محمد جواد طبسى
امروز بانوان همانند بسیارى از مردم به آینده مىاندیشند؛ به یک انقلاب جهانى و یک حکومت موعود، که چگونه در برابر قدرتهاى بزرگ غلبه پیدا مىکند! آیا برنامههاى اوچیست؟ چه کسانى با او همکارى مىکنند و زنان در آن زمان چه نقشى دارند؟ دشمنانش چه کسانىاند و راز و رمز موفقیتش در گرو چیست؟
ما در این نوشتار کوتاه نقش زنان در ایّام غیبت و ظهور امام زمان، علیهالسلام، را مورد بررسى قرار مىدهیم.
نقش زنان در دوران غیبت صغرى
در دوران سخت غیبت صغرى، در روزهایى که شیعیان پس از دویست و شصت سال با یک آزمایش بزرگ رو به رو بودند و مىبایست با غیبت امام خو کنند، یک زن به عنوان مفزع و پناه معرفى مىشود و آن مادر بزرگوار امام حسن عسکرى، علیهالسلام، است. در این دوره، اگر چه امام هادى و امام حسن عسکرى، علیهماالسلام، زمینه غیبت را از پیش فراهم کرده بودند و شخصیتهاى مورد اعتمادى همانند عثمانبن سعید عمرى و پسرش محمد بن عثمان رابهعنوان وکیل معرفى کرده بودند، بهدلایلى از موقعیت مادر امام حسن عسکرى، علیهالسلام، معروف به جدّه، استفاده شد و وى پناه شیعه معروف گردید. ازگفتگوى احمد بن ابراهیم با حکیمه دختر امام جواد، علیهالسلام، برمىآید که پس از گذشت دوسال از رحلت امام حسن عسکرى، علیهالسلام، همچنان بسیارى از کارها بهدست مادر بزرگوار امام حسن عسکرى، علیهالسلام، انجام مىشده است ولى در حقیقت ازطرف حضرت حجهبنالحسن، علیهالسلام، و به فرمان آن حضرت صورت گرفته است.
شیخ صدوق، رحمهاللهعلیه، از احمد بن ابراهیم نقل کرده است که در سال 262 ق. بر حکیمه دختر امام جواد، علیهالسلام، وارد شدم و از پس پرده با وى سخن گفتم و از او درباره اعتقادش به امامان پرسیدم. او همه آنها را یکایک شمرد و آنگاه حجهبنالحسن بن على را نیز نام برد...
از او پرسیدم: این فرزند کجاست؟ گفت: در پس پرده غیب است. گفتم پس شیعه به چه کسى پناه ببرد؟ گفت: به جدّه، مادر امام حسن عسکرى، علیهالسلام. سپس افزود: این دستور از سوى امام حسن عسکرى، علیهالسلام، و بهپیروى از امام حسین، علیهالسلام، صورت گرفته است. زیرا امام حسین، علیهالسلام، در ظاهر براى حفظ جان فرزندش امام سجاد، علیهالسلام، به خواهرش زینب کبرى، علیهاالسلام، وصیت کرد و درنتیجه تا مدتى هرآنچه از امام زینالعابدین، علیهالسلام، صادر مىشد به حضرت زینب، علیهاالسلام، نسبت داده مىشد تا امر پنهان باشد1 و حساسیتها نسبت به امام سجاد، علیهالسلام، کمتر شود. این امتیاز براى جدّه باقى بود تاآنکه کسانى مانند عثمانبن سعید و دیگر سفرا و نایبان خاص امام زمان، علیهالسلام، در بین شیعیان شناخته شدند و منزلت یافتند.
