کارگروه
منتظران ظهور
این کارگروه برای عاشقان ظهور و منتظران آمدنش می باشد لذا از تمام عاشقان و منتظران ظهورش برای عضویت در این کارگروه دعوت می شود.
 

آسیب شناسی باور به ظهور منجی

صفحه اصلی کارگروهها >> منتظران ظهور  >> آسیب شناسی باور به ظهور منجی
سرباز گمنام

سرباز گمنام

در کارگروه: منتظران ظهور
تعداد ارسالي: 1269
11 سال پیش در تاریخ: یکشنبه, تير 02, 1392 13:10



عباس پسندیده

اشاره:
باور مهدوی و فرهنگ انتظار در طول تاریخ با اندیشه‌ها و برداشت‌های نادرست بسیاری در آمیخته شده است. اندیشه‌ها و برداشت‌هایی که به تدریج تبدیل به آسیب‌ها و آفت‌های جدی برای اساس و بنیاد اعتقاد به ظهور منجی در فرهنگ شیعه شده‌اند.
در عصر حاضر که جامعه ما به شکل روزافزونی، به موضوع انتظار و ظهور روی آورده است، ضرورت شناسایی این آسیب‌ها و آفت‌ها، بیش از هر زمان دیگر احساس می‌شود و لازم است که ضمن ترویج و توسعه فرهنگ انتظار، این موضوع نیز مورد توجه جدی قرار گیرد.
با توجه به آنچه گفته شد، در نیمه شعبان سال گذشته، مؤسسه فرهنگی موعود اقدام به برپایی همایشی با عنوان باور مهدوی؛ تهدیدها و آسیب‌ها نمود. که طی دو روز برگزاری آن، اساتید و محققان ارجمند حوزه و دانشگاه دیدگاه‌های خود را در این زمینه ابراز داشتند. آنچه در پی‌خواهد آمد، حاصل یکی از سخنرانی‌های ارائه شده در این همایش است که امیدواریم مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.


شیعه معتقد است که در آینده، مردی از نسل حضرت زهرا(س) ظهور خواهد کرد و با تشکیل آخرین دولت، پایان تاریخ را رقم خواهد زد. این از اصول راهبردی باورهای شیعه است. اصلی که آینده را روشن می‌سازد و جهت‌‌گیری حرکت شیعه را مشخص می‌کند.

ظهور حضرت مهدی(ع) همچون فانوسی است که در اقیانوس متلاطم و ظلمانی دوران غیبت، ساحل امن و نجات را برای کشتی‌های طوفان‌زده مشخص می‌سازد و از این‌رو شیعه باید پیوسته از این فانوس الهی حفاظت کند و آن‌را از آسیب‌ها و آفت‌ها ایمن سازد؛ چرا که در غیر این صورت فانوس‌های بدلی، جای فانوس حقیقی را خواهند گرفت و مردم به جای اینکه به ساحل نجات رهنمون شوند گرفتار گمراهی و سرگردانی می‌گردند و نتیجه این امر چیزی جز تأخیر ظهور نخواهد بود.

ایمن‌سازی و مصونیت بخشی به اصل ظهور متوقف بر آفت‌زدایی است و آفت‌زدایی متوقف بر آفت‌شناسی و آسیب‌شناسی است. بدون شناخت آسیب‌ها نمی‌توان عملیات ایمن‌سازی و حفاظت را اجرا نمود. در این مقاله برآنیم تا به برخی از این موارد اشاره کنیم و لذا مسئله آسیب‌شناسی ظهور را در سه قلمرو بررسی خواهیم کرد.

قلمرو اول هنگامه ظهور است؛ یعنی چه زمانی و در چه شرایطی پدیده ظهور اتفاق خواهد افتاد. قلمرو دوم شیوه ظهور است که به مسئله حوادث پس از ظهور می‌پردازد و به این سؤال که دولت مهدوی چگونه حاکمیت یافته و تشکیل می‌شود؛ پاسخ می‌دهد و قلمرو سوم دولت ظهور است که موضوع مأموریت دولت مهدوی را بررسی کرده و بیان می‌کند که دولت ظهور برای چه می‌آید و چه خواهد کرد؟


1. هنگامه ظهور

برخی از آسیب‌های موضوع ظهور مربوط به هنگامه ظهور است. هنگامه ظهور، یعنی زمانی که ظهور اتفاق خواهد افتاد. بدیهی است که مراد از زمان، زمان تقویمی نیست. زمان تقویمی را کسی جز خداوند متعال نمی‌داند. بلکه مراد از زمان ظهور، زمان پیش‌شرطی و زمان زمینه‌ای است. بنابراین وقتی از هنگامه ظهور پرسش می‌شود، مقصود این است که پیش‌شرط ظهور چیست؟ زمینه ظهور حضرت کدام است؟ و در چه شرایطی حضرت مهدی(ع) ظهور خواهد کرد؟

1ـ1. اهمیت و ثمره بحث: مسئله هنگامه ظهور از آن جهت اهمیت دارد که مشخص می‌سازد برای ظهور چه مقدماتی لازم است (مقدمات ظهور) و برای تحقق مقدمات و زمینه‌ها، چه وظایفی بر عهده شیعه است (وظایف منتظران). پاسخ به پرسشِ هنگامه ظهور، جهت حرکت شیعه را مشخص می‌سازد. پاسخ درست، مسیر درست را مشخص می‌کند و پاسخ نادرست، شیعه را به بیراهه کشانده و ظهور را به تأخیر می‌اندازد.
به بیان دیگر پاسخی که به پرسش هنگامه ظهور داده می‌شود، تأثیر مستقیم و غیرقابل انکاری در بحث انتظار خواهد داشت. انتظار و چگونگی آن از مسایل بنیادین در دوران غیبت است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت. تعریف دقیق انتظار، فرهنگ انتظار و وظایف منتظران، متوقف بر داشتن پاسخی صحیح، منطقی و متین برای پرسش هنگامه ظهور است. از این‌رو مسئله آسیب‌شناسی و آسیب‌زدایی در قلمرو هنگامه ظهور، از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است.

