تمام انسانها در زندگى خویش از فراز و نشیب برخوردارند و با مشکلاتمختلفى مواجهند .افراد معمولا در برخورد با مشکل دچار ضعف و ناتوانى مىگردند و سعى مىکنند با کمک و راهنمایى درد آشنایان خود را از مهلکه نجات دهند و با یافتن " الگوها " در هر زمینهاى ، و سپس تبعیت از آن ، وظایف خویشتن را بخوبى انجام دهند و مشکلات و دردهاى خویش را تسکین بخشند . یکى از این اسوهها پیامبراکرم ( ص ) است که قرآن مجید هم این حضرت را ( 1 ) به همین نام معرفى مىفرماید .
بجز رسول خدا ( ص ) اگر به دنبال " الگوى " دیگر و جانشین براى آن حضرت باشیم ، به پیشواى بزرگى همچون مولاى متقیان حضرتعلى ( ع ) خواهیم رسید ، و چه زیباست که براى پذیرش اخلاق و رفتار حسنه ایشان ، زندگى پر فراز و نشیب و سراسر شگفتى آن حضرت را مرور کنیم .
حضرتعلى ( ع ) نخستین فرزند خانواده هاشمى است که پدر و مادر او هر دو فرزند هاشماند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مىباشد . خاندان هاشمى از لحاخ فضائل اخلاقى و صفات عالیه انسانى در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و عام بودهاست . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسیارى از فضایل دیگر اختصاص به بنىهاشم داشته است .
یک از این فضیلتها در مرتبه عالى در وجود مبارک حضرتعلى ( ع ) موجود بودهاست .
فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت :
" خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایى که از طرف تو نازل شدهاند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسى که این خانه را ساخت ، و به حق(2 ) " کودکى که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما ! لحظهاى نگذشت که دیوار جنوب شرقى کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافتهشد .
فاطمه وارد کعبه شد ، و دیوار به هم پیوست . فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتى مهمان خدا بود . و نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سىام عام الفیل فاطمه ( 3 ) را به دنیا آورد .
دختر اسد از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شدهبود بیرون آمد و گفت: (4 )" پیامى از غیب شنیدم که نامش را " على " بگذار . "
حضرتعلى ( ع ) تا سه سالگى نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که خداوند مىخواست ایشان به کمالات بیشترى نائل آید ، پیامبر اکرم ( ص ) وى را از بدو تولد تحت تربیت غیر مستقیم خود قرار داد .
تا آنکه ، خشکسالى عجیبى در مکه واقع شد .
ابوطالب عموى پیامبر ، با چند فرزند با هزینه سنگین زندگى روبرو شد . رسولاکرم ( ص ) با مشورت عموى خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندى از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشى در کار ابوطالب باشد .
عباس ، جعفر را و پیامبر ( ص ) ، ( 5 ) على ( ع ) را به خانه خود بردند .
به این طریق حضرتعلى ( ع ) به طور کامل در کنار پیامبر قرار گرفت . على ( ع ) آنچنان با پیامبر ( ص ) همراه بود ، حتى هرگاه پیامبر از شهر ( 6 )خارج مىشد و به کوه و بیابان مىرفت او را نیز همراه خود مىبرد .
شکى نیست که سبقت در کارهاى خیر نوعى امتیاز و فضیلت است .
و خداوند در آیات بسیارى بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر یکدیگر ( 7 )دعوت فرمودهاست .
از فضایل حضرتعلى ( ع ) است که او نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر ( ص ) باشند .
ابنابىالحدید در این باره مىگوید : بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه " معتزله " اختلافى نیست که علىبنابیطالب نخستین فردى است که به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید کردهاست .
پس از وحى خدا و برگزیده شدن حضرتمحمد ( ص ) به پیامبرى و سه سالدعوت مخفیانه ، سرانجام پیک وحى فرا رسید و فرمان دعوت همگانى دادهشد .
در این میان تنها حضرتعلى ( ع ) مجرى طرحهاى پیامبر ( ص ) در دعوت الهیش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتى بود که وى براى آشناکردن خویشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد . در همین ضیافت پیامبر ( ص ) از حاضران سؤوال کرد : چه کسى از شما مرا در این راه کمک مىکند تا برادر و وصى و نماینده من در میان شما باشد ؟
فقط على ( ع ) پاسخ داد : اى پیامبر خدا ! من تو را در این راه یارى مىکنم .
