کارگروه
منتظران ظهور
این کارگروه برای عاشقان ظهور و منتظران آمدنش می باشد لذا از تمام عاشقان و منتظران ظهورش برای عضویت در این کارگروه دعوت می شود.
 

فــراخـوانــی شیاطین

صفحه اصلی کارگروهها >> منتظران ظهور  >> فــراخـوانــی شیاطین
سرباز گمنام

سرباز گمنام

در کارگروه: منتظران ظهور
تعداد ارسالي: 1269
12 سال پیش در تاریخ: جمعه, خرداد 10, 1392 12:54












فاستوس شیطانی به نام مفیستو فیلیس را می‌بیند که پشت سر او ظاهر می‌شود. او سعی می‌کند مفیستو فیلیس را در خدمت خود وارد سازد؛ امّا از آنجا که او خود در خدمت شاهزاده شیاطین، یعنی لوسیفر است، در خدمت فاستوس در نمی‌آید و به دلیل اصرار فاستوس با واسطه مفیستو فیلیس، به عنوان واسط و پیام‌آور شاهزاده شیاطین، پیمان‌نامه‌ای خونین میان فاستوس و شیطان به امضا درمی‌آید.




امام رضا(ع) فرمودند:
«ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دل‌های خویش راهی برای شیطان نگذارند ...»
برخلاف داستان و رمان، مطالعه نمایشنامه به دلیل نحوه نگارش و سطربندی‌هایش، ساده نیست.
خواننده نمایشنامه، در حین مطالعه، ناگزیر صحنه‌ها و حوادث رفته بر قهرمانان و بازیگران را در ذهن خود می‌سازد و صحنه به صحنه پیش می‌رود.
در میان نمایشنامه‌های فراوانی که خوانده یا شنیده‌ام، سرگذشت دردناک و غمگنانه دانشمند و استادی به نام دکتر فاستوس1 برایم جالب و قابل توجّه بوده است. این نمایشنامه را نویسنده‌ای انگلیسی به نام کریستوفر مارلو2 در آخرین دهه از قرن شانزدهم میلادی نوشته است.
دکتر فاستوس در حکمت، الهیّات و منطق، یگانه عصر خود است. پزشکی و حقوق را می‌داند؛ امّا از این برتری راضی و خشنود نیست؛ از این رو، در پی ارضای نفس سیری ناپذیر خویش، سر در پی سحر و جادوگری می‌گذارد و به همه معتقدات مذهبی پدران خود، پشت پا می‌زند. درها را بر خود بسته و به علوم غریبه و اوراد و عزائم روی می‌آورد. او در این جست‌وجو و طلب، چنان پیش می‌رود که در لحظه‌ای موفّق می‌شود به مدد سحر با شیطان رابطه برقرار ‌کند.
فاستوس شیطانی به نام مفیستو فیلیس3 را می‌بیند که پشت سر او ظاهر می‌شود. او سعی می‌کند مفیستو فیلیس را در خدمت خود وارد سازد؛ امّا از آنجا که او خود در خدمت شاهزاده شیاطین، یعنی لوسیفر است، در خدمت فاستوس در نمی‌آید و به دلیل اصرار فاستوس با واسطه مفیستو فیلیس، به عنوان واسط و پیام‌آور شاهزاده شیاطین، پیمان‌نامه‌ای خونین میان فاستوس و شیطان به امضا درمی‌آید.
مطابق این عهدنامه، فاستوس به بیست و چهار سال زندگی و برخورداری از کمک‌ها و همراهی‌های مفیستو فیلیس دست می‌یابد و در مقابل، فاستوس می‌پذیرد که روح خود را در پایان موعد مقرّر تقدیم کرده و در خدمت جهنّم درآید.
شیطان طیّ این مدّت به پاره‌ای از خواهش‌ها و سؤالات فاستوس پاسخ می‌گوید؛ امّا پس از هر بار برخورداری، فاستوس یک مرتبه بیشتر به سیاهی روح و دوزخ نزدیک می‌شود.