1ـ2. آسیب‌شناسی هنگامه ظهور: یکی از آسیب‌های مرتبط با هنگامه ظهور این است که گمان می‌شود فراگیری و جهان شمولی فساد پیش شرط ظهور است. برخی معتقدند تا جهان پر از ظلم و فساد نشود، حضرت مهدی(ع) ظهور نخواهد کرد. و شاید پاسخ این گروه به این پرسش که چرا حضرت مهدی(ع) در غیبت است؟ این باشد که: چون هنوز مناطقی از جهان را فساد فرا نگرفته است. در اینجا برای آشنایی بیشتر با این دیدگاه، دلایل معتقدان آن و آثاری را که این دیدگاه بر اندیشه انتظار دارد، بررسی می‌کنیم.

الف) دلیل:
 دلیل کسانی که معتقدند جهان‌شمولی فساد پیش‌شرط ظهور است، روایاتی است که می‌گویند حضرت مهدی(ع) زمانی ظهور می‌کند که جهان پر از ستم شده است.

روایات فراوانی وجود دارند که درباره جهان پیش از ظهور، از تعبیر کما ملئت ظلماً و جوراً استفاده کرده‌اند. مثلاً رسول خدا(ص) می‌فرماید:
لاتقوم الساعه حتی تمتلئ الاٴرض ظلماً و عدواناً، ثمّ یخرج رجل من عترتی فیملؤها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و عدواناً.1
قیامت برپا نمی‌شود تا زمانی که زمین از ستم و دشمنی آکنده شود، آنگاه مردی از خاندان من قیام کند و زمین را همچنان که از ظلم و جور آکنده شده، از عدل و داد پر کند.

و یا در کلام دیگری می‌فرماید:
لولم یبق من الدّهر إلاّیوم لبعث الله تعالی رجلاً من أهل بیتی یملؤها عدلاً کما ملئت جوراً.2

اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند مردی از خاندان مرا بر‌می‌انگیزد که دنیا را پر از داد می‌کند همچنان که پر از ستم شده است.
از چنین روایاتی این برداشت را کرده‌اند که فراگیری فساد، پیش‌شرط ظهور است. در بحث‌های بعدی به تحلیل این بُعد از روایات مهدویت خواهیم پرداخت و مشخص خواهیم ساخت که مراد از این تعبیرها چیست.

ب) تأثیر این نظریه بر فرهنگ انتظار:
این نظریه تأثیر مستقیمی بر فرهنگ انتظار و تعیین وظایف منتظران دارد. انگاره‌ای که از دل نظریه فوق در باب انتظار بیرون می‌آید، نفی امر به معروف و نهی از منکر و تعطیلی هرگونه حرکت اصلاح‌طلبی است. گروهی از کسانی که پیش‌شرط ظهور را فراگیری فساد می‌دانند، بر این باورند که نباید جلوی فساد را گرفت. از دیدگاه اینان، هرگونه مانع‌تراشی در راه انجام فساد و منکرات، منجر به تأخیر در ظهور می‌شود. امام خمینی(ره) درباره این گروه می‌فرماید:
یک دسته‌ای می‌گفتند که خوب، باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیایند، ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هرکاری می‌خواهند بکنند، گناهان زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.3

کسانی که این انگاره را پذیرفته‌اند، بر این باورند که چون راه ظهور، گسترش فساد است، وظیفه منتظران، سکوت در برابر منکرات و اجازه گسترش فساد است و بر این اساس معتقدند هر نوع تلاش برای جلوگیری از فساد و توسعه صلاح و فلاح، حرکت ضدانتظار است که موجب به تأخیر افتادن ظهور می‌شود.

1ـ3. نقد: در نقد این دیدگاه باید گفت که اگرچه روایات مورد استناد صحیح‌اند، اما استنباطی که از آنها شده درست نیست. سؤال این است که روایاتِ مورد استناد، بیان‌گر توصیف زمان ظهور ند یا بیان‌گر پیش‌شرط ظهور؟ فرق است میان این‌که گفته شود ویژگی‌های اجتماعی هنگامه ظهور چیست و این‌که گفته شود پیش‌شرط ظهور حضرت مهدی (ع) چیست. مورد اول ویژگی‌های جامعه جهانی را به هنگام ظهور توصیف و پیش‌بینی می‌کند، ولی مورد دوم شرط ظهور حضرت مهدی(ع) را توضیح می‌دهد. بدیهی است که میان این دو، تفاوت وجود دارد. به عنوان نمونه اگر گفته شود در فصل بهار فرزند فلان خانواده متولد می‌شود؛ آیا بدین معناست که فصل بهار علت ولادت است یا فصل بهار توصیف هنگامه ولادت است؟ در بحث ما نیز همین مسئله صادق است. خیلی فرق است میان این‌که بگوییم حضرت مهدی(ع) چون فساد فراگیر شود ظهور می‌کند یا این‌که بگوییم حضرت مهدی (ع) در زمانی که فساد فراگیر است ظهور خواهد کرد. میان این دو تفاوت ظریفی وجود دارد.

فهم متون دینی نیازمند کار کارشناسی است. باید مجموعه متون دینی را مورد توجه قرار داد تا به نتیجه منطقی رسید. در متون دینی هیچ‌گاه از فراگیری ستم به عنوان علت ظهور یاد نشده تا در نتیجه گفته شود که راه تعجیل در فرج حضرت، توسعه فساد است! بلکه در متون حدیثی تصریح شده که پیش‌شرط ظهور، تغییر جامعه و حرکت آن به سمت صلاح و فلاح است. این‌که در بحث روش‌شناسی فهم متون دینی گفته می‌‌شود باید مجموعه روایات را مورد توجه قرار داد تا بتوان دیدگاه دین را استخراج نمود، به همین دلیل است.