پس از شهادت امام عسکرى، علیهالسلام، یک بانو، نظر دستگاه خلافت بنىعباس را نسبت به تعقیب امام زمان تغییر داد. نوشتهاند پس از گزارش جعفر کذّاب، که در خانه امام حسن عسکرى، علیهالسلام، فرزند خردسالى از آن حضرت باقى مانده است، آنها به خانه امام هجوم بردند و پس از دستگیرى صیقل (یکى از کنیزان امام) فرزند خردسال را از او مطالبه کردند. او نخست انکار کرد و آنگاه براى اینکه موضوع براى آنها پوشیده ماند، گفت من حامله هستم. از اینرو آن کنیز را بهدست أبى الشوارب، قاضى وقت، سپردند تا از او مراقبت کند. در مدتى که صیقل زیرنظر قاضى نگهدارى مىشد دستگاه خلافت با مرگ عبید بن خاقانى و شورش صاحب الزنج روبهرو شد و صیقل از وضعیت آشفته سود جست و فرار کرد.2
نقش زنان در دوران ظهور
حال سزاوار است بدانیم زنان در حکومت قائم آل محمد، علیهالسلام، چه مىکنند؟ چه کسانى هستند؟ چند نفرند؟ از کجا مىآیند و چه مسؤولیتى برعهده دارند؟ براساس برخى از روایات، حضور و نقش این زنان ازنظر زمان و موقعیت، چهارگونه است:
الف) حضور پنجاه زن در بین یاران امام
اولین گروه از زنانى که به محضر امام زمان مىشتابند آنهایند که در آن ایّام مىزیستهاند و همانند دیگر یاران امام، علیهالسلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهى بهخدمت امام، علیهالسلام، مىرسند. در اینباره دو روایت وجود دارد:
روایت اول: امّ سلمه ضمن حدیثى درباره علایم ظهور، از پیامبر روایت کرده است که فرمود:
یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس إلیه کالطّیر الوارده المتفرقه حتّى یجتمع إلیه ثلاث مأه و أربعه عشر رجلاً فیه نسوه فیظهر على کلّ جبّار و ابن جبّار...3
در آن هنگام پناهندهاى به حرم امن الهى پناه مىآورد و مردم همانند کبوترانى که از چهار سمت به یک سو هجوم مىبرند بهسوى او جمع مىشوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهاردهنفر گرد مىآیند که برخى از آنان زن مىباشند که بر هر جبار و جبار زادهاى پیروز مىشود.4
روایت دوم: جابربن یزید جعفى، ضمن حدیث مفصلى از امام باقر، علیهالسلام، در بیان برخى نشانههاى ظهور نقل کرده که:
و یجیىء واللَّه ثلاث مأه و بضعه عشر رجلاً فیهم خمسون امراه یجتمعون بمکه على غیر میعاد قزعاً کقزع الخریف یتبع بعضهم و هىالآیه الّتى قال اللَّه: أینما تکونوا یأت بکم اللَّه جمیعاً إنّ اللَّه على کلّ شىء قدیر...5
بهخدا سوگند، سیصد و سیزده نفر مىآیند که پنجاه نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلى در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد. این است معناى آیه شریفه: هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر مىکند. زیرا او بر هر کارى توانا است.
پنجاه زن از سیصد و سیزده نفر!
نکته شگفت در این دو روایت این است که مىفرماید: سیصد و سیزده مرد گرد آیند که پنجاه نفر ایشان زن هستند!
دوم آنکه: در روایتى که نام یاران برشمرده شده است نام هیچ زنى وجود ندارد.6
در پاسخ این شبهه مىتوان گفت: این چند نفر در زمره همان سیصد و سیزده نفر هستند. زیرا اولاً امام، علیهالسلام، مىفرماید: فیهم؛ یعنى در این عده پنجاه زن مىباشد.
دوم: شاید تعبیر مردان بدین سبب باشد که بیشتر این افراد مرد هستند و این کلمه از باب فزونى عدد مردان، چنین ذکر شده است.
سوم: اگر مقصود همراهى خارج از این عده بود امام مىفرمود: معهم، نه اینکه بفرماید فیهم، زیرا این سیصد و سیزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شدهاند و همه یاران و فرماندهان عالىرتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسیار بالایى هستند که برخى با ابر جابهجا مىشوند و اینها بدون شک با بقیه مردم آن زمان فرق بسیار دارند. بنابراین اگر بگوییم آنها جزو همان سیصد و سیزده نفر هستند براى آنها رتبه و موقعیت ویژه قائل شدهایم و اگر بگوییم در زمره یاران دیگر حضرت باشند از امتیاز کمترى برخوردارند.
ب) زنان آسمانى
دسته دوم چهارصد بانوى برگزیده هستند که خداوند براى حکومت جهانى حضرت ولىعصر، علیهالسلام، در آسمان ذخیره کرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عیسى، علیهالسلام، به زمین مىآیند.
ابوهریره از پیامبر، صلّىاللَّه علیه و آله، روایت کرده که:
ینزل عیسى بن مریم على ثمان ماه رجل و أربع مائه امرأه خیار من على الأرض و أصلح من مضى.
