کارگروه
چاپ و تبلیغات
در این کار گروه مسائل چاپ و تبلیغات را در ایران و جهان بررسی میکنیم و در صورت نیاز میتوانیم به سوالات احتمالی شما در زمینه چاپ و تبلیغات پاسخ بدهیم
 

مدیریت منابع انسانی در سازمان های کوچک

صفحه اصلی کارگروهها >> چاپ و تبلیغات  >> مدیریت منابع انسانی در سازمان های کوچک
محمدر ضا مهدیزاده

محمدر ضا مهدیزاده

در کارگروه: چاپ و تبلیغات
تعداد ارسالي: 273
تائید شده توسط:
محمدر ضا مهدیزاده
11 سال پیش در تاریخ: شنبه, خرداد 04, 1392 9:32



21 اسفند 1391




تصمیمات بالقوه اولیه‌ منابع انسانی به ناچار تأثیر بسزایی در موفقیت سازمان دارد. بسیار مهم است که ما درک کنیم چگونه این حوزه‌های کارکردی بر سازمان­های کوچک نوظهور اثر می‌گذارند و چگونه تصمیمات اتخاذ شده منابع انسانی در طول مراحل رسمی توسعه یک سازمان بر اهداف بلندمدت آن اثر می‌گذارد.
واژگان کلیدی: مدیریت منابع انسانی، سازمان، کارآفرین، توسعه.

  مقدمه
سازمان­ها مدعی هستند که افراد مزایای رقابتی آنها می‌باشند خواه به صورت کارشناسان فنی و خواه به صورت کارشناسان متخصص در ارائه خدمات مناسب به مشتریان یا مدیران با بصیرت ... در عصر حاضر، منابع انسانی به طور متناقض می‌توانند عاملی برای موفقیت یا شکست برای همه‌ سازمان­ها باشند بخصوص برای نوع کارآفرین آنها.
در یک مقاله‌ مروری مدیریت منابع انسانی، بارون بحث می‌کند که رشته مدیریت منافع بیشتری را از مطالعه‌ دقیق‌تر آن در سازمان­های کوچک و جدید کسب نماید. او پیشنهاد می‌‌کند که سازمان­های کوچک که بوسیله کار آفرینان تشکیل شده‌اند یک مفهوم بالقوه تجاری با ارزش و منحصر به فرد را برای آزمون اصول و تئوری­های مدیریت منابع انسانی ارائه می­کنند؛ سرمایه انسانی در سازمان­های کوچک به عنوان اساسی برای موفقیت آن­ها در هر زمان در نظر گرفته شده‌اند.
حوزه مطالعاتی که بر نقش موثر در خلق این سازمان­ها تمرکز کرده است به طور اخص درباره‌ ویژگی‌های افراد آنهاست مثل رهبری دویس چیو، خودباوری، پشتکار، توانایی ریسک‌پذیری و نقش انتقالی که افراد آنها در طول ظهور سازمان تجربه کرده‌اند.
همچنان که نرخ فروش یا تولید بر سازمان­های نو رشد می‌کند، آنها باید در تعداد افرادی که استخدام می‌کنند نیز رشد کنند. اگر چه مطالعات کمی به بررسی این که چگونه افراد این سازمان­ها، کارمند­یابی شده‌اند، استخدام شده‌اند، برانگیخته می‌شوند یا بدلیل مشارکت­هایشان پاداش می‌گیرند؛ پرداخته است. با این حال بیشتر دانش ما درباره‌ مباحث سنتی منابع انسانی در سازمان­های بزرگ است که می‌توانند در سازمان های کوچک نیز بکار روند؛ با این حال شواهد نشان می‌دهند که سازمان­های کوچک تفاوت‌هایی دارند و مدیریت افراد در درون آنها طرح واضحی مانند سازمان­های بزرگ ندارند. برای مثال فرآیند کارمندیابی در سازمان­های نو و کوچک ممکن است دشواتر باشد و همچنین اغلب ممکن است فاقد یک سیاست یا سیستم رسمی باشد.