مطالعه دیگر روایات نشان‌گر این حقیقت است که تمرکز بر بخشی از احادیث و نادیده گرفتن برخی دیگر، عامل انحراف در فهم متون و موجب تحریف در دیدگاه دین می‌گردد. در ادامه به روایتی در زمینه پیش شرط ظهور اشاره می‌کنیم تا این بحث روشن‌‌تر گردد:
کسی از امام باقر(ع) می‌پرسد که چه وقت ظهور حضرت مهدی(ع) اتفاق می‌افتد تا دل ما شاد گردد؟ حضرت در قالب بیان یک حکایت آموزنده، تاریخ را به سه دوره؛ زمان گرگ‌صفتی، زمان میش‌صفتی و زمان ترازو تقسیم کرده و روشن می‌سازد که در کدامیک از این دوره‌ها، امکان ظهور وجود دارد. حکایت این است که عالم فرزانه‌ای، فرزندی داشت که نسبت به دانش و فضل او بی‌رغبت بود و لذا بهره‌ای از دانش پدر نبرده بود. در مقابل همسایه‌ای داشت که از دانش او بهره‌های فراوان برده بود. عالم فرزانه، هنگام مرگ به فرزند خود گفت اگر پس از من به تو رجوع کردند و با مشکل روبه‌رو شدی از این مرد همسایه کمک بخواه. پس از مدتی، پادشاه خوابی دید و برای تعبیر خواب خود فرزند عالم فرزانه را احضار کرد. او به همسایه مراجعه کرد و از وی نظرخواهی نمود. همسایه فرزانه گفت: در تعبیر خواب پادشاه بگو که اکنون زمان گرگ است، ولی وقتی پاداش را گرفتی سهم مرا نیز بده. فرزند عالم نزد پادشاه رفت و پس از تعبیر خواب او، پاداش خوبی گرفت، اما با کمال شهامت به وعده خود با همسایه عمل نکرد.

پس از مدتی دوباره جریان تکرار شد. فرزند عالم با عذرخواهی و خجالت نزد همسایه رفت. همسایه به او گفت: بگو اکنون زمان میش است. ولی این‌بار سهم مرا از پاداش فراموش نکن... . فرزند عالم پس از گرفتن پاداش به تردید افتاد که چه کند آیا سهم همسایه را بدهد یا نه؟ ولی بالاخره از این کار چشم‌پوشی نمود. وقتی برای بار سوم قضیه تکرار شد، فرزند عالم قول داد که این‌بار به وعده خود عمل کند. همسایه فرزانه نیز به او گفت: به پادشاه بگو اکنون زمان ترازو است. فرزند عالم پس از گرفتن پاداش فوراً نزد همسایه رفت و سهم او را تقدیم کرد. همسایه فرزانه در اینجا کلام بسیار مهمی دارد. به او گفت:من از آغاز نیز چشم‌داشتی به این مال نداشتم ولی تو فرزند زمان خود هستی. زمان اول زمان گرگ بود و تو چون گرگ حق مرا غارت کردی. زمان دوم زمان میش بود که دلش می‌خواهد ولی عمل نمی‌کند، تو هم دلت می‌خواست که حق مرا بدهی ولی عمل نکردی. و اما زمان سوم زمان ترازو بود و تو به وعده خودت عمل کردی. همه پاداش از آنِ تو.4

امام باقر (ع) با بیان این حکایت می‌خواهد بفرماید که در دوره گرگ‌صفتی حق امامت غصب شد، در دوره میش‌صفتی مردم می‌خواهند حق ما را بدهند ولی حال آن‌ را ندارند و در دوره سوم که دوره عدالت است مردم حق ما را خواهند داد! این‌ها دوره‌های سه‌گانه تاریخ امامت‌اند. مدار و محور این دوره‌های سه‌گانه، مردم‌اند. اگر مردم تغییر کنند، زمان ظهور فرا خواهد رسید. براساس این حدیث شریف، پیش‌شرط ظهور عدالت‌خواهی مردم است. امامِ عدالت، امت عدالت‌خواه می‌خواهد. دولت عدالت، جامعه عدالت‌پذیر می‌خواهد. جامعه فاسد، امام عدالت را نمی‌پذیرد. مردم فاسد، دولت عدالت را تحمل نمی‌کنند؛ همان‌گونه که امام علی(ع) را تحمل نکردند.

اگر ظهور در جامعه فاسد روی دهد، امام مهدی(ع) نیز فرجامی چون دیگر امامان خواهد داشت. بنابراین پیش‌شرط ظهور، توسعه عدالت‌خواهی است. گفتمان جامعه بشری باید به گفتمان عدالت تبدیل شود تا زمنیه ظهور حضرت مهدی(ع) فراهم گردد. البته حرکت به سوی عدالت، حرکتی مردمی و توده‌ای است که در بدنه جامعه جهانی باید صورت بگیرد. اگر چنین اتفاقی بیفتد، طبیعی است که سران کفر و الحاد ساکت نخواهند نشست و ظلم و جور خود را دامنه‌دارتر خواهند کرد؛ همان‌گونه که هم اکنون کفر جهانی برای مقابله با نهضت مهدویت برنامه‌های شیطانی طراحی و اجرای آن‌ها را آغاز کرده است و بدون تردید این روند موجب توسعه فساد می‌گردد، هرچند از سوی دیگر موج عدالت‌خواهی و حرکت به سوی منجی عدالت‌گستر نیز روبه افزایش است.