عیسىبن مریم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترین و شایستهترین افراد روى زمین فرود خواهد آمد.
آیا این زنان از امتهاى پیشین هستند یا امت اسلامى زمان پیامبر، صلّىاللَّهعلیهوآله، و معصومین، علیهمالسلام؛ یا از دورانهاى مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شدهاند و براى عهدهدارى منصبى در حکومت حضرت مىآیند یا براى مسایل دیگر؟ اینها پرسشهایى است که این حدیث از آنها چیزى نمىگوید.
ج ) رجعت زنان
سومین گروه از یاوران حضرت بقیهاللَّه، علیهالسلام، زنانى هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود. این گروه دو دستهاند: برخى با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخى دیگر فقط از آمدنشان سخن بهمیان آمده است.
در منابع معتبر اسلامى نام سیزده زن یاد مىشود که به هنگام ظهور قائم آل محمد، صلّىاللَّهعلیهوآله، زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بیماران خواهند پرداخت.
طبرى در دلائل الامامه، از مفضلبن عمر نقل کرده که امام صادق فرمود:
همراه قائم [آل محمد، صلّىاللَّهعلیهوآله] سیزده زن خواهند بود.گفتم آنها را براى چه کارى مىخواهد؟ فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بیماران را بهعهده خواهند گرفت. عرض کردم: نام آنها را بفرمایید. فرمود: قنواء دختر رشید هجرى، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه [مادر عمار یاسر]، زبیدهام خالد احمسیّه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنّیه.7
صیانه ماشطه در زمان حضرت موسى مىزیسته است و مادر عمار یاسر در ابتداى بعثت به شهادت رسید. حبابه در زمان على، علیهالسلام، و قنواء در زمان امام حسن و امام حسین، علیهالسلام، و بقیه در زمانهاى دیگر زندگى مىکردهاند.
این گروه سیزده نفرى رجعت خواهند کرد و خداوند براى قدردانى از آنها، به برکت امام زمان آنها را زنده خواهد کرد.
در این روایت امام صادق، علیهالسلام، از آن سیزده زن فقط نام نه نفر را یاد مىکند. در کتاب خصایص فاطمیّه8 بهنام نسبیه، دختر کعبه مازینه، و در کتاب منتخبالبصائر بهنام وتیره و أحبشیه اشاره شده است.9
زنان سرافراز
اینک به اختصار به شرح حال برخى از زنان نامبرده اشاره مىکنیم.
1. صیانه ماشطه
او یکى از همان سیزده بانویى است که در دولت حضرت مهدى، علیهالسلام، زنده شده، به دنیا بازمىگردد. وى همسر حزقیل، پسر عموى فرعون، و شغلش آرایشگرى دختر فرعون بود.او همانند شوهرش به پیامبر زمان خود، حضرت موسى، ایمان آورده بود امّا همچنان ایمان خود را پنهان مىکرد.
نوشتهاند: روزى وى مشغول آرایش دختر فرعون بود که شانه از دستش افتاد و بىاختیار نام خدا را برزبان جارى ساخت. دختر فرعون گفت: آیا نام پدر مرا بر زبان آوردى؟ گفت: نه، بلکه نام کسى را بر زبان آوردم که پدر تو را آفریده است. دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو کرد و فرعون صیانه را احضار کرد و گفت: مگر به خدایىِ من اعتراف ندارى؟ گفت: هرگز! من از خداى حقیقى دست نمىکشم و تو را پرستش نمىکنم. فرعون دستور داد تا تنور مسى برافروزند و همه بچههاى آن زن را در حضورش در آتش افکنند. چون نوبت به طفل شیرخوارش رسید صیانه مىخواست به ظاهر از دین برائت جوید که کودک شیرخوارش به زبان آمد و گفت: مادر صبر کن که تو بر حق هستى! فرعونیان آن زن و بچه شیرخوارش را در آتش افکنده، سوزاندند و خداوند دراثر صبر و تحمل آن زن در راه دین، او را در دولت امام مهدى زنده مىگرداند تا هم به آن حضرت خدمت کند وهم انتقام خود را از فرعونیان بگیرد.