شناخت ما از چالش­های کلیدی در این سازمان­ها شامل تأسیس سازمان، شناسایی، ثبت قانونی، بدست آوردن مهارت­ها و توانایی‌های حیاتی، حفظ انعطاف­پذیری و فعالیت­های توسعه‌ای محدود است. بعلاوه در زیر سه حوزه‌ کارکردی که از جنبه‌های اساسی مدیریت منابع انسانی هستند که مباحث نگهداری و پیشرفت کارکنان، ترکیب و تعامل میان فعالیت­های مدیریت منابع و توسعه و تغییر در فعالیت­های منابع انسانی در طول سازمانهای نوظهور را در بر دارد.
مسئولیت‌ها، کوچک و واقعی هستند اما متفاوت
سازمان­های کارآفرین براساس اندازه و جوانی (تازه تأسیس) با مسئولیت­های منحصر به فردی از آغاز تأسیس روبرو می‌شوند. این دو مسئولیت بوسیله بیشتر سازمان­های کارآفرین تقسیم می‌شود که این مسئولیت چالش‌های متفاوتی را به طور واضح برای هر دو سازمان کارآفرین و مدیریت منابع انسانی درون این سازمان­ها نشان می‌دهد. سازمان­های جوان با مسئولیت تازگی و چالش‌ ورود به یک صنعت یا گروه ناشناخته روبرو هستند آنها باید راه­هایی را برای به دست آوردن مشروعیت در یک صنعت کسب کنند، سازمان­های کوچک بدون توجه به عمر با احتمال کوچکی و کمبود منابع لازم برای جستجوی فرصت­های جدید و یا در بسیاری از موارد وضعیت بازار و دوره‌ رقابتی سنگین مواجه هستند. در این سازمان­ها باید اتحادهایی را تشکیل دهند، از فرصت­ها استفاده کنند و همچنان که موفق می‌شوند با مناسب کردن خودشان در خور یک سازمان بزرگ بتوانند منابعی را که برای رشد نیاز دارند بدست آورند. اگر چه همه‌ این سازمان­ها در آغاز ظهور (تشکیل) کوچک هستند، همه‌ سازمان­های کوچک شکل نمی‌گیرند و اغلب در چالش­هایی که ابتدا این سازمان­ها با آن مواجه شدند ممکن است محدودیت منابع بیشتر از مشروعیت و کمبود و تجربه باشد.
در سازمان­های کوچک منابع کمیاب هستند و شمار کمی از دپارتمان­های رسمی و حرفه‌ای وجود دارد. افزایش دشواری در کارمندیابی و نگهداری کارکنان بدلیل کمبود منابع مالی، افزایش بی­میلی بدلیل گرانی و فعالیت­های محدود کننده در این سازمان­ها مشهود است در سازمان­های جوان در حالیکه تجربه احتمالا کم باشد، ما انتظار داریم تا کاهش در اعتماد به آموزش رسمی و دشواری در کارمندیابی به دلیل کمبود مشروعیت و سیستم‌های غیررسمی مدیریت کارکنان ببینیم.
سازمان­های کوچک با تعداد زیادی از چالش‌های منحصر به فرد مدیریت منابع مواجه می‌شوند که شامل: تأثیرپذیری آسان توسط کارمندان جدید، دشواری در جذب و نگهداری مهارت­ها و استعدادهای کلیدی، کمبود مشروعیت به عنوان یک سازمان کارفرما،  حمایت از انعطاف پذیری در کارمندیابی و توسعه سیاست­های قابل تحمل منابع انسانی که در برابر نوسانات سازمانی مقاومند. به طور خلاصه منابع انسانی برای سازمان­های نو بسیار حیاتی هستند و اغلب اهمیتشان برای تحقیقاتی که تنها به مطالعه سازمان­های بزرگ پرداخته‌اند، درک نشده است.
بدلیل اینکه مدیریت منابع انسانی و سازمان­های کوچک، تفاوت واضحی از همتایان بزرگتر آنها در سازمان­های بزرگ دارند، چندین محقق مطالعات بیشتری را در منابع انسانی در سازمان­های کوچک انجام داده‌اند. ما مدعی هستیم که روش‌های سازمانی برای کارمندیابی، جبران خدمات، آموزش و توسعه، ارزیابی عملکرد، تغییر سازمانی و روابط کاری اثر عمیقی بر توانایی سازمان­ها برای مبارزه با این چالش‌ها دارند و بنابراین کارایی و بقای سازمان به آنها بستگی دارد. علاوه بر این همه‌ سازمان­های کار آفرین مشابه هم نیستند، بنابراین تفاوت‌ها در اندازه‌ آنها (کوچک یا متوسط) و یا چرخه عمر آنها (نوظهور یا با سابقه) مهم است.
