سلطان محمد نقاش، که در ترقیمهها ( نوشته ها)خود را "سلطان محمد"، "استاد سلطان محمد" و "سلطان محمد عراقى" مى نامد، به روایت قاضى میراحمد منشى قمى در کتاب گلستان هنر که در حدود سال هزار هجرى قمرى نوشته شده است: "استاد سلطان محمد ازدارالسلطنهى تبریز است در وقتى که استاد بهزاد از هرات به عراق آمد استاد سلطان محمد، روش قزلباش را بهتر از دیگران ساخته بود. وفاتش در دارالسلطنهى تبریز بود. مولانا میرزاعلى ولد مولاناى مشارالیه است. در فن نقاشى و تصویر و چهرهگشایى نظیر و عدیل نداشت و تصویر را به جایى رسانده بود که کم کسى مثل او شد و در ایام پدر، در کتابخانهى شاه جم جاه، شاه طهماسب نشو و نما یافت."
دوست محمد هروى نیز در دیباچهى مرقع بهرام میرزاى صفوى از او نام برده است "استاد نظامالدین سلطان محمد که تصویر را بهجایى رسانیده که با وجود هزار دیده فلک مثلش را ندیده؛ از جمله صنایع اش که در شاهنامه(1)... مصور است، موضع پلنگ پوشان است که شیرمردان بیشهى تصویر و پلنگان و نهنگان کارخانهى تحریر از نیش قلمش دل ریش و از حیرت صورتش سر در پیشاند...". سلطانمحمد، ظاهراً از شاگردان مکتب کمالالدین بهزاد متوفى به سال 942 هجرى قمرى بوده است و احتمالاً به همراه او از هرات، به تبریز رفته و در کتابخانهى سلطنتى مشغول به کار شده است. سلطان محمد طى سالیان، به مدارج ترقى، رسیده و در دورانى که شاه طهماسب به نقاشى و خوشنویسى توجه بسیار داشته، به سمت معلمى او برگزیده شده است و این، مهم ترین امتیاز بوده که یک نقاش آن عصرمى توانسته آرزوى دستیابى به آن را داشته باشد.
سلطان محمد، چونان دیگر هنرمندان مهم دورانش به کار در کتابخانهى سلطنتى ادامه داد وهنرمندان معتبرى مانند محمدى، برج على اردبیلى، استاد حسین قزوینى، مولانا محمد،محمدمعینالدین، میرحسین دهلوى و فرزندش میرزا على از محضرش سود بردند.
آثار دوست محمد، جز در خمسهى نظامى شاه طهماسب، در شاهنامهى شاه طهماسبى و در یک دیوان مصور حافظ دیده مى شود و جز اینها، تصاویرى از شاهزادگان و مردان جوان درحال مطالعه و تعدادى نگارگرى دیگر به او منسوباند.
نگارگرى "معراج حضرت رسول" از درخشانترین نمونههاى تاریخ نگارگرى ایران است وبىشک، در میان بهترین نگارگرىهاى قرن دهم هجرى قمرى ایران - که خود دورهاى منحصر به فرد در این هنر بىهمانند است- قرار دارد.
در این اثر، تصویر پیامبر که صورت مبارکش با نقاب سپیدى پوشیده شده است، سوار بر بُراق و در میان خیل کروبیان - پانزده فرشته - نمایانده شده است و جبرئیلِ در حال راهنمایى، پیشاپیش براق در پرواز است.
ترکیببندى این اثر به صورت مارپیچى گسترده است که از پایین، سمت راست کار شروع مى شود و تا به فرشته قرار گرفته در پشت بُراق ختم مىشود. در نقطه مرکزى و مرکز ثقل این مارپیچ، حضرت رسول سوار بر بُراق تصویر شده است که با انوار طلایى شعله ور گرداگرد حضرت و براق، تشخّصى جداگانه یافته است.
چنین شعلههایى گرداگرد سر جبرئیل نیز قرارگرفته است و در سینى و قندیلى که در دست دو فرشته دیگر است نیز دیده مىشود، و فرشتگان، به استثناى جبرئیل، همگى از این هاله تقدس عارىاند. ماه در پایین، سمت راست آسمان نقاشى شده است و ابرهاى سپید پیچان و انبوه، گرداگرد ماه را تا نیمه آسمان پوشانیدهاند و در آسمانبالاى سر حضرت رسول، ستارههاى متعدد طلایى رنگ دیده مىشوند. فرشتگان با عبودیت ومهر، مجمر و البسه و میوهها و ظرفهاى غذا و کتاب (قرآن؟) و تاج را حمل مى کنند و درنمونههاى استثنایى، فرشتهاى که حامل ظرف غذا در بالاست، تمام رخ تصویر شده است.
|
نگارگرى "معراج حضرت رسول" از درخشانترین نمونههاى تاریخ نگارگرى ایران است وبىشک، در میان بهترین نگارگرىهاى قرن دهم هجرى قمرى ایران - که خود دورهاى منحصر به فرد در این هنر بىهمانند است - قرار دارد. |
|
براى درک این ترکیببندى فاخر و مجلل و خاص، مىشود این نگارگرى را با نگارگرىهاى مشابه، مثلاً در کتاب معراجنامه 840 هجرى قمرىِ محفوظ در کتابخانه ملى پاریس، مقایسه کرد و به خلاقیت شگفتانگیز و منحصر به فرد آن پى برد. در این معراجنامه که به خط اویغورى نگاشته شده است، تصاویر عموماً در قابهاى مستطیلى افقى قرار گرفتهاند و تناسب موضوع و فضاى پس زمینه، به سود موضوع (حضرت رسولِ سوار بر براق و فرشتگان و بناها و مخلوقاتغریب) است و فضا اندک است و بیشتر به قصد تزیین کار شده است. تنوع حرکات و حالات درآن بسیار محدود است و در نمونهاى مشابه به نگارگرى سلطان محمد، که جبرئیل به صورتعلمدار حضرت نموده شده است، فضاى اندکى دیده مىشود. بدیهى است یکصد سال فاصله میان این دو نقاشى، تجربهها و خلاقیتهاى تازهاى را حاصل داده است و چنین قیاسى چندانمنصفانه نیست، اما به هر حال، حالت بسیار زنده و سراسر لطف نگارگرى سلطان محمد، نه تنها در قیاس با معراجنامه تیمورى، که با هر اثر دیگرِ قرن دهم هجرى قمرى، تفاوت آشکار دارد. ازمیان نمونههاى مشابه دیگر مى توان به نگارگرى معراج حضرت رسول در نسخه دیگرى ازخمسه نظامى متعلق به سال نهصد و یازده هجرى قمرى اشاره کرد.
در این نگاره، با همین موضوع، با مجموعه بسیار مفصل و پیچیدهاى روبرو مىشویم که درآن آسمان و خانه کعبه و درختان و کوهها، با جزئیات فراوان نمایش داده شدهاند و در آسمان که به صورت مربع کاملى در میان منظره قرار گرفته است. ابرهاى پیچاپیچ طلایى، حضرت رسول وفرشتگان را در بر گرفتهاند و فرشتگان چنان ظریف و ریز ترسیم شدهاند که در نظر اول، چندانمشخص نمىشوند و جبرئیل راهنما نیز در آن غایب است.
فرشتگان در نگارگرى سلطان محمد، هر کدام در شکلى متفاوت ترسیم شدهاند و حالتچهرههایشان نیز مختلف است. حالتهاى خاص فرشتهاى که دستها را به دعا متصل کرده و فرشتهاى که حامل کتاب است، دیدنى است. چهرههاى تمام رخ و نیم رخ نیز در میانآنها دیده مىشود و کلاهها و سربندها و جامههاى فرشتگان نیز، هر یک به گونهاى متفاوتطراحى شده است.
رنگآمیزى درخشان و استادانه این نگارگرى به صورت سه رنگ اصلى لاجوردى و سپید و طلایى، و رنگ هاى متعدد زرد و آبى و نارنجى و سبز و قرمز، مجموعهاى دلپذیر و شگفتانگیز به وجود آورده است. طراحى و قلم گیرى بى نهایت ظریف و دقت در تمامى جزئیات نشانهى اخلاص و دلبستگى تام و تمام هنرمند است به موضوع مقدس کار او. بعضى از چهرهها مثلاً چهرهاى که در سمت چپ بالاى صفحه ترسیم شده، با چهرههاى سنتى دیگر فرشتگانتفاوت آشکار دارند و نگاه فرشتهاى که تاج در دست دارد، در جهتى کاملاً ابداعى و استثنایى، بهسوى ما، یعنى بیننده نقاشى، متوجه است. سلطان محمد، در این اثر، تذهیب چندانى به کارنبرده و با اختصارِ در تزئین مجال لازم را براى نمایش حالات و حرکات فراهم آورده است، و از سویى، ابرهاى سپید پیچاپیچ و شعلههاى طلایى فراوان و سرکش، عنصر تزئینى پرقدرتى را به نحوى شگفتانگیز به نمایش مىگذارند. "معراج حضرت رسول" اثر سلطان محمد نقاش، نمونهى کامل و شایستهاى است از یک اثر مذهبى و معنوى که، در عین حال، به تمام سنت نگارگرى ایرانى وفادار و وابسته است. در این شاهکار منحصر به فرد، از تمامى عناصر زمینى وخاکى استفاده شده است تا اثرى کاملاً فرازمینى به وجود آید و سعى هنرمند در تصویرگرىِ هرچند ناقص و محدود او و یا هر هنرمند دیگرى طرحى ازعالمقدس، به حد کمالى که مقدورانسان است منجر شده است.
نگارگرى "معراج حضرت رسول" چونان گوهرى بر تارک نگارگرى ششصد ساله ایرانىمىدرخشد، و تا جستجوى انسان در ایصال به ملکوت ادامه دارد، ادامه خواهد داشت. |
|
تصور و آرزوى هنرمند در رسیدن به چنین تصویرى، در هنر غرب نیز نمونههایى دارد، ازآثار هنرمندان بزرگ دوره رنسانس ایتالیا تا تصویرگرىهاى ویلیام بلیک (1757 - 1827) میلادى و نقاشى هاى استادان بزرگ مکتب فلاماندر، چنین نیتى را مىتوان مشاهده و تعقیبکرد، اما در بسیارى از نمونههاى نقاشى مذهبى غربى نیز، نتیجه دیگرى حاصل شده است: یعنى به جاى "آسمانى شدن عناصر خاکى"، "خاکى شدن عناصر آسمانى" صورت پذیرفته است.
|
نگاهى به نقاشى "تصلیب" در محراب آیزنهایم، اثر ماتیاس گرونه والد آلمانى (1470 - 1528) میلادى که رنجى کاملاً بشرى را در چهره و اندام در هم پیچیده مسیح نمایش مىدهد، و نیز دربسیارى از صحنههاى "تصلیبِ" نقاشى شده به وسیله پیتر پاول روبنس (1577 - 1640) میلادى که مسیحى تنومند و فربه را تصویر مىکند، گواه این نوع دیدگاه و عملکرد است. نقاشى که موضوعى دینى و معنوى را انتخاب مىکند مىداند که تمامى سعى و تخیل و خلاقیت خود را در راه نمایش جهانى فراخاکى و قدسى و ملکوتى باید به کار برد و چنین تصویرگرى خطیرى،چالش سهلى نیست.
نگارگرى "معراج حضرت رسول" اثر سلطان محمد نقاش، نشانه توفیق عظیم و سربلندى اودر این چالش است که حاصلش چونان گوهرى بر تارک نگارگرى ششصد ساله ایرانىمىدرخشد، و تا جستجوى انسان در ایصال به ملکوت ادامه دارد، ادامه خواهد داشت.
پی نوشتها:
1 - احوال و آثار نقاشان قدیم ایران/ محمدعلى کریمزادهى تبریزى/ جلد اول/ صفحهى 219/ لندن1363.
منبع: نشریه بخارا - شماره 32