بنابراین، این‌ تصور که پیش‌شرط ظهور، توسعه فساد است، با متون دینی و عقل سلیم ناسازگار است. فراگیری فساد، توصیف زمان ظهور است نه علت ظهور. برهمین اساس مفهوم انتظار یعنی تلاش برای غالب کردن گفتمان عدالت و ترویج عدالت‌خواهی در مردم و جامعه منتظر جامعه‌ای است که در راه توسعه عدالت‌خواهی و عدالت‌پذیری تلاش می‌کند.5


2. شیوه ظهور

برخی دیگر از آسیب‌های ظهور، مربوط به شیوه ظهور و به قدرت رسیدن حضرت مهدی(ع) است. می‌دانیم که در دوران ظهور، حکومت واحدی در سراسر جهان شکل می‌گیرد و حضرت مهدی(ع) در رأس این حکومت قرار می‌گیرد، حال این سؤال مطرح است که چگونه آن حضرت به این قدرت می‌رسد. یکی از مباحث مهم در هر حاکمیتی، مکانیسم کسب قدرت است. این‌که ساز و کار کسب قدرت چیست از مباحث مهم فلسفه سیاسی است. سؤال این است که ساز و کار کسب قدرت در دولت مهدوی ـکه نمونه کامل دولت امامت و ولایت استـ چیست؟ و حضرت مهدی(ع) از چه شیوه‌ای برای رسیدن به قدرت استفاده خواهد کرد؟6

2ـ1. اهمیت و فایده بحث: در بحث ظهور نمی‌توان مسئله شیوه کسب قدرت را نادیده گرفت و از آن چشم‌پوشی کرد. امروز دنیا نسبت به این مسئله حساس است و سؤال‌ها و شبهه‌های فراوانی در این زمینه دارد. ما نمی‌توانیم افکار عمومی را نادیده بگیریم. ظهور میان زمین و آسمان و در خلأ اتفاق نمی‌افتد. ظهور در این دنیا و در میان همین مردمی اتفاق می‌افتد که سؤال‌ها و شبهه‌های فراوانی دارند. اگر حکومت حضرت یک حکومت جهانی است، نمی‌توان به جز شیعه، بقیه مردم را نادیده گرفت. جهانِ امروز، نزدیک به شش میلیارد نفر جمعیت دارد که از این میزان، قدری بیش از یک میلیارد نفر آن مسلمان‌اند و در میان مسلمانان، جمعیت شیعه حدود صدمیلیون نفر است. شیعه اگر معتقد است دولتی که او معرفی می‌کند، دولت پایان تاریخ است، باید بتواند پاسخ قانع‌کننده‌ای برای خیل مردمی داشته باشد که شیعه نیستند و سؤالات فراوانی دارند. البته همیشه انسان‌های مغرض وجود خواهند داشت، اما اکثریت را کسانی تشکیل می‌دهند که اگر پاسخ قانع کننده‌ای بیابند، خواهند پذیرفت و این جمعیت تشنه، یکی از نگرانی‌هایش، شیوه به قدرت رسیدن دولت پایان تاریخ در اندیشه شیعی است. اینجاست که بحث شیوه ظهور اهمیت می‌یابد. یافتن پاسخ صحیح و منطقی برای این پرسش، اولاً به ما کمک خواهد کرد که حوادث پس از ظهور را تبیین و تبلیغ کنیم و ثانیاً وظیفه منتظران را در تهیه ابزار قدرت، مشخص می‌سازد. اگر بناست حضرت مهدی(ع) قدرت جهان را در دست بگیرد، باید در دوران غیبت و انتظار، ابزار قدرت را فراهم ساخت. هر پاسخی که به پرسش دوم داده شود، در وظیفه منتظران تأثیر مستقیم خواهد داشت و مسیر حرکت در این زمینه را تعیین خواهد کرد.

2ـ 2. آسیب‌شناسی شیوه ظهور: برخی ظهور حضرت را ظهور سرخ و خونین می‌دانند و بر این باورند که ایشان در اثر جنگ و خون‌ریزی‌های فراوان، حاکمیت می‌یابد. این مسئله دستاویزی برای مخالفان مهدویت شیعی شده تا برای مردم دنیا این‌گونه جا بیندازند که فرجام تاریخ از نظر شیعه، فرجامی است خونین و دردناک که در آن با زور شمشیر و سرنیزه حکومتی به مردم جهان تحمیل می‌گردد. دوران معاصر، دوره نبرد الگوهای فرجام تاریخ و نظریه‌های پایان تاریخ است. در این نبرد کسی پیروز است که الگوی بهتری ارائه دهد. اگر ظهور حضرت متوقف بر رویکرد جامعه بشری به عدالت مهدوی است، راه رسیدن به آن ارائه تصویری روشن و منطقی از آن است. اگر بناست بشریت در ظهور حضرت به خاک و خون کشیده شود، آیا می‌توان انتظار همراهی از آنان داشت؟ آیا می‌توان آنان را منتظر ظهور نمود؟ آن تصویر خشونت‌باری که اردوگاه لیبرال دموکراسی از مهدویت شیعی ارائه می‌دهد، مبتنی بر برخی سخنانی است که شیعه خود در این‌باره گفته است؛ بدون این‌که به حساسیت مسئله توجه داشته باشد و تحلیل منطقی از این بحث ارائه دهد. از این‌رو بررسی دوباره موضوع اهمیت دارد.

2ـ3. دلیل: بخشی از روایات مهدویت، اختصاص به درگیری‌های هنگام ظهور دارد. در این دسته، روایاتی وجود دارند که دامنه درگیری‌ها را بسیار گسترده و آمار کشته‌شدگان را بسیار زیاد نقل می‌کند. در این بحث در پی نقل این متون نیستم، شما کم و بیش از این متون خبر داشته و گوشه‌هایی از آن را شنیده و یا خوانده‌اید.

2ـ4. نقد: همان‌گونه که اشاره شد، روایات فوق مبنای نظریه جنگ برای تحمیل شده است. در این نظریه حضرت مهدی(ع) ظهور می‌کند و پس از درگیری‌ها و خونریزی‌های بسیار فراوان، حاکمیت خود را بر پهنه گیتی می‌گستراند. اما این نظریه با اشکالات فراوانی روبه‌روست؛ چرا که یک نظریه اگر مخصوص بخشی از یک حقیقت باشد باید با دیگر اجزاء هماهنگ باشد. اصل هماهنگی میان اجزای یک مجموعه، ضرورت نظریه‌پردازی است و ناهماهنگی نشانه نادرستی یک یا چند نظریه درونی می‌باشد. نظریه جنگ برای تحمیل نیز با دیگر بخش‌های نظریه مهدویت و دولت امامت ناهماهنگ است. این ناهماهنگی در سه حوزه است که بدان می‌پردازیم:

الف) نظریه جنگ برای تحمیل نمی‌تواند پدیده غیبت را تحلیل کند.