آنچه ما درباره کارمندیابی باید بدانیم
کارمندیابی و یافتن افراد مناسب برای شغل شاید مهمترین موضوعی باشد که به طور وسیع در متون مربوط به سازمان­های کوچک مورد بررسی قرار گرفته است. اگر چه بیشتر سازمان­های کوچک فاقد دپارتمان­های رسمی برای منابع انسانی هستند اما همه‌ آنها کارمندیابی و سیاست­های منابع انسانی دارند، حتی اگر ضمنی (مجازی) باشند برای سازمان­های کوچک انتخاب مهمترین اصل وشاید کلیدی‌ترین جزء برای کارایی، منابع انسانی است. درصدی از سازمان­های کوچک، فاقد کارکنان واجد شرایط می‌باشند که این نه تنها تهدیدی برای برنامه‌ها و توسعه سازمان است بلکه بهترین تهدید برای بقای یک سازمان می‌تواند باشد.
25% سازمان­های کوچک فاقد کارکنان واجد شرایط هستند که این مهمترین تهدید برای یک سازمان می­تواند باشد. علی‌رغم اهمیت موضوع، کارمندیابی اغلب برای سازمان­های کوچک یک مسئله گیج­کننده است، علت این امر را می‌توان در محدودیت منابع مالی و مواد خام، کمبود مشروعیت به عنوان سازمانی که حق انتخاب دارد و نیز وجود شغل­های بسیار با مسئولیت­های چندگانه و مبهم جستجو کرد علاوه بر  این اگر چه سازمان­های کوچک جهت تقویت رشد خود نیازمند جذب کارکنان اضافی هستند، اغلب استراتژی‌های کارمندیابی برای این سازمان­ها موقتی و پراکنده است. این استراتژی­ها نمی‌توانند از نظر متقاضیان شغلی مناسب و در خور باشند، زیرا که مشروعیت و پتانسیل سازمان را برای استخدام کارکنان واجد شرایط کاهش می‌دهد.
در میان سازمان­های کوچک آن­هایی که تعداد کارکنانشان اغلب از 20 نفر کمتر است احتمالا از استراتژی­های موقتی استفاده می‌کنند. آنها ممکن است تجربه‌ای اندک در پر کردن موقعیت­های شغلی‌شان داشته باشند. از آنجایی که فعالیت­های منابع انسانی مثل کارمندیابی در این سازمان­ها به ندرت انجام می‌گیرد. احتمالا باعث جلوگیری از هزینه کردن در استخدام مدیران حرفه‌ای منابع انسانی می‌شود. در نتیجه فعالیت­های منابع انسانی اغلب به مسئولیت­های مدیران عمومی اضافه می‌شود. واضح است که با توجه به بی­ثباتی تقاضای منابع انسانی، مدیران سازمان­های کوچک احتمالا کمترین توسعه مهارت­ها و دانش منابع انسانی که مورد نیاز سازمان است را انجام می‌دهند و این مشکل بخصوص برای مدیران سازمان­های کوچک که از قبل با محدودیت زمان و منابع مواجه هستند بیشتر نمود پیدا می‌کند. مقایسه چندین مطالعه انجام شده درباره‌ سازمان­های بزرگ و کوچک نشان می‌دهد که کارمندیابی در سازمان­های کوچک ابتدا شامل استفاده از منابعی می‌باشد که مناسب، ارزان و نیز بطور مستقیم قابل کنترل بوسیله شرکت باشند مثل تقاضای مستقیم، مراجعه شخص یا کارمند و روزنامه. گزینش و انتخاب اساسا بر مبنای مصاحبه‌ها تجربه‌های آموزشی و نیازهای آموزشی و بررسی سابقه‌ فرد می‌باشد. انتخاب همچنین با مشارکت ناظران استخدامی و واحد کاری که فرد قرار است در آنجا مشغول به کار شود انجام می‌گیرد.
