نیمه شعبان، روز میلاد امام زمان است. ماه شعبان هشتمین ماه از سال هجرى قمرى است. سال هجرى، تاریخى است که مبدأ آن، هجرت پیامبر اکرم است از مکه به مدینه. سال هجرى، دو گونه است: سال هجرى
شمسى (خورشیدى)، و سال هجرى قمرى، سال هجرى قمرى را «هلالى» نیز مىگویند، زیرا که هر ماه آن با دیدن هلال آغاز مىشود. سال قمرى، 12 ماه دارد، و از ماه محرّم آغاز مىگردد.در روز پنجشنبه، پانزدهم شعبان، در سال 256 هجرى قمرى، حضرت حجتبن الحسن امام زمان علیه السلام تولد یافت. حضرت حجت، امام دوازدهم است، و فرزند امام یازدهم حضرت امام حسن عسکرى است، و با سه واسطه، فرزند امام رضا، و با پنج واسطه، فرزند امام جعفر صادق، و با هشت واسطه، فرزند امام حسین و با نُه واسطه، فرزند حضرت على و فاطمه - دختر پیامبر اکرم و مادر امامان - مىباشد
.امام دوازدهم، حضرت حجّت، به این نامها نیز خوانده مىشود:مهدى، موعود، قائم آل محمد، منتقم، امام منتظر، امام غایب، صاحبُالامر، صاحبُالزمان، ولىّ عصر، ابا صالحچون او و ظهور او، وعده داده شده است، و خدا و پیامبران و اولیا و پیامبر اکرم، وعده دادهاند که او مىآید و جهان را پر از عدل و داد مىکند، «موعود» نامیده شده است.چون براى نشر دین حق و برپا داشتن عدالت قیام مىکند و به پا مىخیزد، «قائم» نامیده شده است.چون انتقام انبیا و مردان خدا را از جباران مىگیرد، و هم انتقام بشریت را و انتقام خونهاى پاک مردان حق و انسانهاى بزرگ و شهداى راه حق و عدالت را، «منتقم» نامیده شده است.چون مسلمانان در انتظار اویند، بلکه بشریت - در شعورِ معقول و وجدانِ اجتماعىِ خویش - چنان معلم و نجات دهندهاى را مىطلبد و انتظار مىکشد، «مُنتَظَر» نامیده شده است.و چون از دیدگاه عموم پنهان است، «امام غائب»، و چون او صاحب امر خدا است، صاحبالامر، و چون صاحب زمان است، به ولایت خدایى، صاحبُالزّمان، و چون ولىّ خدا در این عصرها و روزگاران اوست، ولىّ عصر، نامیده شده است.
چنان که گفتیم، یکى از نامهاى امام زمان، «موعود» است. باید دانست که موعود، در ادیان آسمانى دیگر نیز وجود داشته است. بدین معنى که برخى از پیامبران، پیامبر و معلم و مصلحى را که از آن پس مىآمده است معرفى مىکرده و ذهن جامعه را براى پذیرش پیامبر و مصلح بعدى آماده مىساختهاند. موعود موسى (یعنى کسى که حضرت موسى علیه السلام ، آمدن او را خبر داده بوده است) حضرت عیسى است. موعود حضرت عیسى علیه السلام ، حضرت احمد (احمد فارقْلیط) است - چنان که در قرآن مجید تصریح شده است.1 نیز اتفاق مىافتاده است که پیامبران گذشته، به آمدن موعود آخرالزمان - یعنى مهدى موعود - اشاره مىکردهاند.2این گونه بوده است تا به هنگام ظهور دین اسلام، در دین اسلام، «موعود» به طور دقیق، معین و معرفى گشت، یعنى مهدىِ آخرالزّمان. در اینجا باید در نظر داشته باشیم که مسأله مهدى و ظهور و قیام او، موضوعى نیست که فقط به کسانى که داراى مذهب تشیعند مربوط باشد، بلکه این موضوع، یک مسأله اسلامى است.
خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بارها آمدن مهدى را در آخرالزمان، و این که مهدى از اولاد على و فاطمه است، فرزند بى واسطه امام حسنِ عسکرى است، و قیام نهایى دین و توحید به دست او است، مژده داده و گوشزد کرده است. در قرآن کریم نیز آیات چندى است که حتى مفسّران اهل سنت، آن آیات را مربوط به ظهور مهدى دانستهاند.3 و به همین مناسبت، که در احادیث و گفتههاى پیامبرِ اکرم، سخن از مهدى بسیار آمده است، علماى اهل سنّت، در بیشتر از 200 کتاب از کتابهاى معتبر خویش، مناقب مهدى، و مسائل مربوط به مهدى، و چگونگى ظهور او، و شرایط نزدیک یا مقارن زمان ظهور او را ذکر کردهاند، و بیش از 30 کتاب، ویژه «مهدى» تألیف کردهاند.
1.سوره صف، آیه 6.
2.کتاب بشارات عهدین را بخوانید.
3.مانند آیه 54 از سوره مائده، و آیه 105 از سوره انبیاء، و آیه 5، از سوره قصص
نیز به همین دلیل است که در تاریخ مىنگریم که از حدود 150 سال پیش از ولادت مهدى (مثلاً از سال 132 هجرى، آغاز خلافت عباسى به بعد)، کسانى ادعا مىکردهاند که همان مهدى که پیامبر گفته است ایشانند. و این به علت شیوع مسأله مهدى بود، از زمان خود پیامبر، و از زبان او. پس اصلِ مسأله مهدى، و خروج او درآخرالزمان (براى اصلاح جهان و خوار ساختن جبّاران، و انتقام گرفتن از ستمگران و عزت بخشیدن به محرومان و زیردستان و اجرا کردن کلیه احکام قرآن) جزو تعالیم اسلام است، و مژده این خروج را خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم داده است. و از این جهت همه فرقههاى مسلمان به اصلِ مسأله «مهدى» معتقدند.چنان که گفتیم، بر مبناى بشارات کتابهاى پیشینیان، و روایات اسلامى، اشتهار یافته بود که از امام حسن عسکرى، فرزندى به وجود مىآید که برهم زننده اساس حکومتها و واژگون کننده تاج و تختها و دولتهاست.
از این رو، بى درنگ، از سوى خلیفه عباسى آن روز، المُعتَمِد دستور هجوم به خانه امام حسن عسکرى و تفتیش آن، و جلب و احیاناً قتل فرزند او مهدى، صادر شد، و مأموران به خانه امام ریختند... اینجا بود که ضمن مقارناتى، علل ناپدیدى امام فراهم آمد، و دوازدهمین پیشواى شیعه به فرمان الهى از نظرها پنهان گشت...1دانشمندان مسلمان، راجع به حضرت مهدى علیه السلام ، و مسأله طول عمر او، و فواید وجودى او، در حال غیبت، و مسائل مربوط به خروج او، سخنان بسیار گفتهاند، همین گونه عرفا و فلاسفه، به تصریح و اشاره، بدین مسأله توجه دادهاند، مانند محیىالدین ابن عربى، در کتاب (فتوحاتِ مَکّیه». و ابن سینا، در کتاب عظیم خود «شفا». یکى از دانشمندان و ریاضیدانان و متفکران بزرگ، خواجه نصیرالدین طوسى نیز، درباره «مهدى» چنین مى گوید:«حرمان خلق از امام و علّت غیبت او چون معلوم است که از جهت خداى ـ سُبحانّه ـ نباشد و از جهت امام نبود، پس لابد از جهت رعیت بود. و تا آن علت زایل نشود، ظاهر نگردد. و استبعاد از درازىِ عمرِ حضرت مهدى علیه السلام نمودن، چون امکانش معلوم است و از غیر او مُتَّفق2 جهلِ مَحض بود3».
1.شرح بیشترى، در این باره، در کتاب خورشید مغرب آمده است.
2.یعنى: اتفاق افتاده، واقع شده. اشاره است به عدهاى از اشخاص که عمر بسیار کردهاند و شرح حالشان در تواریخ آمده است.
3.فصول نصیریه، ص 38، چاپ دانشگاه تهران.
باید بدانیم که در زمان غیبت حضرت حجت، مسلمان نباید در انجام دادن تکالیف خود کوتاهى کند. همه دستورات دین، در این زمان نیز، به حال خود باقى است، واجب واجب است و حرام حرام، بویژه تکالیف و وظیفههاى اجتماعى. مثلاً اگر در جامعهاى فساد رایج شد، ظلم پا گرفت. مسلمان نمىتواند بگوید، بگذار باشد، امام زمان مىآید و درست مىکند و اصلاح مىفرماید. آنچه امام زمان درست مىکند و اصلاح مىفرماید، تکلیف دینى خودِ آن امام است که از لحظه و روز ظهور او شروع مىشود. تا پیش از آن لحظه و آن روز، هر مسلمانى به همه تکالیف خود مکلف است، همینطور که باید نماز بخواند و روزه بگیرد، باید امر به معروف و نهى از منکر کند، با ظلم و ظالم بستیزد، به دادِ مظلوم برسد، براى از بین بردن ستم و برپا داشتن عدل و داد، بکوشد، و...و...جوانان عزیز، درباره حضرت حجت و مسائل مربوط به او، و آینده جهان از نظر مذهب، و تحلیل دقیق فلسفه انتظار، مىتوانند این کتابها را بخوانند:
1.آینده جهان از نظر مکتب ما.
2.انتظار، مذهب اعتراض.
3.دادگستر جهان.
4.در فجر ساحل.
5.خورشید مغرب.
(این بخش با اجازه استاد محمدرضا حکیمى، از کتاب «بعثت، غدیر، عاشورا، مهدى» ایشان آورده شده است. )
1.و نیز کتابهاى: عصر زندگى.
2.انتظار در اندیشهها.
در پایان این گفتار، یکى از مشهورترین سخنان پیامبر را که درباره مهدى فرموده است، و علماى مذاهب اسلامى نقل کردهاند، نقل مىکنیم، سخنى که از نظر دینى و اعلام نمودن شخص پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، قطعیت مسأله را مىرساند.«اگر از عمر جهان جز یک روز باقى نماند، خدا همان یک روز را آن قدر طولانى و دراز کند تا مهدى - فرزند من - ظاهر شود و جهان را، در حالى که از ستم پر شده باشد، از عدالت و دادگرى پر کند».و چنان که مىنگریم مسیر کلى بشر، از نظر فقدان عنصر معنوى در حرکتها و زندگىها، رو به حالتى است که در نهایت - چنان که پیامبر گفته است - نیاز به کسى که بتواند اصلاحى همه جایى و همگانه پدید آورد، و این همه ستمها و اختلافها را برطرف سازد، و معنویت را به زندگى بشر بازگرداند، محسوس است.1