که ترکان بر شما یورش مى آورند و خلیفه شما که اموال را جمع آورى مى کند ، مى میرد و جانشین ضعیفى قرار مى دهد که پس از دو سال بیعت با وى ، خلع و برکنار مى شود . همچنین قسمت غربى مسجد دمشق ، فرو مى ریزد و سه نفر در شام قیام مى کنند ، و نیز اهالى مغرب به سوى مصر خروج مى کنند ، که حکومت سفیانى است . ابن منادى /44 و سنن دانى /78

ابن حماد  به نقل از ارطاة مى گوید : وقتى ترک ها و رومیان جمع شوند و قریه اى در دمشق و دیوار غربى مسجد دمشق فرو ریزد ، در شام سه پرچم برافراشته مى شود ، ابقع(ابقع در چهره آبله دارد .) ، اصهب(اصهب ، نام شیر است و زردگون است .) و سفیانى . مردى دمشق را محاصره مى کند اما وى و همراهانش کشته مى شوند . دو مرد از فرزندان ابو سفیان شورش مى کنند که دومى پیروز مى شود . وقتى پشتیبانان « ابقع » از مصر مى رسند ، سفیانى با سپاهش به رویارویى با آنها برمى خیزد و آن قدر ترک ها و رومیان را در «قرقیسیا» مى کشد که درندگان زمین از گوشتشان سیر مى شوند .

طوسى هم از همین نوع حدیث را در الغیبه به همان سند از ابن حماد به نقل از عمار یاسر آورده است که دولت خاندان پیامبر شما در آخر الزمان خواهد بود و ظهورش نشانه هایى دارد . زمانى که این علائم ظاهر شد ، در جاى خود بنشینید و هیچ کارى نکنید تا آن نشانه ها بگذرد : وقتى که روم و ترک به شما حمله کردند و لشکرها آراستند ، و خلیفه شما ( مسلمانان ) که کارش جمع آورى اموال بود ، جان داد و مردى درستکار به جاى او نشست ، و چند سال پس از بیعتش از خلافت برکنار شد . نابود کننده دولت آنها از همان منطقه اى است که دولت شان در روز نخست به وجود آمد .(ابو مسلم خراسانى ، به وجود آورنده دولت بنى عباس و از خراسان بود . هلاکوخان نیز از خراسان است که بنى عباس را منقرض مى کند .) آن گاه روم و ترک به جان هم مى افتند و جنگ هاى زیادى روى مى دهد . در آن موقع کسى از قلعه دمشق صدا مى زند : واى بر ساکنان زمین از شرى که نزدیک است ! سمت غربى مسجد دمشق به زمین فرو مى رود و دیوارش فرو مى ریزد . سه نفر در شام قد عَلَم مى کنند و هر سه خواهان سلطنت هستند . یکى از آنها ابقع ( آبله رو ) دیگرى اصهب ( سرخ و سفید ) و سومى از خاندان ابو سفیان است . وى از نهر کلب (محلى میان بیروت و صیدا) مى آید و مردم را در دمشق حاضر مى کند و غربیان به مصر حمله مى آورند. ورود آنها به مصر ، نشانه آمدن سفیانى است .

این روایت ، به وضوح بر جنبش فاطمیون مطابقت دارد اما برخى راویان با روایت سفیانى آن را اشتباه گرفته اند ، بنابراین نمى توان ثابت کرد که سفیان رابطه و کششى به مصر دارد . روایات دیگرى هم از مصر در عصر ظهور سخن مى گوید اما یا مستند نیست و یا مربوط به رخدادهایى است که اتفاق افتاده و گذشته است ; مانند روایات بحران اقتصادى در حجاز به سبب منع واردات مواد غذایى از مصر ; اگر این روایت صحیح باشد ، به سده هاى نخستین مربوط مى شود که مصر تأمین کننده مواد غذایى حجاز بود اما راویان آن را با احادیث امام مهدى آمیخته اند . همچنین مانند روایت احمد 2/262 از ابوهریره که رسول خدا فرمود: عراق پیمانه قفیز و درهمش را منع مى کند، شام مُد و دینارش را ; مصر اِردب (= پیمانه غلات) و دینارش را و به سر جاى اولى برمى گردید که شروع کرده بودید ( سه بار فرمود ) ابو هریره مى گوید : گوشت و خون ابو هریره بر این مطلب گواهى است !

مانند آن را مسلم 4/2220 آورده ; ابو داود 3/166 ، بیهقى در سنن 9/137 ; دلائل النبوة 6/329 همگى به نقل از ابو هریره و . . .


ملاحم ابن منادى از ابوذر آورده است که پیامبر فرمود: پس از یک سلطان در مصر، مردى از بنى امیه مى آید ، اما بر حکومتش چیره مى شوند و آن را از وى مى گیرند . او به روم فرار مى کند و رومیان را به طرف مسلمانان مى کشاند ، و این نخستین نبرد است .

تهذیب ابن عساکر  مى گوید : دیگران از ولید روایت کرده اند و ابونجم را بین حسان و ابوذر ، وارد کرده و در روایت افزوده است : مردى از بنى امیه در مصر خواهد بود .
ر.ک : الجامع الصغیر 2/63 از رویانى و ابن عساکر ; الحاوى 2/91 ; المعجم الأوسط 9/56 .
علاوه بر اشکال در سند ، این مطلب ، شاید رخدادى باشد که واقع شده و تمام گردیده است اما منافى فرمایش پیامبر نیست که فرمود : این نخستین نبرد است ، یعنى از جمله رخدادهاى مربوط به ظهور مهدى است .





حذف ارسالي ويرايش ارسالي