سازمان­های کوچک به طور گسترده‌ای برخی از فاکتورهای غیرمفید را در فرآیند استخدام به کار می‌گیرند مثل، هنجارها، ارزش­ها، باورهای سازمانی و متقاضی. رابطه مشخص  سازمان اغلب یک فاکتور مهم در تصمیم‌گیری گزینش است. عموما تمرکز مدیران در تطبیق دادن شایستگی‌های فرد با نیازهای عمومی سازمان است به جای اینکه به نیازهای خاص شغل باشد. این امر به معنی تراز کردن شایستگی‌های فرد با ارزش­ها و فرهنگ سازمانی است به جای اینکه تمرکز بر برقراری تعادل بین دانش اساسی، مهارت­ها و توانایی‌های لازم حداقل صلاحیت لازم برای شغل باشد.
اساسی‌ترین چالش‌ در فرآیند کارمندیابی در سازمان­های کوچک به طور مؤثر جذب و انتخاب کاندیداهای شغلی می‌باشد که باید در غیاب کارشناسان متخصص و افراد آموزش دیده منابع انسانی در این حوزه صورت گیرد. ویلیامسون و همکارانش (2000-2002) مدعی هستند که نیازهای سازمان­های کوچک برای کسب مشروعیت در صنعتی که فعالیت‌ می‌کنند بوسیله اتخاذ فعالیت­های کارمندی که بیان کننده هنجارهای صنعت باشند صورت می‌گیرد. برای مثال تقلید از اشکال استاندارد، تبلیغات شغل و نیز استفاده از بروشورها می‌توانند احتمال آگاهی یافتن متقاضیان بالقوه از تبلیغات را افزایش دهند، این خود وسیله‌ای برای به ارمغان آوردن مشروعیت‌شان است. استفاده از فعالیت­های شرکت کارمندیابی مثل روزنامه‌ها، دفاتر کارمندیابی و نیز تعریف مناسب موقعیت­های شغلی همچنین می‌تواند به تلاش­های کارمندیابی موفق سازمان منجر شود و به سازمان­ها کمک می‌کند تا موقعیت­های شغلی را سریعتر پر کرده و برای مدت طولانی‌تری کارکنان خود را حفظ نمایند. توجه به موقعیت شغلی مناسب سازمان­های کوچک را قادر به دستیابی به منبع عظیمی از متقاضان در ایجاد و اجرای فعالیت­های (اعمال) موثر و قانونی کارمندیابی قادر می‌سازد. شرکت­های بسیاری دیده شده‌اند که از یک ایده ضددیوان­سالاری استفاده می‌کنند و آنها را قادر می‌سازند تا به طور موفقیت­آمیزی بر اساس روش‌ غیررسمی­شان به فرآیند کارمندیابی بپردازند.
یک پنجره نسبتا جدید که در باب فرآیند کارمندیابی در سازمان­های کوچک مورد توجه قرار گرفته است، توجه به کارمندیابی در سازمان­های دیگر است. کارکنان حرفه‌ای سازمان­ها، سازمان را قادر به استفاده از کارشناسان منابع انسانی و استفاده از خدمات آنها می‌کنند تا برخی از فعالیت­های منابع انسانی مثل کارمندیابی را به طور موثرتر با زمان و هزینه کمتری نسبت به خود سازمان به تنهایی انجام دهند.
سازمان­های کوچک می‌توانند با استفاده از نیروی کار موقت، مثل کارکنان موقتی، پیمانکاران مستقل با کارورزان وقتی مشاوران برخی از مهارت­های ضروری را که برای اداره شرکت مهم است بدست آورند. استفاده از نیروی­کار موقت به سازمان اجازه می‌دهد تا در طول رشد خویش، هزینه‌های کمتر ساختاریش را تجدید کرده و نیز به طور سریعتر به تغییرات بازار واکنش نشان می‌دهد؛ چون از کارکنان موقت فقط هنگامی استفاده می‌شود که دانش و مهارت‌ خاص آنها برای بهره‌وری سازمان مورد نیاز است و هزینه‌ استفاده از آنها دائمی نیست.
آنچه حائز اهمیت است اینست که تجارت­های کوچک نیاز دارند تدریجا به اصلاح فعالیت­های جذب و انتخاب در فرآیند کارمندیابی خویش بپردازند تا ضمن انجام انتخاب­های استراتژیک به نتیجه‌های مطلوب دست یابند.
آنچه باید درباره‌ جبران خدمات بدانیم
بهبود یک طرح پرداخت حقوق آنچنان در یک سازمان کوچک اهمیت دارد که برای سازمان بزرگ مهم است. جبران خدمات شاید دومین موضوع با اهمیت در رابطه با مدیریت منابع انسانی و کار‌آفرینی بازرگانی باشد. جبران خدمات به طور خاص موضوع مهمی برای سازمان‌های کوچک است بدلیل اینکه اغلب آن به طور چشمگیری درتلاش‌های کارمندیابی و حفظ کارکنان سازمان‌ها اثر می‌گذارد. اگر سازمان‌ها نتوانند به طور کافی به متقاضیان حقوق بپردازند؛ نمی­توانند آنها را استخدام کرده از مهارت­ها و دانش‌ آن­ها استفاده کنند، در نتیجه کارایی سازمان نزول پیدا می‌کنند جبران خدمات و سیستم پاداش می‌تواند یک وسیله مهم برای پرورش و تأکید بر فعالیت­های موقعیت‌های کارآفرینی بازرگانی باشد. آنها همچنین می‌توانند به منزله نشانه‌ای از مشروعیت برای سهامداران باشند.
شواهد نشان می‌دهد که جبران خدمات در سازمان­های کوچک متفاوت است، این نه تنها به دلیل کمبود منابع همچنین بدلیل ابهام زیاد درباره آینده این سازمان­ها است. سازمان­های کارآفرین دارای طول و نرخ بقای کمتری هستند که این می‌تواند منجر به استراتژی­های پاداش متفاوتی برای آنها شود. رفتارهای کلیدی می‌‌تواند عاملی برای تفاوت استراتژی‌های پاداش این سازمان­ها نسبت به همتایان بزرگ خود باشند. تفاوت­ ها‌ در جبران خدمات براساس اندازه و عمر سازمان در تمامی مقالات علمی و معروف مشهود است.
جبران خدمات شامل یک سری تصمیمات سازمان جهت پرداخت حقوق به کارکنانش است. که شامل سطح پرداخت، ترکیب پرداخت، ساختار پرداخت و رشد پرداخت است. سطح پرداخت مربوط است به مقایسه پرداخت بازار خارجی یا سازمان­های دیگر. ترکیب پرداخت، مربوط است به  نسبتی از حقوق، مزایا و پاداش در کل پرداخت. ساختار پرداخت  مربوط است به سلسله مراتب نرخ پرداخت بین مشاغل درون سازمان و رشد و افزایش پرداخت. رشد  پرداخت مربوط می­شود به اداره افزایش­های پرداخت در سازمان. اکثر قریب به اتفاق جبران خدمات در سازمان­های کوچک از نوع ترکیبی است و به طور خاص بر پرداخت­های تشویقی تأکید می‌شود.
چون سازمان‌های کار آفرین احتمالا دارای شغل­های سیال و غیر قابل برنامه‌ریزی هستند به این دلیل منابع محدودتر است بنابراین سیستم پاداش تشویقی در سازمان­ها در مقایسه با سازمان­های غیر کار‌آفرین استفاده بیشتری دارد. سازمان­های کوچک معمولا قسمت مهمی از درآمد بالقوه نشان را (5 تا 10 درصد بیشتر از سازمان­های بزرگ) به صورت پرداخت‌های تشویقی می‌پردازند. چنین سیاستی این سازمان­ها را وادار می سازد تا با سرمایه گذاری مجدد بر بخش های مهم نیروی کارشان که از حیث مالی بسیار هزینه بر و آسیب پذیر هستند، به جبران خدمات آنها پرداخته‌ تا اهداف سازمان هر چه بهتر برآورده، فروش­ها بیشتر و بهره‌وری افزایش یابد. از دیدگاه سازمانی سیستم‌های پرداخت متغیر به سازمان­ها انعطاف‌پذیری بیشتری می‌دهند تا با تسهیم ریسک و عدم تأکید بر پرداخت­های پایه‌ای به واکنش­های مناسب در برابر محیط، متلاطم خود بپردازند.
پرداخت­های تشویقی کوتاه­مدت در سازمان­های کوچک ممکن است شامل تسهیل سود یا سهام باشد این هنگامی انجام می‌گیرد که قسمت مهمی از پرداخت­های کارکنان، وقتی که اهداف سطوح سازمانی که از قبل مرتب شده بودند برآورده شوند صورت گیرد.