2 - سمیه، مادر عمار یاسر
وى هفتمین نفرى بود که به اسلام گروید و بدینسبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترین شکنجهها را براو روا داشت.10
او و شوهرش یاسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند و او نخست آنها را اجبار کرد که پیامبر خدا را دشنام دهند، امّا آنها حاضر به چنینکارى نشدند. او نیز زره آهنى به سمیه و یاسر پوشانید و آنها را در آفتاب سوزان نگهداشت. پیامبر که گاه از کنارشان عبور مىکرد آنها را به صبر و مقاومت سفارش مىنمود و مىفرمود:
صبراً یا آل یاسر فإنّ موعدکم الجنه.
اى خاندان یاسر، صبر پیشه سازید که وعده گاه شما بهشت است.
سرانجام ابوجهل برهریک ضربتى وارد ساخت و ایشان را بهشهادت رساند.11
خداوند این زن را به پاداش صبر و مجاهدتى که در راه اعتلاى اسلام نشان داد و بدترین شکنجه را از دشمن خدا تحمل کرد، در ایّام ظهور مهدى آل محمد، صلّىاللَّهعلیهوآله، زنده خواهد نمود تا تحقق وعده الهى را ببیند و در لشکر ولىّ خدا به یاوران آن حضرت خدمت کند.
3 - نسیبه، دختر کعب مازنیه
او معروف به امعماره و از زنان فداکار صدر اسلام است که در برخى از جنگهاى پیامبر اسلام، صلّىاللَّهعلیهوآله، شرکت جسته و مجروحان جنگى را مداوا کرده است. او در جنگ احد بهترین نقش را ایفا کرد. با دیدن صحنه فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر به دفاع از جان شریف پیامبر پرداخت و در این راه بدنش زخمهاى فراوان برداشت.
پیامبر عزیز این فداکارى را ستود و به فرزندش عماره چنین فرمود:
امروز مقام مادر تو از مردان جنگى والاتر است.12
پس از فروکش کردن جنگ، نسیبه با سیزده زخم13 سنگین به همراه دیگر مسلمانان به خانه برگشت و به استراحت پرداخت. با شنیدن فرمان پیامبر خدا، صلّىاللَّهعلیهوآله، که فقط مجروحان جنگ باید به تعقیب دشمن بشتابند، نسیبه از جاى برخاست و آماده رفتن شد، امّا بهعلت شدت خونریزى نتوانست شرکت کند. همین که پیامبر از تعقیب دشمن برگشت، پیش از آنکه به خانه برود، عبداللَّه بن کعب مازنى را براى احوالپرسى نسیبه و سلامتى وى به نزد او فرستاد و چون از سلامتى وى آگاه گشت شادمان موضوع را به پیامبر خبر داد.14
نسیبه از کسانى است که براى یارى امام مهدى، علیهالسلام، زنده خواهد شد.15
4. امّ ایمن
از زنان پرهیزکار و خدمتکار حضرت رسول، صلّىاللَّهعلیهوآله، است. پیامبر بهاو مادر خطاب مىکرد و مىفرمود:
هذه بقیه اهل بیتى.16
این زن، باقىماندهاى از خاندان من است.
وى همواره در کنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداواى مجروحان مىپرداخت.17
ام ایمن از شیفتگان خاندان امامت بود که در ماجراى فدک، حضرت زهرا، علیهاالسلام، او را بهعنوان شاهد معرفى کرد. وى پنج یا شش ماه پس از پیامبر از دنیا رفت.18 خداوند به برکت مهدى آل محمد، علیهالسلام، به هنگام ظهور، او را زنده مىگرداند تا در لشکرگاه امام به خدمت گماشته شود.
