کارگروه
منتظران ظهور
این کارگروه برای عاشقان ظهور و منتظران آمدنش می باشد لذا از تمام عاشقان و منتظران ظهورش برای عضویت در این کارگروه دعوت می شود.
 

این عید ها برای من آقا نمی شود

صفحه اصلی کارگروهها >> منتظران ظهور  >> این عید ها برای من آقا نمی شود
سرباز گمنام

سرباز گمنام

در کارگروه: منتظران ظهور
تعداد ارسالي: 1269
12 سال پیش در تاریخ: شنبه, ارديبهشت 07, 1392 8:54



































بسم رب المهدی


السلام علیک یا ربیع الأنام و نضره الأیام


سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگار!




مولایم ما را ببخش که یک عمر چه کودکانه نشستیم و انتظار کشیدیم تا صدای شلیک یک توپ ، نوید آمدن بهار را سردهد.


ای صد افسوس که تو بهار بودی ومن بی تو هر فروردینم دی بود و نمی دانستم.


صادق (ع) آل محمد(ص) فرموند: که نوروز و اول بهار روزی است که ما توقع فرج حضرت مهدی (عج) را داریم.





کودک که بودم پدرم جمعه ها صبح درب خانه را آب و جارو می کرد تا اگر مولا از آن حوالی عبور کند ...


و نو روز هر باره این حس را در من زنده می کند


مردمی را می بینم که سراسر شوق و شورند ، خانه تکانی می کنند و لباس های نو برتن...


اما برای چه ؟ برای که ؟


اینان منتظرند تا بهار شود ؟


سالهاست می اندیشم که هنگام بهار مگر چه می شود که اینگونه به هم می ریزیم ، مهربان می شویم، به سراغ هم می رویم و از همه مهمتر منتظر می شویم...


انتظار ...


سالهاست به لحظات سال تحویل و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو همه ساکتند و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم!


و هر ساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!!


کجایی ای ربیع الأنام و نضره الأیام


نمی دانم ، شاید از گذشته به ایرانیان اینگونه آموختند تا رزمایش ظهور برگزار کنند ...


وصد افسوس که ره گم کردیم و انتظار خورشید را کشیدیم و حال آنکه تو خود خورشید بودی و ما ندانستیم.


ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد و همه با هم زمزمه می کردند دعای عهد و ندبه و فرج را ...


و ای کاش هفت سین مان را در جمکران می گستردیم


و در آن به جای سفره ، "سجاده ای" می انداختیم به گستردگی زمین...


و"ستاره ای" از آسمان به زیر می کشیدیم به یاد تو...


و "ساعتی" برای شمار ثانیه هایی که بی تو گذشت


و "سدر" را به یاد سدره المنتهی مصطفی (ص) بر سجاده می ریختیم!


و "سیصد و سیزده سرباز" و "سلاحی" به نشان پایبندی بر سوگندی که با تو بسته ایم تا خونی که در رگهایمان است نذر تو باشد که چه نیکو در عهد آموختیم بسراییم " شاهِراً‌ سَیْفی ، مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی " و با شمیشر آخته ، و نیزه برهنه ، پاسخ ‌گویان به نداى آن خواننده بزرگ در شهر و بادیه ایم.
و سین ششم سجاده مان را از خدا می خواهیم تا "سرمه" کشد چشمانمان را به وصال دیدارش... و شنوا سازد شنوایی مان را به نوای انا المهدی...


اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ


و سین هفتم را نیز من بر این سجاده می نشانم " سلام علی آل یاسین".




به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن العسکری (عج) که صد البته نزدیک است.








حذف ارسالي ويرايش ارسالي