غیبت یکی از عناصر مهم در فرهنگ مهدوی است. اگر بناست که برای حاکمیت امام زمان (ع) نبردهای تحمیل کننده انجام شود، دیگر نیازی به این غیبت طولانی نمی‌بود؛ از همان آغاز این نبردها می‌توانست آغاز شود و حکومت حضرت مستقر گردد. پس راز حدود دوازده قرن غیبت چیست؟ شاید گفته شود حضرت مهدی(ع) در آغاز امامت بیش از پنج سال سن نداشته است و به همین دلیل غایب شده است. اما روشن است که کمی سن نمی‌تواند توجیه عقلانی برای دوازده قرن غیبت باشد.7 اگر کمی سن دلیل غیبت است و اگر بناست به وسیله جنگ حکومت حضرت برپا گردد، چند دهه غیبت برای تکمیل سن کافی ‌بود. این نشان‌گر ناکارآمدی نظریه جنگ برای تحمیل در تحلیل پدیده غیبت است.

ب) همان‌گونه که در بحث آسیب‌شناسی هنگامه‌ظهور گذشت، روایات معصومین(ع) و تحلیل‌‌های عقلانی، پیش‌شرط ظهور حضرت مهدی(ع) را آمادگی اجتماعی می‌دانند؛


اگر چنین است، نظریه جنگ برای تحمیل با این بخش از فرهنگ مهدویت نیز در تضاد است. اگر ظهور نیازمند آمادگی اجتماعی است؛ اگر غیبت، فرصتی برای کسب آمادگی است و اگر انتظار تلاش برای آماده‌سازی است، جنگ برای تحمیل چه معنایی خواهد داشت؟ این نظریه با هیچ یک از آن مفاهیم سه‌گانه نیز همخوانی ندارد.

ج) برخی از روایاتی که به موضوع نبردهای پس از ظهور پرداخته‌اند، تأکید کرده‌اند که هدف این نبردها منافقان و معاندان هستند و بر این اساس عموم مردم در صف مقابل قرار نمی‌گیرند. نظریه جنگ برای تحمیل با این دسته از روایات هم ناسازگار است. در اندیشه دینی حتی منافق تا وقتی یک شهروند باشد، در امان است و تنها زمانی که قصد براندازی داشته باشد، با او برخورد می‌شود. در عصر ظهور، اگر معاندان و منافقان بخواهند مانع استقرار دولت مهدوی شوند، با آنان ستیز خواهد شد. دولت امامت، هیچگاه خود را با خشونت و تهدید بر مردم تحمیل نکرده است. خانه‌نشینی حضرت علی(ع) و انزوای معصومان (ع) دلیل روشن این حقیقت است. ستیز امام زمان(ع) با کسانی است که در برابر این جریان حق (که خواست عمومی است) سد ایجاد می‌کنند.

2ـ5. ماهیت نبردهای ظهور: اگر سؤال شود که آیا هیچ جنگی در آستانه تشکیل دولت مهدوی رخ نمی‌دهد؟ پاسخ آن منفی است. روایت‌های زیادی، اصل مسئله درگیری را تأیید و حتی برخی ویژگی‌های آن‌را نیز مشخص کرده‌اند. اما اگر سؤال شود که آیا پایه‌های حکومت مهدوی بر کشتار و خون‌ریزی توده مردم (همان‌ها که دولت مهدوی می‌خواهد بر ایشان حکومت کند) استوار است؟ پاسخ منفی است. بدون تردید نبرد و درگیری‌های نظامی سختی در خواهد گرفت اما سؤال این است که آیا این درگیری‌ها به خاطر تحمیل یک ایده به مردم است؟ یا دلیل دیگری دارد؟ آیا شمشیر حضرت مهدی(ع) شمشیر تحمیل حکومت به مردم است یا شمشیر مبارزه با کسانی است که در برابر خواست عمومی بشریت برای تحقق عدالت صف‌آرایی می‌کنند؟ میان این دو تفاوت وجود دارد. گاهی یک نفر یا یک گروه با تکیه بر سرنیزه حاکمیت خود را به مردم تحمیل می‌کند و گاهی جامعه‌ای به پامی‌خیزد و علیه ستم قیام می‌کند ولی زورگویان در برابر آنان مقاومت می‌کنند و لذا مردم نیز با آنان می‌جنگند. نمونه بارز آن در انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد. حضرت امام خمینی(ره) و یاران او جنگیدند و شهدای زیادی تقدیم انقلاب کردند. سؤال این است که این جنگ و کشتار به خاطر چه بود؟ آیا به زور سرنیزه به مردم می‌گفتند که باید انقلاب کنید و لذا نبرد آغاز شد؟ یا این‌که مردم قیام کردند تا حکومت اسلامی تشکیل دهند ولی صاحبان زر و زور و تزویر در برابر این خواست عمومی ایستادند و لذا مردم هم تا اندازه‌ای که لازم بود با آنان درگیر شدند؟ داستان نبردهای ظهور نیز همین‌گونه است؛ نبردی است برای برچیدن سدهایی که ظالمان در راه تحقق عدالت ایجاد کرده‌اند. اگر به بحث پیشین نگاهی بیندازیم، مسئله روشن‌تر می‌گردد. پیش شرط ظهور، خواست عمومی بشر است. صورت مسئله این است که ابتدا بشر آماده پذیرش دولت مهدوی شده و آن‌گا‌ه او ظهور می‌کند. اما ابرقدرت‌هایی که منافع ظالمانه خود را در خظر می‌بینند، در برابر این حرکت با تمام قوا می‌ایستند و اینجاست که نبردهای ظهور آغاز می‌شود. حتی می‌توان ادعا کرد که استکبار جهانی پیش از ظهور و از هم اکنون در مقابل دولت مهدوی صف‌آرایی کرده و بلکه نبرد خود را آغاز نموده است.