5. امّ خالد
در روایت دو بانو بدین نام مشهور شدهاند: ام خالد احمسیه و ام خالد جهنّیه. شاید مقصود ام خالد مقطوعه الید (دست بریده) باشد که یوسفبن عمر، پس از بهشهادت رساندن زیدبن على بن الحسین در کوفه، دست او را به جرم شیعه بودن قطع کرد. در کتاب رجال کشى درباره شخصیت و مقام این زن فداکار از امام صادق، علیهالسلام، مطلبى ذکر گردیده که حایز اهمیت است. ابوبصیر گوید: در خدمت امام صادق نشسته بودیم که ام خالد مقطوعهالید از راه رسید. حضرت فرمود:
اى ابابصیر، آیا میل دارى که کلام امّ خالد را بشنوى؟
من عرض کردم: آرى اى فرزند رسول خدا، با شنیدن آن شادمان مىگردم... در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد و سخن گفت. دیدم وى در کمال فصاحت و بلاغت صحبت مىکند. سپس حضرت پیرامون موضوع ولایت و برائت از دشمنان با او سخن گفت.19
6. زبیده
مشخصات کاملى از او نقل نشده است. احتمال دارد زبیده زن هارونالرشید باشد که شیخ صدوق، رحمهاللهعلیه، دربارهاش گفته است: وى یکى از هواداران و پیروان اهل بیت است. هنگامى که هارون دانست از شیعیان است قسم خورد که طلاقش دهد. زبیده کارهاى خدماتى بسیارى داشت که یکى آبرسانى به عرفات است. همچنین نوشتهاند وى یکصد کنیز داشت که پیوسته مشغول حفظ قرآن بودند و همیشه از محل سکونت او صداى تلاوت قرآن شنیده شد. زبیده در سال 216 ق. رحلت کرد.20
7. حبّابه والبیّه
از زنان والامقامى است که دوره زندگى هشت امام معصوم را درک کرد و پیوسته مورد لطف و عنایت ایشان قرار داشت. در یک یا دو نوبت بهوسیله امام زینالعابدین و امام رضا، علیهماالسلام، جوانىاش بهاو بازگردانده شد. اولین ملاقات وى با امیر مؤمنان، علیهالسلام، بود که از آن حضرت دلیلى بر امامت درخواست کرد. حضرت در حضور وى سنگى را برداشت و بر آن مهر خود را نقش کرد و اثر آن مهر در سنگ جاى گرفت و به او فرمود: پس از من هر که توانست در این سنگ چنین اثرى برجاى بگذارد او امام است. از این رو حبابه پس از شهادت هر امامى نزد امام بعدى مىرفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ مىزدند و اثر آن نقش مىبست. نوبت که به امام رضا، علیهالسلام، رسید حضرت نیز چنین کرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا، علیهالسلام، زنده بود و پس از آن بدرود حیات گفت.21
روایت شده است که وقتى حبابه به خدمت امام زینالعابدین رسید یکصد و سیزده سال از عمرش سپرى شده بود. حضرت با انگشت سبابه خود اشارهاى نمود و جوانىاش بازگشت.22
همچنین نوشتهاند: صورت حبابه از زیادى سجود سوخته و از عبادت همانند چوب خشکیدهاى شده بود.23
8. قنواء
دختر رشید هجرى، یکى از شیعیان و پیروان على، علیهالسلام، و خود از یاران باوفاى حضرت امام جعفر صادق، علیهالسلام، است24. وى دختر بزرگمردى است که در راه محبت و دوستى امیر مؤمنان بهطرز دلخراشى بهشهادت رسید. از گفتار شیخ مفید برمىآید که قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبیداللَّه بن زیاد شاهد قطع دو دست و دو پاى پدر خود بوده و بهکمک دیگران بدن نیمهجان پدر را از دارالاماره بیرون آورده و بهخانه منتقل کرده است. روزى قنواء به پدرش گفت: پدرجان، چرا این همه خود را بهرنج و مشقت عبادت مىاندازى! پدر درجواب گفت: دخترم، پس از ما گروهى خواهند آمد که بینش دینى و شدت ایمانشان از ما، که این همه خود را بهزحمت عبادت انداختهایم، بیشتر است.25
د. بانوان منتظر
چهارمین گروه یاوران امام زمان بانوان پرهیزکارى هستند که پیش از ظهور حضرت بقیهاللَّه، علیهالسلام، رحلت کردهاند. به ایشان گفته مىشود: امام تو ظاهر گشته است، اگر مایلى مىتوانى حضور داشته باشى. آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.