پرداخت­های تشویقی بلندمدت ممکن است شامل برخی از اشکال مالکیت مثل سهام، اختیار خرید سهام یا حتی تشویقی‌هایی براساس عملکرد سهام باشد. پرداخت­های ترکیبی نیز در چرخه‌ عمر یک سازمان کاربرد دارند، بعنوان مثال وقتی که محصولات یک سازمان از مرحله رشد به مرحله بلوغ حرکت می‌کند کارکنان ممکن است مقدار یا اشکان مختلفی از جبران خدمات را براساس استراتژی‌های سازمانی، ریسک و یا عدم اطمینانی که سازمان با آن مواجه است دریافت دارند. برای مثال همچنان­که یک سازمان رشد می‌کند و به بلوغ می‌رسد پرداخت­های نقدی باید در سطوح رقابتی سازمان را قادر به نگهداری کارکنانش کند.
پرداخت ساختاری بین سازمان­های کوچک و بزرگ متفاوت است، سازمان­های کوچک بیشتر تمایل به ساختار سازمانی تخت و یا سطوح مدیریتی کم دارند. آنها در جبران خدمات کارکنشان و نیز پرداخت پاداش به آنها از راه­های مشابه استفاده می‌کنند.
آنچه ما باید درباره‌ آموزش بدانیم
آموزش عبارتست از فرایند های یکپارچه ای که در برگیرنده افزایش توانایی و فابلیت فرد در یک مهارت یا شایستگی خاص است. چون نقش­ها و مسئولیت­های کارکنان به سرعت در سازمان‌های کوچک و نو تغییر می‌کند، موقعیت فرد و سازمان در گرو توسعه و آموزش‌های جدید درباره‌ی نقش­های جدید است. تحقیقات کمی در رابطه با آموزش وجود دارد که شاید علت این امر محدود بودن این تفکر است که در منابع انسانی، آموزش به عنوان یک رویداد سطحی و واضح در نظر گرفته شده است. تحقیق بر روی آموزش در سازمان­های بزرگ نشان داد که آموزش اثر مثبتی بر بهره‌وری فردی کارمند دارد. در سازمان­های کوچک آموزش ساختار نیافته، دستورالعمل­های غیررسمی ضمن خدمت و اجتماعی شدن سازمانی نیز بسیار مهم است و اغلب به عنوان جایگزین­هایی برای آموزش رسمی قرار می­گیرد. منابع آموزش‌های رسمی برای سازمان­های کوچکتر نسبت به سازمان­های بزرگتر محدودتر هستند. سازمان­های کوچکتر معمولا بر انجمن‌های تجاری، سمینارهای دانشگاهی کوچک و کارگاه­های آموزشی برای توسعه (بهبود) مهارت­های کارکنانشان متکی هستند. 87% از سازمان­های برای توسعه و پیشرفت مهارت­های کارکنانشان تلاش انجام می‌دادند که این مطلب حاکی از آن است که علی‌رغم محدودیت‌های منابع، توسعه و پیشرفت مهارت­های کارکنان بسیار مهم است.
یافته‌های عمومی در میان این مطالعات این است که اتحادیه‌های کارگری می‌تواند تأثیر عمده‌ای بر عملکرد مدیریت منابع انسانی در شرکت‌ها برای ایجاد یک مزیت رقابتی از طریق افراد حتی برای سرمایه‌گذاری‌های کوچک داشته باشد. بات و ولبورن (2002) ذکر کردند که بررسی روابط کارکنان در شرکت‌های کار آفرین یک الحاق و همجواری و مجاورت جالب است؛ زیرا اتحادیه‌ها معمولا برای عدم انعطاف­پذیری و به عنوان مانعی بر سر راه تغییر شناخته شده‌اند در حالی که سرمایه‌گذاری کارآفرین برای نوآوری و انعطاف­پذیری شناخته شده و به سرعت خود را با تقاضای بازار تغییر می‌دهد.
آن­ها نشان دادند که در این زمینه شرکت­ها و اتحادیه هر دو فرصت­های زیادی برای پذیرفتن فرم جدیدی از سازمان کار و مدیریت بهتر روابط کارکنان دارند.
در یک مطالعه چگونگی نیروی انسانی آموزش، جبران خسارت، محل کار و مسائل دیگر پس از انتخابات موفق و ناموفق اتحادیه در شرکت­های کوچک تغییر کرده بود.
منبع:
فاطمه مطهری نژاد(2012)، پایگاه مقالات علمی مدیریت(مدیریت منابع انسانی)
www.system.parsiblog.com


حذف ارسالي ويرايش ارسالي