کارگروه
منتظران ظهور
این کارگروه برای عاشقان ظهور و منتظران آمدنش می باشد لذا از تمام عاشقان و منتظران ظهورش برای عضویت در این کارگروه دعوت می شود.
 

فروغى از دانش امام هادى (ع)

صفحه اصلی کارگروهها >> منتظران ظهور  >> فروغى از دانش امام هادى (ع)
سرباز گمنام

سرباز گمنام

در کارگروه: منتظران ظهور
تعداد ارسالي: 1269
11 سال پیش در تاریخ: سه شنبه, ارديبهشت 24, 1392 18:27










فروغى از دانش امام هادى (ع)





 عباس کوثرى

سال 212 هجرى است و «صریا» غرق نور و شادى است. تقدیر دست‏اندرکار آفرینش معجزه خلقت است و جهان در انتظار یکى اززیباترین چهره‏هاى ملکوتى بوستان محمدى(ص) شگفتن گل چهارمین‏على(ع) را در جمع خویش جشن گرفته و بر استمرار کوثر فاطمى‏قامت نماز و تکبیر بسته است.


«سمانه مغربیه‏»، مادر عارفش، خوشحال و خندان و پدر بزرگوارش‏«جوادالائمه(ع‏») بر این نعمت‏بزرگ شکر گزار و شادان است. اوامام «على‏النقى‏» است که باید در سن هشت‏سالگى، پس از پدر،سکاندار کشتى نجات انسانها از گردابهاى گمراهى گردد و امت رابه ساحل عدالت و پاکى رهنمون شود. سرفصل‏هاى زندگى و درخشش‏خورشیدگونش در روزنه بیان و قلم نمى‏گنجد؛ زیرا امام ظهور اسم‏اعظم الهى و تجلى شکوهمند و تام تمامى اسماى الهى است؛ امامى‏توان از راه آثار و برکات پرتوى از آفاق وجودى و گستره‏روحى‏اش را دریافت. این نوشتار به بخشى از جلوه‏هاى امام‏هادى(ع) مى‏پردازد.


الف- زیارت جامعه


یکى از آثار ماندگار وارزشمند امام‏هادى(ع) زیارت جامعه است که‏خود متقن‏ترین متن شناخت امامت راستین است. صحت صدور و ارزش‏سندى آن چنان است که مرحوم مجلسى مى‏نویسد:


«انما بسطت الکلام فى‏شرح تلک الزیاره قلیلا و ان لم استوف حقهاحذرا من الاطاله لانها اصح‏الزیارات سندا و اعمها موردا و افصحهالفظا و ابلغها معنى و اعلاها شانا» اینکه درباره زیارت جامعه‏سخن اندکى به درازا کشید اگرچه حق آن را نیز ادا نکردم‏بدین خاطر است که این زیارت صحیح‏ترین آنهااز جهت‏سند وفراگیرترین آنها نسبت‏به ائمه‏علیهم السلام است و در مقایسه بادیگر زیارتها از فصاحت و بلاغت و منزلت‏بیشترى برخوردار است.


این زیارت را مرحوم صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه‏» و شیخ‏طوسى درکتاب تهذیب الاحکام از موسى بن عبدالله نخعى چنین نقل‏مى‏کند: از امام على‏النقى(ع) خواستم مرا زیارتى با بلاغت و کامل‏تعلیم دهد که به وسیله آن بتوانم هریک از ائمه را زیارت کنم.


حضرت فرمود: چون به درگاه رسیدى در حالى که غسل کرده‏اى بایست‏و شهادتین را بگو و چون داخل شدى و قبر را دیدى توقف کن وسى‏مرتبه الله اکبر بگو. سپس اندکى راه برو با گامهاى کوتاه وبا آرامش و وقار؛ دوباره بایست و سى مرتبه الله اکبر بگو. پس‏به قبرمطهر نزدیک شود و چهل مرتبه تکبیربگو. اهمیت این زیارت‏را هنگامى مى‏توان دریافت که بدانیم در آن زمان عده‏اى از«غلات‏» معصومان‏علیهم السلام را تا حد خدایى بالابرده، گروهى راتحت پرچم ضلالت‏خویش گرد آورده بودند. امام(ع) با سخنان خودمرز افراط و تفریط را مشخص کرد و دوستداران واقعى خویش را ازانحراف و تمایل به سوى افکار و آراى باطل دور داشت. نام چندتن‏از غلوکنندگان چنین است:


1- على بن حسکه قمى


2- قاسم یقطینى


3- حسن بن محمدبن باباى قمى


4- محمدبن نصیر


از نامه بعضى از اصحاب امام(ع) به وى و جواب حضرت، مى‏توان به‏عقاید این گروه دست‏یافت. در آن نامه آمده است:


«ان على ابن حسکه یدعى انه من اولیائک و انک انت الاول القدیم‏و انه بابک و نبیک امرته ان یدعو الى ذالک ...» على بن حسکه ‏معتقد است تو خدایى و او پیامبرى است که از جانب شما ماموریت‏یافته مردم را به آن دعوت کند. او بسیارى را به سوى خود جذب‏کرده است. اگر منت نهى و جوابى را در این باره مرقوم دارى‏آنان را از هلاکت نجات داده‏اى.


امام در پاسخ نوشت: ابن حسکه دروغ گفته است. لعنت‏خدا براوباد من او را در شمار دوستان خود نمى‏دانم....


سوگند به خدا، خداوند محمد(ص) و پیامبران پیش از او را جز به‏آیین یکتاپرستى و نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده است.


محمد(ص) تنها به خداى یکتاى بى‏شریک دعوت کرده است و ماجانشینان او نیز بندگان خداییم و به او شرک نمى‏ورزیم؛ در صورت‏اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته، چنانچه از فرمانش‏سرپیچى کنیم عقوبت و عذاب خواهیم شد. ما حجتى برخداوند نداریم‏و خدا برما و تمامى مخلوقاتش حجت دارد. من از کسى که این‏سخنان را به زبان آورد بیزارى جسته، به خدا پناه مى‏برم. شمانیز از آنان دورى کنید. و آنان را در تنگنا قرار دهید. چنانچه‏به یکى از این افراد دسترسى پیدا کردید، سرش را با سنگ‏بشکنید. بدین جهت امام(ع) در آداب خواندن زیارت مزبور فرمود:


صدمرتبه تکبیر بگوید. مرحوم مجلسى در حکمت آن مى‏گوید: این‏دستور شاید بدین جهت است که از غلو و زیاده روى در باره‏ائمه‏علیهم السلام جلوگیرى کند. در متن خود زیارت نیز آمده است:


«اشهد ان لااله الاالله، وحده لاشریک له، کما شهدالله لنفسه...


و اشهدان محمدا عبده المنتجب و رسوله المرتضى.» در فرازى‏دیگر مى‏فرماید:


«السلام على الدعاه الى‏الله و الادلاء على مرضاه‏الله‏والمستقرین فى امرالله و التامین فى محبه الله و المخلصین فى‏توحیدالله.» سلام بر ائمه که دعوت کنندگان به سوى خدا وراهنمایان برخشنودى خدایند. همانها که ثاتب قدمان در اجراى‏فرمان الهى و کامل در عشق ومحبت‏خدا و صاحبان مقام اخلاص درتوحید خداوندند. در این زیارت اوج معنوى و جامعیت ائمه‏علیهم‏السلام در ابعاد مختلف، با بلاغت اعجاب انگیز که هر سخن شناس وآشناى با ادبیات عرب آن را در مى‏یابد، این امر خود مى‏تواندبیانگر صدور این جملات از سوى امام معصوم(ع) باشد بیان شده‏است. در این زیارت در باره فضایل و خصوصیات اخلاقى و اجتماعى‏امامان معصوم‏علیهم السلام مى‏خوانیم:


«کلامکم نور و امرکم رشد و وصیتکم التقوى، و فعلکم الخیر،وعادتکم الاحسان، و سجیتکم الکرم، و شانکم الحق و الصدق والرفق‏و قولکم حکم و حتم، و راءیکم علم و حلم و حزم.» سخن شما نوربخش دلها و فرمان شما هدایت است. سفارش شما تقوا و کار شماخیر و نیکى است. عادت شما نیکى و فطرت شما کرم و بخشش است.


حالت و منزلت‏شما حق و راستى و مدارا و محبت است و سخن شمادستور لازم الاجراست؛ و اندیشه شما دانش و بردبارى و عاقبت‏اندیشى است.


این زیارت امامت را رمز و راز فلسفه سیاسى اسلام مى‏داند؛ دولت‏حق و پاینده اهل‏بیت‏علیهم السلام را فرا روى انسانها قرار مى‏دهدو به همه مومنان یاد آورى مى‏کند که حق مسلم و حکومت عدل الهى‏از آن اهل‏بیت عصمت و طهارت است. «ودعائم الاخیار و ساسه‏العباد و ارکان البلاد؛» ائمه‏علیهم السلام آقاى نیکان وتکیه‏گاه آنها و خلفاى الهى و تدبیرکنندگان امور بندگان وستونهاى محکم شهرهایند. مرحوم مجلسى مى‏فرماید:


«وساسه‏العباد» جمع «السائس اى ملوک العباد و خلفاء الله‏علیهم‏» ساسه جمع «سائس‏» به معناى پادشاه بندگان و خلفاى‏الهى برآنان است.


این زیارت به شیعیان مى‏آموزد که آمادگى خویش را حفظ کنید تاآن زمان که دولت اهل‏بیت‏علیهم السلام بر قرار شود: «و نصرتى‏لکم معده حتى یحیى الله تعالى دینه بکم و یردکم فى‏ایامه ویظهرکم لعدله و یمکنکم فى ارضه‏» سرانجام حدیث‏برائت و ولایت‏را به عنوان شعارى جاوید، مطرح مى‏کند تا شیعیان آن را درامتداد حرکت تاریخى خویش همراه داشته باشند و بتوانند اصالت‏مکتبى و دینى خویش را در طرد التقاط، نامردمى‏ها و باطل‏گرایان‏حفظ کنند:


«فمعکم معکم لامع غیرکم‏»؛ همگام با شما بوده و خواهم بود. نه‏با دشمنان شما. زیباییهاى این زیارت بسیار است و ساحلش دوردست‏مى‏نماید. بضاعت و مجال اندک ما را از پیشروى فزون‏تر در این‏عرصه باز مى‏دارد. پس ناگزیربه همین مقدار بسنده مى‏کنیم.


امام هادى(ع) و آثار فقهى


هرگاه فقه شیعه در مجامع علمى و جهانى مجال طرح یافته،جلوه‏هایى به یاد ماندنى و زیبا پدید آورده است. این برخاسته‏از همان منطق مستحکم و استدلالهاى عمیق مبتنى بر وحى است که ازرسول گرامى اسلام به اهل‏بیت عصمت و طهارت‏علیهم السلام رسید. درزمان معاصر نیز دیدیم که مفتى مصر «شیخ شلتوت‏» پس از مقایسه‏فقه مذاهب چهارگانه با فقه جعفرى چنین گفت: «وانى لا انسى‏حینماکنت اشتغل بتدریس فقه المذاهب الاسلامیه و حینما کنت تجول‏الاراء فى ذهنى کانت آراء علماء الشیعه فقط تجلب نظرى و ربماکنت ارجح نظرهم لما فیه من قوه الاستدلال و المنطق الصحیح.»


فراموش نمى‏کنم هنگامى‏که به تدریس فقه مذاهب اسلامى اشتغال‏داشتم، در این میان فقط آراى علماى شیعه نظرم را جلب مى‏کرد وچه بسا نظر آنان را به خاطر اینکه از استدلال قوى و منطق صحیح‏برخوردار بود، ترجیح مى‏دادم.


این منطق در گفتار فقهى حضرت هادى(ع) بسیار به چشم مى‏خورد؛براى مثال زمانى فردى مسیحى با زنى مسلمان زنا کرد و حریم عفت‏ اسلامى را خدشه ‏دار ساخت. او را نزد متوکل آوردند. یحیى ابن اکثم ‏گفت: اسلام آوردن او، کفر و عملش را از میان برده، در نتیجه‏ حدى بر او جارى نمى‏شود. برخى از فقها گفتند: مى‏بایست‏ سه بار بر او حد جارى شود. دسته ‏اى دیگر از فقها بگونه ‏اى دیگر فتوا دادند. متوکل ناچار با امام ‏هادى(ع) مساله را در میان نهاد.


امام پاسخ داد: باید آنقدر شلاق بخورد تا بمیرد.


یحیى ابن اکثم و دیگر فقها اعتراض کردند و خواستار ارائه مدرک‏ شدند. متوکل از امام(ع) مدرک طلبید. حضرت در جواب آیه 84 و 85سوره غافر را یادآور شد: «چون شدت قدرت و قهر ما را دیدند،گفتند: ما به خداى یکتا ایمان آوردیم و به همه بتهایى که شریک‏ خدا گرفتیم کافر شدیم؛ اما ایمانشان، پس از دیدن مرگ و مشاهده ‏عذاب ما، بر آنها سودى نبخشید. سنت ‏خدا در میان بندگان چنین‏ حکمفرما بوده است: و آنجا کافران زیانکار شده‏اند.


امام با این آیه یادآورى کرد: چنان که ایمان مشرکان پس ازنزول عذاب سودمند نیست، اسلام این مسیحى نیز حد الهى را از اوساقط نمى‏کند. متوکل پاسخ امام(ع) را پسندید و دستور داد آن رااجرا کنند.


درود و سلام و صلوات خدا بر امام هادى(ع) آن هنگام که در سال‏212 هجرى خورشید وجودش تجلى کرد و آن زمان که با عزمى آهنین ورنج غربت و تبعید را برگزید و آن روز که پس از 33 سال دوران‏شکوهنمد امامت در سال 254 هجرى به شهادت رسید.




ماهنامه کوثر شماره 30


 


تعلیم و تربیت شاگردان

شناسایى و جذب افراد مستعد و آماده و ترتبیت آنان بر اساس تربیتهاى اسلامى و مجهز ساخن آنان به انواع علوم مورد نیاز جامعه از رسالتهاى مهم امامان علیهم السلام بود و محدودیتهاى اعمال شده از سوى حکومتهاى وقت هر چند انجام این رسالت را در حد مطلوب با مشکلاتى مواجه ساخت و بسیارى از افراد را از دستیابى به این سرچشمه‏هاى زلال دانش و معرفت و بهره‏گیرى از آن محروم کرد، ولى موجب تعطیل شدن آن نگشت.


تشنگان حقیقت و شیفتگان امامت تحت پوششهاى مختلف به محضر امامان علیه السلام مى‏رسیدند و در حد ظرفیت و میوان معرفت‏خود از دریاى بى‏کران دانش الهى آن بزرگواران سیراب مى‏شدند.


بر اساس نوشته شیخ طوسى، تعداد دست پروردگان پیشواى دهم(ع) و کسانى که از آن حضرت در زمینه‏هاى مختلف علوم اسلامى روایت نقل کرده‏اند بالغ بر 185 نفر مى‏شود (1) که در میان آنان چهره‏هاى برجتسه علمى و فقهى فراوانى که داراى تالیفات گوناگونى بودند دیده مى‏شود.


بجاست در اینجا از بعضى شاگردان آن حضرت - هر چند به طور اختصار - یاد شود تا ضمن تجلیل از این عزیزان، بعد علمى و تلاش فرهنگى پیشواى دهم شناخته‏تر گردد.


1 - ایوب بن نوح‏وى

مردى امین و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه والایى داشت، چندانکه دانشمندان رجال او را در زمره بندگان صالح خدا شمرده‏اند. او، وکیل امام هادى و امام عسکرى علیهما السلام بود و روایات زیادى از پیشواى دهم(ع) نقل کرده است.


«ایوب‏» به هنگام در گذشت تنها یکصد و پنجاه دینار از خود بجاى گذاشت، در حالى که مردم گمان مى‏کردند او پول زیادى دارد. (2)


«در «صریا» امام هادى(ع) بودم که «ایوب بن نوح‏» داخل شد و پیش روى آن حضرت ایستاد. امام(ع) دستورى به او داد، سپس بازگشت.


امام(ع) رو به من کرد و فرمود: «اى عمرو! اگر دوست دارى به مردى از اهل بهشت‏بنگرى به این مرد (ایوب بن نوح) بنگر. » (3)


2 - حسن بن راشد

معروف به «ابوعلى‏»وى از اصحاب امام جواد و امام هادى(ع) شمرده شده و نزد آن دو بزگوار از منزلت و مقام والایى برخوردار بوده است.


شیخ مفید او را از زمره فقهیان برجسته و شخصیتهاى طراز اول دانسته که حلال و حرام از آنها گرفته مى‏شد و راهى براى مذمت و طعن بر آنان وجو نداشت. (4)


شیخ طوسى نیز به هنگام بحث از سفرا و وکلاى ممدوح امامان(ع) از «حسن بن راشد» به عنوان وکیل امام هادى(ع) نام برده نامه‏هاى آن حضرت را به او یادآور شده است. » (5)


«محمد بن فرج‏» مى‏گوید:


«در نامه‏اى به امام هادى(ع) از ابو على و. . . پرسیدم. امام(ع) در پاسخ نوشت: «نام «ابن راشد» را بردى، خدا او را رحمت کند. او سعادتمندانه زندگى کرد و شهید در گذشت. . . » (6)


3 - حسن بن على ناصر شیخ طوسى او را از اصحاب امام هادى(ع) شمرده است. وى پدر جد سید مرتضى از سوى مادر است. سید مرتضى در وصف او مى‏گوید:


«مقام و برترى او در دانش و پارسایى و فقه روشنتر از خورشید درخشان است. او بود که اسلام را در «دیلم‏» نشر داد، به گونه‏اى که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهى به هدایت راه یافته و با دعاى او به حق بازگشتند. صفات پسندیده و اخلاق نیکوى او بیش از آن است که شمرده نشود و روشنتر از آن است که پنهان بماند. » (7)


4 - عبد العظیم حسنى

وى که نسب شریفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبى علیه السلام مى‏رسد بر اساس نوشته شیخ طوسى ازیاران امام هادى و امام عسکرى علیهما السلام است‏»، (8) ولى در برخى نوشته‏ها از اصحاب امام جواد و امام هادى(ع) قلمداد شده است. (9)


«عبد العظیم‏» مردى پارسا، وارسته و دانشمند، فقیه و مورد اعتماد و وثوق پیشواى دهم(ع) بود. «ابو حماد رازى‏» مى‏گوید:


«در سامرا بر امام هادى(ع) وارد شدم و درباره مسائلى از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم و او پاسخ گفت. زمانى که خواستم خدا حافظى کنم فرمود: «اى حماد! هرگاه در ناحیه‏اى که زندگى مى‏کنى مشکلى در امر دینت‏برایت پیش آمد از عبد العظیم حسنى بپرس و سلام مرا به او برسان. » (10)


وى، با آنکه معتقد به امامت امامان علیهم السلام بود اما براى اطمینان بیشتر به محضر امام هادى(ع) شرفیاب شد و به طور تفصیل عقاید خود را بر آن حضرت عرضه کرد و از او خواست تا نسبت‏به آنها اظهار نظر نماید. امام(ع) پس از شنیدن عقاید او فرمود: «اى ابو القاسم! سوگند به خدا، آنچه گفتى همان دین خداست که بر بندگانش پسندیده است. بر همین عقیده استوار باش، خداوند در دنیا و آخرت تو را بر حق پایدار بدارد. » (11)


وى که از ستم دستگاه خلافت عباسى نسبت‏به علویان به ستوه آمده بود براى رهایى از شر آنان به «رى‏» شبها را به شب زنده‏دارى و روزها را به روزه سپرسى مى‏کرد و زندگى مخفیانه‏اى داشت. گاهى پنهانى به زیارت قبر یکى از فرزندان موسى بن جعفر علیهما السلام که در «رى‏» مدفون بود مى‏رفت. شیعیان به تدریج از ورود او به «رى‏» خبردار شدند و پنهانى به محضرش رسیده از او استفاده مى‏کردند. (12)


حضرت عبد العظیم هرچند در طول مدت اقامتش در رى از آزار و شکنجه عباسیان در امان بود، ولى زندگى پنهانى و بدور از خانواده و نیز گزارشاتى که از گرفتارى‏ها و مصایب علویان در نقاط مختلف کشور اسلامى به او مى‏رسید پیوسته خاطرش را آزرده و متاثر مى‏ساخت و سرانجام در پى بیمارى شدیدى - که شاید معلول همین رنجهاى روحى بود - در «رى‏» در گذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.


5 - عثمان بن سعید

وى، در سن جوانى و در حالى که یازه سال از عمرش مى‏گذشت افتخار شاگردى امام دهم(ع) را پیدا کرد (13) و در اندک زمانى از آنچنان رشد و تعالى‏اى برخوردار شد که امام هادى(ع) از او به عنوان «ثقه‏» و «امین‏» خود یاد کرد. «احمد بن اسحاق قمى‏» مى‏گوید:


«به محضر امام هادى(ع) رسیدم و عرض کردم: سرورم، کار من طورى است که گاهى (در منزل) هستم و گاهى نیستم، زمانى هم که هستم دسترسى به شما براى میسر نیست. (در چنین مواقعى) گفتار چه کسى را بپذیریم و دستور چه کسى را فرمان بریم؟


امام(ع) فرمود: «ابوعمر، ثقه و امین من است، هر چه به شما بگوید از سوى من گفته و هرچه به شما القا کند از ناحیه من القا کرده است. » (14)


6 - على بن جعفر همانى

‏وى، مردى ثقه و دانشمند بود و وکالت امام هادى و امام عسکرى(ع) را بر عهده داشت و کردارش مورد پسند آن دو بزگوار بود. «ابو جعفر عمرى‏» مى‏گوید:


«ابوطاهر بن بلال (15) در سفر حج دید على بن جعفر پولهاى زیادى انفاق مى‏کند. پس از بازگشت در نامه‏اى موضوع را به امام عسکرى(ع) گزارش کرد.


امام(ع) در پاسخ نوشت: «ما خودمان دستور پرداخت دویست هزار دینار را به او دادیم. ولى او تنها نیمى از آن را پذیرفت. مردم حق ندارند به کارها و امورى که ما اجازه اظهار نظر و دخالت در آنها را به آنان نداده‏ایم دخالت کنند.


راوى مى‏گوید: «على بن جعفر بر امام هادى(ع) وارد شد و آن حضرت دستور رداخت‏سى‏هزار دینار طلا را به او داد. (16)


نکاتى که از این روایت استفاده مى‏شود«على بن جعفر» به نمایندگى از سوى امام هادى و امام عسکرى علیهما السلام پولهایى به افراد مى‏داد تا به مصارف مورد نظر آن دو بزرگوار برسانند.


پولهاى پرداختى صرفا براى تامین نیازهاى فردى افراد نبود بلکه به منظرهاى دیگرى که به اهداف امامت مربوط مى‏شد پرداخت مى‏گردید. شگفتى «ابوطاهر» از فزونى انفاقها و گزارش آن به امام(ع) و نسبت دادن امام(ع) کار او را به خود و بیان اینکه این گونه کارها از امورى است که مردم عادى حق اظهار نظر و دخالت در آن را ندارند همه مؤید این حقیقت است.


- ایام حج که مسلمانان براى انجام فریضه حج‏به مکه مى‏آیند بهترین رصت‏براى انجا این گونه کارهاست، زیرا از یکسو دسترسى به افراد و توجیه آنان نسبت‏به رسالتها و ماموریتهاشان و نیز تدارکشان در چنین ایامى آسانتر است، و از سوى دیگر، دستگاه خلافت نسبت‏به آنان حساسیتى نشان نخواهد داد.


على بن جعفر نزد پیشواى دهم(ع) از منزلت والایى برخوردار بود. بین او و «فارس بن حاتم‏» بر سر مساله‏اى مشاجره در گرفت. «ابراهیم بن محمد» موضوع را به امام(ع) گزارش کرد و از آن حضرت خواست معین کند که وى از کدامیک از آن دو پیروى کند. امام(ع) در پاسخ نوشت:


سزاوار نیست از مثل چنین مساله‏اى پرسیده شود و نه در مثل چنین موضوعى شک شود. خداوند به «على بن جعفر» مرتبتى والا بخشیده و ما را بازداشته از اینکه او با فردى مثل «فارس بن حاتم‏» مقایسه شود، بنابراین به گاه نیاز، به على بن جعفر رجوع کن و از «فارس‏» بیم کنید و او را در هیچ یک از امور خود داخل مکنید. . . » (17)


وى، - همانگونه که پیش از این یاد آور شدیم - به جرم جانبدارى از اهل بیت علیهم السلام به دست متوکل گرفتار و روانه زندان گشت، ولى پس از مدتى به برکت دعاى امام علیه السلام از زندان آزاد شد.


پى‏نوشت‏ها:

(1) ر. ک. رجال الطوسى، ص 409 - 427 براى آگاهى از تفصیل بیشتر شرح زندگانى آنان به حیاة الامام على الهادى، ص 170 - 230 رجوع کنید.


(2) ر. ک. معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 260 - 262.


(3) الغیبة، شیخ طوسى، ص 212.


(4) معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 324.


(5) الغیبة، ص 212 - 213. در مباحث پیش به برخى از این نامه‏ها اشاره شد.


(6) رجال کشى، ج 6، ص 603، ردیف 1122.


(7) معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 28.


(8) رجال الطوسى، ص 417، ردیف 1 و ص 433، ردیف 20.


(9) معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 47.


(10) همان مدرک، ص 48 - 49.


(11) وسائل الشیعة، ج 1، ص 12 - 13 و امالى صدوق، ص 278، حدیث 24.


(12) ر. ک. رجال النجاشى، ص 247 - 248 و تنقیح المقال، ج 2، ص 157.


(13) رجال الطوسى، ص 420، ردیف 36.


(14) الغیبة، شیخ طوسى، ص 215.


(15) ابوطاهر، از عناصر نامطلوب دوران امام عسکرى و امام زمان علیهما السلام بود و به دروغ، ادعاى وکالت از سوى امام عسکرى(ع) را داشت. اموالى از امام(ع) نزد وى بود که از تحویل آنها به «محمد بن عثمان‏» نایب خاص امام زمان(ع) خوددارى کرد، از این رو، شیعیان از وى بیزارى جسته و او را مورد لعن قرار دادند. «ر. ک. الغیبة، شیخ طوسى، ص 245».


(16) ر. ک. معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 293، و الغیبة، شیخ طوسى، ص 212.


(17) رجال کشى، جزء 6، ص 523، ردیف 1005.


کتاب: تحلیلى از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت، ص 140.


نویسنده: مرکز تحقیقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى


 



حذف ارسالي ويرايش ارسالي