پیامبر ( ص ) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنیدن همان جواب فرمود : اى خویشاوندان و بستگان من ، بدانید که على ( ع ) برادر و وصى و خلیفه پس از من در میان شماست .
از افتخارات دیگر حضرت على ( ع ) این است که با شجاعت کامل براى خنثى کردن توطئه مشرکان مبنى بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ایشان خوابید و زمینه هجرت پیامبر ( ص ) را آماده ساخت .
بعد از هجرت حضرتعلى ( ع ) و پیامبر ( ص ) به مدینه دو نمونه ازفضایل على ( ع ) را بیان مىنمائیم :
1 - جانبازى و فداکارى در میدان جهاد : حضور وى در 26 غزوه از 27 غزوه پیامبر ( ص ) و شرکت در سریههاى مختلف از افتخارات و فضایل آن حضرت است .
2 - ضبط و کتابت وحى ( قرآن ) کتابت وحى و تنظیم بسیارى از اسناد تاریخى و سیاسى و نوشتن نامههاى تبلیغى و دعوتى از کارهاى حساس و پرارج امام ( ع ) بود .
ایشان آیات قرآن چه مکى و چه مدنى ، را ضبط مىکرد . به همین علت است که وى را از کاتبان وحى و حافظان قرآن به شمار مىآورند .
در این دوران بود که پیامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادرى مسلمانان را صادر فرمود و با حضرتعلى ( ع ) پیمان برادرى و اخوت بست و به حضرتعلى ( ع ) فرمود :
" تو برادر من در این جهان و سراى دیگر هستى . به خدایى که مرا به حق برانگیختهاست ... تو را به برادرى خود انتخاب مىکنم ، اخوتى که دامنه آن هر دو جهان ( 8 )را فرا گیرد . "
عمر و ابوبکر با مشورت با سعد معاذ رئیس قبیله اوس دریافتند جزعلى ( ع ) کسى شایستگى زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامى که على ( ع ) در میان نخلهاى باغ یکى از انصار مشغول آبیارى بود موضوع را با ایشان در میان نهادند و ایشان فرمود : دختر پیامبر ( ص ) مورد میل و علاقه من است .
و به سوى خانه رسول به راه افتاد .
وقتى به حضور رسولاکرم ( ص ) رسید ، عظمت محضر پیامبر ( ص ) مانع از آن شد که سخنى بگوید ، تا اینکه رسولاکرم ( ص ) علت رجوع ایشان را جویا شد و حضرتعلى ( ع ) با تکیه به فضایل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود :
" آیا صلاح مىدانید که فاطمه را در عقد من درآورید ؟ " پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادى رسول اکرم ( ص ) نائل آمدند .
پیامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمر پربرکتش درراه برگشت در محلى به نام غدیرخم در نزدیکى جحفه دستور توقف داد ، زیرا پیک وحى فرمان دادهبود که پیامبر ( ص ) باید رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند .
پس از نماز ظهر پیامبر ( ص ) بر بالاى منبرى از جهاز شتران رفت و فرمود :
" اى مردم ! نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم درباره من چه فکر مىکنید ؟ " مردم گفتند :" گواهى مىدهیم که تو آیین خدا را تبلیغ مىکردى "
پیامبر فرمود : " آیا شما گواهى نمىدهید که جز خداى یگانه ، خدایى نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ "
مردم گفتند : " آرى ، گواهى مىدهیم . "
سپس پیامبر ( ص ) دست حضرتعلى ( ع ) را بالا گرفت و فرمود : " اى مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست ؟
" مردم گفتند : " خداوند و پیامبر او بهتر مىدانند . " سپس پیامبر فرموند :
" اى مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، على هم مولا و رهبر اوست . " و این جمله را سه بار تکرار فرمودند .
بعد مردم این انتخاب را به حضرتعلى ( ع ) تبریک گفتند و با وى بیعت نمودند .
پس از رحلت رسولاکرم ( ص ) به علت شرایط خاصى که بوجود آمدهبود ،حضرتعلى ( ع ) از صحنه اجتماع کناره گرفت و سکوت اختیار کرد.
نه در جهادى شرکت مىکرد و نه در اجتماع به طور رسمى سخن مىگفت .
شمشیر در نیام کرد و به وظایف فردى و سازندگى افراد مىپرداخت .
فعالیتهاى امام در این دوران به طور خلاصه اینگونه است :
1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت على ( ع )
2 - تفسیر قرآن و حل مسائل دینى و فتواى حکم حوادثى که در طول 23 سال زندگى پیامبر ( ص ) مشابه نداشت .
3 - پاسخ به پرسشهاى دانشمندان ملل و شهرهاى دیگر .
4 - بیان حکم بسیارى از رویدادهاى نوظهور که در اسلام سابقه نداشت .
5 - حل مسائل هنگامى که دستگاه خلافت در مسائل سیاسى و پارهاى از مشکلات با بنبست روبرو مىشد .
6 - تربیت و پرورش گروهى که از ضمیر پاک و روح آماده ، براى سیر و سلوک برخوردار هستند .
7 - کار و کوشش براى تامین زندگى بسیارى از بینوایان و درماندگان تا آنجا که با دست خویش باغ احداث مىکرد و قنات استخراج مىنمود و سپس آنها را
در راه خدا وقف مىنمود .
در زمان خلافت حضرتعلى ( ع ) جنگهاى فراوانى رخ داد از جمله صفین ، جمل و نهروان که هر یک پیامدهاى خاصى به دنبال داشت .
بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخى از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادى ، و برکبنعبداللهتمیمى و عمروبن بکر تمیمى در یکى از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزىها و جنگهاى داخلى را بررسى کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزى و برادرکشى حضرتعلى ( ع ) و معاویه و عمروعاص است .
و اگر این سه نفر از میان برداشتهشوند ، مسلمانان تکلیف خود را خواهنددانست . سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکى از سه نفر گردد . ابنملجم متعهد قتل امام على ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند .
آن شب حضرتعلى ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتى موضوع را با دخترش در میان نهاد ، امکلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستید . حضرتعلى ( ع ) فرمود : از قضاى الهى نمىتوان گریخت . آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالى که این دو بیت را زمزمه مىکرد عازم مسجد شد .
کمر خود را براى مرگ محکم ببند ، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهدکرد . و از مرگ ، آنگاه که به سراى تو درآید ( 10 ) . جزع و فریاد مکن ابنملجم ، در حالى که حضرتعلى ( ع ) در سجده بودند ، ضربتى بر فرق مبارک خون از سر حضرتش در محراب جارى شد و محاسن ( 11 ) آن حضرت وارد ساخت . شریفش را رنگین کرد .
در این حال آن حضرت فرمود : " فزت و رب الکعبه " به خداى کعبه سوگند که رستگار شدم سپس آیه 55 سوره طه را تلاوت فرمود :
" شما را از خاک آفریدیم و در آن بازتان مىگردانیم و بار دیگر از آن ( 12 ) بیرونتان مىآوریم . حضرتعلى ( ع ) در واپسین لحظات زندگى نیز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود :
" شما را به پرهیزکارى سفارش مىکنم و به اینکه کارهاى خود را منظم کنید و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان باشید . یتیمان را فراموش نکنید ، حقوق همسایگان را مراعات کنید . قرآن را برنامهى عملى خود قرار دهید . نماز را بسیار گرامى بدارید که ستون دین شماست ."
حضرت على ( ع ) در 21 ماه رمضان به شهادت رسید و در نجف اشرف به خاک سپردهشد ، و مزارش میعادگاه عاشقان حق و حقیقت شد .
پی نوشت ها
( 1 ) - سوره احزاب ، آیه 21 .
( 2 ) - فروغ ولایت ، ص 35 ( کشفالغمه ، ج 1 ، ص 90 ) .
( 3 ) - آفتاب ولایت ، ص 19 ( الخرائج و الجرائح ، ج 1 ، ص 171 ، ش 1 ) .
( 4 ) - آفتاب ولایت ، ص 19 ( بحارالانوار ، ج 35 ، ص 18 ) .
( 5 ) - فروغ ولایت ، ص 37 ( سیره ابن هشام ، ج 1 ، ص 236 ) .
( 6 ) - فروغ ولایت ، ص 38
( 7 ) - آفتاب ولایت ، ص 131 ( سوره بقره ، آیه 148 ) .
( 8 ) - فروغ ولایت ، ص 86 ( مستدرک حاکم ، ج 3 ، ص 14 ، استیعاب ، ج 3 ، ص 35 )
( 9 ) - فروغ ولایت ، ص 141 ( سوره مائده ، آیه 67 )
( 10 ) - فروغ ولایت ، ص 697
( 11 )- فروغ ولایت ، ص 697 ( بحارالانوار ، نقل از مالى ، ج 9 ، ص 650 )
( 12 ) - فروغ ولایت ، ص 697