بنابراین نظریه جنگ برای تحمیل نمی‌تواند تحلیل‌کننده درگیری‌های زمان ظهور باشد.


3 . مأموریت دولت ظهور

هر دولتی برنامه‌ها و اهدافی دارد که برای تحقق آنها تلاش می‌کند. برای تبلیغ هر دولتی نیز باید این‌را مشخص ساخت که برای چه می‌آید؛ چه برنامه‌ای دارد و می‌آید که چه کند؟ اینها پرسش‌هایی هستند که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. اگر به دنیا اعلام می‌کنیم که دولت پایان تاریخ، دولت امامت با محوریت حضرت مهدی (ع) است، باید به این پرسش‌ها نیز پاسخ دهیم که هدف دولت ظهور چیست؟ و دولت مهدوی برای چه می‌آید؟

3ـ1. اهمیت و فایده بحث: امروز روز نبرد ایده‌‌ها و اندیشه‌ها است. دنیا را نمی‌توان ساکت کرد. نه دیروز چنین بوده است و نه امروز چنین است. همه، الگوی حکومتی و مدل دولت موردنظر خویش را ارائه می‌دهند. شیعه نیز باید در این زمینه ایده خویش را ارائه کند. امروز لیبرالیسم که خود را نقطه پایان تاریخ می‌داند، مدل دولت خویش را مشخص کرده و از مفاهیمی مثل آزادی، دموکراسی، رفاه و امنیت برای تبیین اهداف و برنامه‌های دولت خویش استفاده می‌کند. هدف یا مأموریت دولت مهدوی چیست؟ ما نمی‌توانیم این عرصه را خالی بگذاریم. خالی‌گذاری عرصه و یا عرضه نادرست، هر دو موجب رونق ایده لیبرالیسم و تأخیر در ظهور خواهد شد. عرضه درست و منطقی مدل دولت مهدوی، تک‌تازی تفکر لیبرالیسم و تفکرهای مادی را محدود می‌کند و رقیبی جدی برای آنان به وجود می‌آورد. با عرضه این مدل، برای مردم جهان امکان انتخاب به‌وجود خواهد آمد. اینجاست که پیدا کردن شناخت درست از برنامه دولت مهدوی و تبیین منطقی آن اهمیت می‌یابد. مخاطبان ما در سراسر جهان می‌خواهند بدانند جهان پس از ظهور، چگونه جهانی خواهد بود؟ و دولت ظهور چه ارمغانی برای آنان خواهد داشت؟ تبیین نادرست این موضوع می‌تواند ذائقه اجتماعی را تغییر دهد و انتظارات نادرستی را شکل دهد. این امر، یا به تأخیر در ظهور منجر می‌شود و یا پس از ظهور موجب تضاد میان انتظارات و واقعیت‌ها می‌گردد. در تبیین برنامه دولت ظهور، مهم این نیست که مردم چه می‌پسندند، مهم این است که حقیقت چیست. اگر پس از تشخیص برنامه دولت ظهور، به این نتیجه رسیدیم که میان خواست مردم عصر حاضر و ماهیت دولت مهدوی، همخوانی وجود ندارد، آن‌گاه است که وظیفه منتظران و تکالیف انتظار مشخص می‌شود؛ یعنی باید برای هماهنگ ساختن خواست مردم با ماهیت دولت مهدوی، با برنامه‌ریزی و تدوین طرح‌هایی به فرهنگ‌سازی اقدام نمود.

3ـ2. آسیب‌شناسی: بسیاری از افراد در تبیین ره‌آورد دولت مهدوی از دو عنصر به نام رفاه و امنیت یاد می‌کنند. روایت‌های متعددی نیز در این رابطه وجود دارد. در این روایات آمده است که به هنگام ظهور، زمین، گنجینه‌هایش را بیرون می‌اندازد؛ آسمان، برکاتش را فرومی‌فرستد؛ زمین، یکپارچه سبز و خرم و نعمت فراوان می‌گردد؛ برای مصرف زکات فقیری یافت نمی‌شود و... . درباره امنیت نیز آمده که حتی یک دختر جوان می‌تواند بدون هیچ خطری از شرق به غرب تنها سفر کند و ... .

براساس این متون از رفاه و امنیت به عنوان اساسی‌ترین ره‌آورد دولت ظهور یاد می‌شود. به گونه‌ای که گویا این دولت هیچ برنامه دیگری به جز تأمین رفاه و امنیت ندارد! این ایده، سطح دولت مهدوی را به یک دولت دنیوی که به چیزی جز حیات مادی نمی‌اندیشد، تنزل می‌دهد و در ردیف دیگر ایده‌های مدعی تأمین زندگی بهتر قرار می‌‌دهد. ناظرانی هم که نظریه‌های مختلف پایان تاریخ را مطالعه می‌کنند، تفاوت جدّی میان ایده اسلام و ایده‌های مادی نمی‌بینند.

از سوی دیگر بشر تشنه معنویت، گمشده خود را در میان این ایده‌ها نمی‌یابد. هرچند بشر هیچگاه از نیازهای مادی بی‌نیاز نبوده و نخواهد بود، اما در هیاهوی تمدنی که بر پایه بهره‌های مادی استوار است، بشریت، تشنه معنویت و در جستجوی هویت گمشده خویش است. در برخی روایات آمده‌است هنگامی حضرت مهدی(ع) ظهور می‌کند که ایده‌های بشری ناکارآمدی خود را نشان داده باشند؛ حال اگر بشر سرخورده از ایده‌های مادی، در مهدویت شیعی نیز همان تمدن مادی را ببیند، گمشده و هویت انسانی خود را در کجا جستجو کند؟