رجعت زنان مربوط به گروه خاصى نیست و هر بانویى خود را با خواستهها و شرایط زندگى در حکومت مهدى آل محمد، علیهالسلام، تطبیق دهد ممکن است در آینده از رحمت خداوندى بهرهمند گشته، براى یارى امام زنده شود. یکى از آن شرایط خواندن دعاى عهد است که در فرد، نوعى آمادگى براى پذیرش حکومت آخرین ذخیره الهى ایجاد مىکند. بهفرموده امام صادق، علیهالسلام:
هر که چهل صبح دعاى عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد و اگر هم پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود خداوند او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد...26
انتظار فرج
یکى از شرایط حضور در حکومت بقیهاللَّه و توفیق دیدار با آن حضرت انتظار فرج است؛ یعنى آمادگى کامل براى پذیرش حکومت حق و آراستن به آنچه که مهدى، علیهالسلام، مىگوید و مىخواهد. انتظار فرج یعنى نفى هرگونه سلطه از بیگانگان و مبارزه با افکار انحرافى و فساد اخلاق و در یک کلام، انتظار فرج یعنى بیزارى از دشمنان خدا و پیامبر و معصومین، علیهمالسلام.
بىسبب نیست که انتظار از بهترین اعمال شمرده شده است، بلکه فرد منتظرِ دولت مهدى همانند کسى است که در پیش روى رسول خدا شهید گشته و در خون خود غلتیده است و اگر بر همان حالت انتظار از دنیا برود بسان کسى باشد که در خیمه مهدى فاطمه، علیهماالسلام، مىباشد.
ابوبصیر از امام صادق روایت کرده که آن حضرت روزى فرمود:
آیا شما را خبر ندهم به چیزى که خداوند عملى را بدون آن از بندگانش قبول نمىکند؟ گفتیم: آرى. فرمود: شهادت بر وحدانیت خدا و رسالت پیامبر، صلّىاللَّهعلیهوآله، و اقرار به آنچه که خداوند فرموده، از دوستى ما و بیزارى از دشمنان و اطاعت و پیروى از ما. نیز داشتن ورع و پرهیزکارى و انتظار کشیدن براى قائم، علیهالسلام. آنگاه فرمود: بدرستى که براى ما دولتى است، خداوند آن را هر زمانى که اراده کند برقرار مىسازد. سپس افزود: هرکس که دوست دارد از یاران قائم، علیهالسلام، باشد باید در انتظار بهسر برد و خود را به ورع و محاسن اخلاق بیاراید، و اگر در همان حال بمیرد براى او اجرى همانند کسى است که آن حضرت را درک کرده باشد.27
پىنوشتها:
1. سوره تحریم (66)، آیه 11.
2. صدوق، محمد بن على بن الحسین، کمالالدین، ج 2، ص50؛ الطوسى، محمد بن الحسن،
الغیبه، ص 138.
3. همان، ص 476.
4. الهیثمى، نورالدین علىبن ابى بکر، مجمعالزوائد، ج 7، ص315؛ معجم احادیث الإمام
المهدى، ج 1، ص 500.
5. همان.
6. المجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 223.
7. الطبرى، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص 314.
8. همان، ص 260.
9. ریاحین الشریعه، ج 5، ص 41؛ به نقل از خصایص فاطمیه.
10. چشماندازى از حکومت مهدى، علیهالسلام، ص 74؛ بهنقل از بیان الائمه، ج 3، ص
338.
11. ابن الاثیر، على بن ابى الکرم، اسدالغابه، ج 5، ص 481.
12. ریاحینالشریعه، ج 4، ص 353.
13. الواقدى، محمد بن عمر، مغازى، ج 1، ص 273.
14. همان، ج 2، ص 268.
15. همان، ج 1، ص 270.
16. ریاحین الشریعه، ج 5، ص 41؛ بهنقل از خصایص فاطمیّه.
17. چشماندازى از حکومت مهدى، علیهالسلام، ص 76؛ تهذیب الکمال، ج 35، ص 329.
18. طبسى، محمد جواد، نقش زنان مسلمان در جنگ، ص20.
19. قاموس الرجال، ج 10، ص 387.
20. المامقانى النجفى، عبدالله محمد حسن، ریاحینالشریعه، ج 3، ص 381؛ بهنقل از
تنقیحالمقال.
21. همان، ج 3، ص 78.
22. القمى، شیخ عباس، سفینه البحار، ج 1، ص 204.
23. همان.
24. جامعالرواه، ج 2، ص 458؛ رجال شیخ طوسى، ص 341.
25. المفید، محمدبن محمدبن النعمان، الاختصاص، ص 73072.
26. القمى، شیخ عباس، همان، ج 2، ص 294.
27. القمى، شیخ عباس، منتهىالآمال، ج 2، ص 486؛ بهنقل از: النعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبه.