کارگروه
منتظران ظهور
این کارگروه برای عاشقان ظهور و منتظران آمدنش می باشد لذا از تمام عاشقان و منتظران ظهورش برای عضویت در این کارگروه دعوت می شود.
 

خاطراتی از توجه امام راحل به امام زمان (عج)

صفحه اصلی کارگروهها >> منتظران ظهور  >> خاطراتی از توجه امام راحل به امام زمان (عج)
سرباز گمنام

سرباز گمنام

در کارگروه: منتظران ظهور
تعداد ارسالي: 1269
12 سال پیش در تاریخ: شنبه, خرداد 25, 1392 19:51


شما دعا کنید



زمان شاه بود که پدرم شهید شد. بعد که رفتیم پیش امام، گفتند: پدرت شهید شده.یک دفعه دیگر هم که پیش امام رفتیم از ایشان پرسیدم آقا امام زمان کی می آیند؟ امام روی سرم دست کشیده و گفتند: «شما دعا کنید، شما دعا کنید». در جشن نیمه شعبان حضور یافتند


در مورخه دوشنبه 58/4/18 ساعت ده شب بود که امام بدون اطلاع قبلی به خیابانهای قم که مردم به مناسبت جشن نیمه شعبان آنها را آذین بسته بودند، آمدند و در شهر گردش کردند. پس از آن در مجلس جشنی که ساکنان خیابان چهارمردان برپا کرده بودند شرکت فرمودند.2


*******


 


سعی کن دعای عهد را بخوانی


یکی از چیزهایی که امام در روزهای آخر به من توصیه می کردند خواندن دعای عهد بود. ایشان می گفتند: «صبح ها سعی کن این دعا را بخوانی، چون در سرنوشت دخالت دارد».3


*******


 


چهل روز دعای عهد می خواندند


امام حتی در موقعی که در بیمارستان بستری بودند از انس با کتاب مفاتیح الجنان غافل نبودند. پس از رحلت جانگداز ایشان که مفاتیحشان را از بیمارستان به بیت منتقل می کردیم متوجه شدیم امام در مفاتیح خود در کنار دعای شریف عهد که آن را یک اربعین می خواندند، تاریخ شروع راهشت شوال نوشته اند.4


*******


 


مگر حضرت صاحب(علیه السلام) به من خلاف می فرماید؟


یکی از فضلای مشهد... به نقل از یکی از دوستانشان تعریف می کردند، در نجف اشرف خدمت امام بودیم، صحبت از ایران به میان آمد، من گفتم: این چه فرمایشهایی است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران می فرمایید؟ یک مستأجر را نمی شود بیرون کرد، آن وقت شما می خواهید شاه مملکت را بیرون کنید؟ امام سکوت کردند. من فکر کردم شاید عرض مرا نشنیده اند لذا سخنم را تکرار کردم. امام... فرمودند: ...چه می گویی؟ مگر حضرت بقیه الله امام زمان، صلوات الله علیه، به من (نستجیرُبالله) خلاف می فرماید؟ شاه باید برود.5


*******


 


شاید از طرف امام زمان(علیه السلام) باشد


روز 22 بهمن که امام فرمان دادند مردم در خیابانها بریزیند چون ما مملکت نظامی نداریم. این جریان را به مرحوم آیت الله طالقانی اطلاع دادند، در آنجا من در خدمت ایشان بودم. آیت الله طالقانی از منزلشان به امام در مدرسه علوی تلفن زد و مدت یک ساعت یا نیم ساعت با امام صحبت کردند،... آیت الله طالقانی مرتب به امام عرض می کنند آقا شما ایران نبودید، این نظام پلید است، به صغیر و کبیر ما رحم نمی کند، شما حکمتان را پس بگیرید. و مرتب شروع کردند از پلیدی و ددمنشی نظام گفتن تا شاید بتوانند موضع امام را تغییر بدهند، تا ایشان این فرمانی را که راجع به ریختن مردم به خیابانها داده اند پس بگیرند. برادران یک مرتبه متوجه شدند آقای طالقانی گوشی را زمین گذاشته و به حالت متأثر رفت و در گوشه اتاق نشست. برادران که این گونه دیدند بعد از لحظاتی خدمت ایشان رفتند... به مرحوم آیت الله طالقانی اصرار کردند که جریان چه بود؟ ایشان گفتند: هر چه به امام عرض کردم، حرف مرا رد کردند و وقتی دیدند من قانع نمی شوم فرمودند: «آقای طالقانی، شاید این حکم از


طرف امام زمان باشد»این را که از امام شنیدم دست من لرزید و با امام خداحافظی کردم چون دیگر قادر نبودم که حتی پاسخ امام را بدهم.6


 


پی نوشت ها :


 


1. برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره) ؛ ج 1، ص 203


2. برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره) ؛ ج3، ص 40


3. برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره) ؛ ج 3، ص 42


4. برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره) ؛ ج 3 ص 43


5. برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره) ؛ ج 3، ص 157


6. برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره) ؛ ج 3، ص 158


منبع:برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره




حذف ارسالي ويرايش ارسالي