سؤال این است که واقعاً برنامه دولت مهدوی چیست و چه ره‌آوردی برای بشریت دارد؟

3ـ3. نقد: در این‌که گسترش رفاه و امنیت، از جمله ویژگی‌های حکومت حضرت مهدی(ع) می‌باشند، تردیدی نیست. اما سؤال این است که آیا این‌دو، تنها برنامه دولت مهدوی است؟ آیا ارمغان ظهور فقط در رفاه و امنیت خلاصه می‌گردد؟ اکنون در تمدن مادی غرب، از رفاه و امنیت به‌عنوان مهم‌ترین ویژگی‌های حیات انسانی یاد می‌شود. به نظر می‌رسد در این هیاهو، برخی از شیعیان برای این‌که نشان دهند دولت دینی با زندگی در تضاد نیست، بر مفاهیمی از دولت ظهور تمرکز کرده‌اند که با معیارهای قابل قبول برای جهان مادی سازگار باشد. در متون دینی ویژگی‌های متعددی از دولت مهدوی برشمرده شده و به تناسب هرکدام، نامی بر آن نهاده شده که در ادامه به بررسی آنها می‌پردازیم تا بدانیم برنامه دولت ظهور کدام است و ره‌آورد آن چیست. اما مهم این است که بدانیم اگر برنامه دولت ظهور را در رفاه و امنیت خلاصه کنیم، چه تفاوتی میان این دولت و دیگر دولت‌ها خواهد بود؟ و چه دلیلی دارد که بشر از دیگر ایده‌ها روی برتابد و به این ایده روی آورد؟

4ـ3. ویژگی‌های دولت ظهور: اگر بخواهیم مهم‌ترین ویژگی‌های دولت مهدوی را برشماریم، موارد زیر از جمله آنهاست:

الف) دولت عدالت:
عدالت، شایع‌ترین و مشهورترین ویژگی دولت ظهور است. این چیزی است که روایات متعددی هم برآن دلالت دارد. کسانی که رفاه و امنیت را ره‌آورد دولت ظهور می‌دانند، دلیل آن را عدالت محوری آن دولت می‌دانند. اما سؤال این است که آیا عدالت فقط به معنای عدالت اقتصادی است؟ آیا عدالت فقط در قلمرو امور مادی زندگی معنا می‌شود یا عدالت معنای دیگر و قلمرو گسترده‌تری نیز دارد؟

عدالت یعنی هرچیزی را در جای خود قراردادن؛ و این اختصاص به قلمرو اقتصاد و معیشت مردم ندارد. هرچند یکی از قلمروهای آن همین است. پرسش این است که آیا در حال حاضر در حوزه معارف بشری عدالت برقرار است؟ آیا در نظام معرفتی و فکری بشر، هرچیز در جای خود قرار دارد؛ یا در جایی قرار دارد که ما می‌خواهیم نه آنجایی که باید باشد؟ آیا تئوری‌های بشری مطابق با واقعیت‌های نظام هستی پردازش می‌شوند یا مطابق خواسته‌های صاحبان زر و زور و تزویر ساخته و پرداخته می‌گردند؟

متأسفانه بشریت امروز در حال تئوریزه کردن هوای نفس است. بشر امروز هرآنچه را بخواهد عمل کند، درباره آن تئوری‌پردازی کرده و آن‌را توجیه‌پذیر و گاه اجتناب‌ناپذیر جلوه می‌دهد. دلیل روشن آن ایده‌ها و نظریه‌های غیردینی و غیرالهی است که توسط به اصطلاح اندیشمندان و روشنفکران پردازش و تولید شده است. بنابراین به وضوح روشن است که امروز در نظام معرفتی بشر عدالت وجود ندارد و یکی از ابعاد عدالت در دولت ظهور، حاکمیت عدالت در نظام معرفتی بشر است.

قلمرو دیگر عدالت، عرصه قانون است. آیا قوانین بشری عدالت محورند؟ آیا در قوانین امروز جهان هر چیز در آنجا که جای اوست قرار دارد؟ اگر هر چیز جایی دارد و برای حفظ کارایی سیستم باید در جای خود قرار گیرد، وظیفه قانون آن است که این مهم را تأمین و از آن پاسداری کند. آیا قوانین امروز دینا برای حفظ جایگاه هرچیز در نظام حیات انسانی است یا اینکه قوانین آن نظمی را که ما می‌پسندیم، ضابطه‌مند می‌سازند؟ متأسفانه در حوزه قانون و قانون‌‌گزاری نیز بشریتِ امروز در حال قانونمند کردن هوس‌های نفسانی است. بشر آنچه را که بخواهد، قانونمند می‌کند تا وجهه‌ای برای آن بتراشد. دلیل آن نیز وجود قوانین دموکراتیکی است که برخلاف دین و گفته خداوند تنظیم شده و می‌شوند. آیا این را می‌توان عدالت نامید؟ آیا عدالت آن چیزی است که قانون می‌گوید یا قانون باید مطابق عدالت باشد؟ بنا بر این می‌بینید که یکی از قلمروهای مهم عدالت، حوزه قانون و قانون‌گذاری که متأسفانه بشریت امروز که متأسفانه بشریت امروز در تحقق عدالت در این حوزه نیز ناتوان بوده است.

حوزه دیگر، مجریان قانون‌اند. قانون اگر عادلانه باشد، برای تحقق آن نیازمند مردان عدالت است. اگر مجریان قانون عادل نباشند، عدالت اجرا نمی‌گردد. امروز مجریان قانون در سطح بین‌الملل چه کسانی هستند؟ اجرای عدالت، مردان خاص خود را لازم دارد که هرکدام باید در جای خود باشند تا عدالت اجرا گردد. اگر علی‌بن ابی‌طالب(ع) که مرد عدالت است، سمت اجرایی نداشته باشد، عدالت الهی چگونه می‌تواند فهم شود و سپس اجرا گردد. عدالت در بعد اجرا یعنی این‌که هرکس در جای خود باشد، نه آن‌جایی که ما برای آنها می‌پسندیم یا خودشان برای خودشان قائل‌اند. امروز دموکراسی غربی در حال حاکم ساختن مجریان هوس‌های جمعی بر سرنوشت بشر است. به وسیله این نوع از دموکراسی‌ها، کسی که مطابق میل مردم باشد و به هوس‌های مردم جامه عمل بپوشاند حاکم می‌گردد. آیا این عدالت است؟

بنابراین اگر دولت ظهور، دولت عدالت است، فقط به معنای عدالت اقتصادی و اجتماعی که ره‌آورد آن رفاه و عدالت باشد، نیست. در این دولت، اندیشه‌های عدالت محور، قوانین عادلانه و مجریان عادل حاکمیت می‌یابند.