 



فاستوس بی‌اعتنا به تذکّرهای فرشته خوبی که هر از چندی نفس او را ملامت کرده و دعوت به توبه و بازگشت از حرص و تمامیّت‌خواهی می‌کند، در سیاهی پیش می‌رود و بدین ترتیب او در تنفّر تمام از محدودیت‌های دانش بشری، بیست و چهار سال از زندگی را با طبیعتی گناهکار می‌گذراند.
فاستوس گناه را با شهوت قدرت، تحسین، مکر و حیله در هم می‌آمیزد و سرمست از این برخورداری‌ها، به ناگاه خود را در وضعیتی می‌یابد که دیگر مجال و توان گفت‌وگو از خداوند و مسیح را ندارد. دیری نمی‌گذرد که او به روزگاری سیاه می‌نشیند و به مرگی شوم و نکبت‌بار از دنیا می‌رود. شاگردانش جسد او را مثله شده پیدا می‌کنند؛ در حالی که روحش به جهنّم رفته است.
فاستوس سرنوشت غمبار و تراژدی انسانی است که روح خود را با شیطان معامله می‌کند.
سرگذشت فاستوس، تنها سرگذشت دانشمندی بزرگ از اهالی «ورتمبرگ آلمان» نیست؛ ماجرایی تمثیلی از روزگار انسان است. داستان یک تاریخ بلند چهارصد ساله متّصف به صفت فاستوس است. داستان انسانی که در عطش قدرت و میل به تسخیر و تصرّف بی‌مانع و مزاحم، همه مرزها را می‌شکند، به همه سنّت‌ها و اوامر و نواهی آسمانی پشت پا می‌زند تا با بال‌های گناه، جادو و شیطان، قدرت تصرّف بیابد.
شهوت قدرت و تسخیر چنان وجود فاستوس را از خود آکنده ساخته که نصیحت‌ها و تذکّرهای فرشته نیکی که او را به پرهیز از جادو و سحر و بازگشت فرا می‌خواند، در او بی‌اثر می‌شود.




در اوّلین ملاقات با مفیستو فیلیس، فاستوس از او می‌خواهد که هماره ملازم او بماند و هر چه را که او می‌خواهد برایش انجام دهد؛ حتّی اگر خارج کردن ماه از مدار خود یا فرو بردن زمین در غرقاب باشد. مفیستو فیلیس ابتدا می‌گوید که او بنده ابلیس است و بی‌اذن او هیچ خدمتی نمی‌تواند به فاستوس ارائه کند؛ امّا ابلیس (لوسیفر) اجازه همراهی را صادر می‌کند تا فاستوس به خواسته‌هایش برسد.
اگرچه از همان ابتدا، مفیستو فیلیس او را یادآور می‌شود که در این واقعه، دچار لعنت ابدی شده و همواره در دوزخ به سر خواهد برد و هر جا برود، دوزخ با اوست و او با دوزخ است؛ امّا او با غرور تمام و گردنی افراشته اعلام می‌کند:
اگر من به عدد ستارگان آسمان جان داشتم، همه را به این مفیستو فیلیس تسلیم می‌کردم ... به کمک او من پادشاه همه کشورهای جهان خواهم شد و بر روی آسمان پلی معلّق خواهم ساخت که از روی آن از اقیانوس بگذرم. من آن کوهی که «آفریقا» را از «اروپا» جدا می‌کند، برخواهم داشت ... حالا که هر چه خواستم به دست آوردم، باید بدانم که به مدد علم سحر چه کارهای بزرگی می‌توان انجام داد.4
فاستوس در هوای قدرت، چونان قماربازی پاک‌باخته، همه چیز را به پای ابلیس می‌ریزد.
داستان فاستوس، داستان یک‌ «فراخوانی» است. فراخوانی نیروهای شرور منتشر و گشودن دروازه‌های مملکت وجود بر آنان. نیروهایی که از دروازه‌های پیرامون مملکت انسان و به اذن انسان وارد می‌شوند و به تدریج عرصه و میدان را برای سایر نیروها (نیروهای رحمانی) تنگ کرده و بر تمامی گوشه‌ها و زوایای آن مملکت، سلطه و آقایی پیدا می‌کنند تا در آخرین لحظه، جسم و روح فاسد و تباه شده آدمی را به جهنّم برده و بر تعداد شهروندان خود بیافزایند.
در ماجرای دکتر فاستوس، همه چیز با یک فراخوان و سپس «عهد» آغاز می‌شود. عهد منعقد شده، سرنوشت و نهایت سیر و سفر او را معلوم می‌سازد.
تاریخ چهارصد ساله جدید غربی نیز که در خود و با خود، حرص و آز و تمامیّت‌خواهی انسان غربی را به نمایش می‌گذارد، بی‌شباهت به فاستوس و عهد او با ابلیس نیست. مسیر یکی است؛ چنان‌که در تمام سال‌های قرن بیستم، مجموعه بحران‌ها و بن‌بست‌ها، با چاشنی فجایع و ظلم‌ها، نتایج این عهد غیر رحمانی را به نمایش گذاردند.
در طول تاریخ همه ماجرای رفته بر داستان خلقت، از همان روز اوّل و از همان انعقاد عهد نخستین انسان با خداوند، برای گردن گذاردن بر اوامر و نواهی آن ربّ جلیل و گسست هزار باره آن عهد قابل مشاهده است.
آیه مبارکه «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ٭ وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ٭ وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ ٭ هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ؛5 ای فرزندان آدم! مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید؛ زیرا وی دشمن آشکار شماست و اینکه مرا بپرستید، این است راه راست و [او] گروهی انبوه از میان شما را سخت گمراه کرد، آیا تعقّل نمی‏کردید؟ این است جهنّمی که به شما وعده داده می‏شد». پرده از ابتدا و انتهای گسست عهد با خداوند کریم و انعقاد عهد با شیطان رجیم برمی‌دارد.
شاید بتوان گفت، داستان بلند آمد و شد انسان در عرصه زمین، طیّ همه قرون متمادی، داستان انعقاد عهد و گسست عهد با دو منشأ رحمانی یا شیطانی باشد.
هماره و در طول تاریخ در گستره زمین و مناسبات انسانی، دو رود، دو جریان، زنجیره‌ای جاری است که عموم انسان‌ها را در خود جای داده است. یکی جریانی که عهد خود را با شیطان استوار ساخته و در خدمت او در آمده تا از میوه‌ها و ثمره‌های این دوستی بهره‌مند شود و جریانی که عهد خود را با خدای رحمان و فرستادگان او، از میان انبیاء و اوصیاء استوار ساخته و در خدمتش آمده است.
خداوند خطاب به هم‌پیمانان ابلیس می‌فرماید: «اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ؛6 [این است جهنّمی که به شما وعده داده می‌شد،] پس اکنون در آن وارد شوید، به جرم آنکه کفر می‌ورزیدید.»
برخلاف تصوّر، تمامی راه‌های نفوذ ابلیس و جنودش بر انسان مسدود است. ابلیس همه تلاش خود را مصروف گشودن روزنه‌ای می‌کند تا از مسیر آن، مرزهای مملکت وجودی انسان را در تصرّف خود قرار داده و از آن بگذرد.
اوّلین روزنه نفوذ در شعور و آگاهی وسوسه و فریب است.
سلاح وسوسه و فریب شیطان، بر آنکه تمامی روزنه‌ها و مرزهای مملکت وجودی خود را مستحکم ساخته است، کارگر نمی‌افتد. شیطان در قیامت خطاب به انسان می‌گوید:
«... لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‏ فَلا تَلُومُونی‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ؛7
... کار از کار گذشت [و داوری صورت گرفت] در حقیقت ‏خدا به شما وعده داد، وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف کردم و مرا بر شما هیچ تسلّطی نبود، جز اینکه شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید، پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید. من فریادرس شما نیستم و شما هم فریادرس من نیستید، من به آنچه پیش از این مرا [در کار خدا] شریک می‏دانستید، کافرم. آری ستمکاران عذابی پردرد خواهند داشت.»

اسماعیل شفیعی سروستانی


مدیر مسئول مؤسسه فرهنگی موعود عصر


پی‌نوشت‌ها:

1. Dr. Faustus.
2. Christopher Marlow.
3. Mephisto philis.
4. دکتر فاستوس، ترجمه لطفعلی صورتگر، ص 42.
5. سوره یس (36)، آیات 60 ـ 63.
6. همان، آیه 64.
7. سوره ابراهیم (14)، آیه 22.





حذف ارسالي ويرايش ارسالي