ب) دولت عقلانیت:
عقلانیت ویژگی دیگر دولت مهدوی است. دولت ظهور، دولت خِرد و عقلانیت است. هرچند جهان امروز شعار خود را عقلانیت قرار داده است اما عقلانیت واقعی نیست. براساس آنچه در متون دینی آمده عقل یعنی هرچیز را در جای خود قرار دادن. انسان عاقل کسی است که هر چیزی را در جای خود قرار می‌دهد. اینجا است که پیوند عجیبی میان عدالت و عقلانیت مشاهده می‌شود و جای بررسی‌های بیشتری دارد که مجال بحث آن نیست. مهم این است که براساس تعریف، عقل به معنای سیاست بازی نیست. عقل، مایه عبودیت و بندگی است. روزی امام صادق(ع) در تعریف عقل فرمودند:

[ألعقل] ماعبد به الرّحمن واکتسب به الجنان.


عقل، آن چیزی است که به‌وسیله آن خداوند رحمان عبادت می‌شود و بهشت به‌دست می‌آید.

امام(ع) در این بیان نورانی از بود عقل سخن نگفته‌اند بلکه از نمود آن سخن گفته‌اند. پس از این جمله، کسی خدمت امام صادق(ع) عرض کرد: ای پسر رسول خدا! پس آن چیزی که در معاویه قرار داشت چه‌بود؟ حضرت فرمود:
تلک النّکراء و تلک الشّیطنه، هی شبیهه بالعقل و لیست بعقل.


آن شیطنت است و شبیه عقل است نه عقل واقعی.

آنچه اکنون در دنیا تحت عنوان عقلانیت حاکم است، عقلانیت اموی است نه عقلانیت الهی. دولت حضرت مهدی(ع) دولت عقلانیت است. در ادبیات دین، عقلانیت در مقابل جاهلیت قرار دارد (نه در برابر بی‌سوادی) و جاهلیت دو دوره دارد: یکی جاهلیت نخستین که پیش از اسلام بود و با ظهور اسلام رخت بر بست و دیگری جاهلیت واپسین که پیش از دولت حضرت مهدی(ع) وجود دارد و با ظهور آن حضرت برچیده خواهد شد. امروز، جهان غرب، ادعا می‌کند که از جاهلیت گذشته و به تمدن و مدنیت رسیده است، ولی اشتباه می‌کند. بشر امروز همچنان در جاهلیت به سر می‌برد اما جاهلیتی مدرن و پیشرفته . واقعیت این است که گذر بشر از دوره زندگی ابتدایی به دوره زندگی مدرن بوده است. پیشرفت بشر فقط در سخت‌افزار زندگی بوده نه نرم‌افزار آن. این سخت‌افزار مدرن و پیشرفته همچنان تحت برنامه آن جاهلیت است. دولت ظهور خط بطلانی بر جاهلیت کشیده و عقلانیت را برای بشر به ارمغان می‌آورد. این ره‌آورد دولت ظهور است که ارزش بالیدن دارد، نه صرف رفاه و امنیت.

ج) دولت هدایت:
 تعبیر دیگری که از دولت ظهور شده و نشان‌گر ماهیت و برنامه آن است، هدایت مردم است. هدف اساسی امامت، هدایت مردم است نه حکومت بر مردم. در اندیشه‌های بشری هدف اصلی کسب قدرت، شهرت و ثروت است. معاویه پس از امضای قرارداد صلح در یک سخنرانی گفت:
من با شما نجنگیدم تا شما را به نماز و روزه و حج وادارم. من با شما جنگیدم تا بر شما امیر شوم و موفق گشتم.
این ایده اموی است. اما هدف دولت امامت، هدایت مردم است هدف، تکامل انسان‌ها و رشد و تعالی آنها است و به همین خاطر خود را بر مردم تحمیل نمی‌کند چون هدایت با اجبار ناسازگار است.
بنابر آنچه بیان شد، معلوم می‌گردد که محدود کردن دولت ظهور به دولت رفاه و امنیت، نادرست و موجب تنزل شأن آن است.


پی‌نوشت‌ها:


1. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 1، ص 633، ح 0711.

2. همان، ح 2711 .

3. صحیفه نور، ج 02 ، ص 691 .

4. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 41، ص 794ـ994.

5. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: عباس پسندیده، گفتمان عدالت پیش‌شرط ظهور
مجله موعود، سال ششم، شماره 53، دی و بهمن 1831.

6 . البته هدف امامت، کسب قدرت به معنای قدرت‌طلبی نیست بلکه مراد به دست آوردن
قدرت برای انجام مأموریت الهی که هدایت مردم است می‌باشد. وجود قدرت، شرط تکلیف است
و امام نیز برای انجام رسالت خویش باید قدرت انجام آن‌را داشته باشد. اینجا است که
ضرورت حکومت و حاکمیت یافتن امام مشخص می‌شود. قدرت، برای امامت، هدف نیست بلکه
مقدمه‌ای است که امام را نسبت به انجام رسالت الهی‌اش قادر می‌سازد.

7. همان‌گونه که مشهود است، این نظریه گذشته از آن که برمفهوم انتظار تأثیر منفی می‌گذارد،
مفهوم غیبت را نیز به نادرستی تفسیر می‌کند.

8. محمدباقر مجلسی، همان، ج 1، ص 116، ح 8.




حذف ارسالي ويرايش ارسالي