چاپ سیلکاسکرین، چاپ اسکرین یا سریگرافی
اسلوبی که بر روش تکثیر با استِنسیل ( شابلون ) مبتنی است. در این اسلوب از پارچه توری ظریف (اغلب ابریشم)، چون سطح تکیهگاهی برای ورقه استنسیل استفاده میشود. ورقه استنسیل را روی پارچه - که بر روی کلافی (چهارچوب) محکم شده - میچسبانند. مرکب غلیظ را با ابزاری تیغه مانند (اسکویی جی) بر سطح استنسیل میگسترانند، که از بخشهای نفوذپذیر توری به سطح دیگری در زیر کلاف میرسد. بدین ترتیب، نقش مورد نظر را میتوان با رنگهای مختلف بر روی سطوح هموار یا نا هموارچاپ کرد. تصویر چاپ شده با این اسلوب اغلب دارای لبههای تیز است، گویی کاغذی رنگی را بریده و چسباندهایم. از این خاصیت هنرمندان برای خلق آثار بدیع بکار استفاده میکنند . سیلکاسکرین یا سریگراف به اثری اطلاق میشود که با این اسلوب تکثیر شده است.
این اسلوب توسط سَمیوئل سیمُن ابداع شد (1907) و در ابتدا فرم های چاپ شده استفاده تجاری و تبلیغاتی داشت. امروزه هم بصورت صنعتی و هم بصورت تکثیر هنری بکار میرود. در چاپ سیلکاسکرین صنعتی این تکنیک بیشتر برای چاپ روی پارچه و البسه، اجسام و بستههای پلاستیکی (پلی پروپیلن و پلی اتیلین)، CD وDVD، کاغذ و مقوا، سرامیک، شیشه، چوب، فلز و نظایر آن بکار میرود. در چاپ سیلک اسکرین هنری ،این روش بیشتر برای نوع بیان بصری خاص ناشی از اسلوب آن از سوی هنرمندان جهت تکثیر محدود و شمارهدار یک اثر هنری بکار گرفته شده و در نهایت همهٔ نسخهها به امضاء هنرمند میرسد.
کلمه Stencil به معنی با الگو یا شابلون و کلمه schablon (شابلون) این واژه در ارتباط نزدیک با واژه Mimeograph به معنی تکثیر کردن و ماشین تکثیر است و اما Silk Screening که نامی قدیمتر است برای Serigraphy که امروزه متداول میباشد.آن نام قدیم تر برای زمانی است که واقعا از ابریشم استفاده میکردند . حالا از موادی چون پلی استر یا نایلون بهره میبرند.هر چند Seri که ریشه لاتین دارد یعنی ابریشم. این روش به کار گیری ابریشم 25 سده پیش ازمیلاد در یونان و مصر نیز سابقه داشته است و Samuel Simon در آغاز سده بیستم در منچستر در چاپ آنگونه که نوشته شده است، از آن بهره برد و حتی پس از وی در سنفرانسیسکو جان پیلزورث این روش را گسترش داد و به گونه تمام رنگی درآورد و آن screen printing خوانده شد. خمیر مایه اصلی تکنیک Silk Screening که از تکنیکهای Graphic Design است از تکنیک عکاسی گرفته شده است. عکاسی و گرافیک با هم ارتباط تنگاتنگی دارند.
اندی وارهول از جمله هنرمندان شاخصی است که از این روش برای خلق آثارش به وفور استفاده کرده است. "مشهورترین و جنجالیترین هنرمند پاپ در امریکا اندی وارهول (1928-87) است که تجربیات هنری اش بسیار فراتر از مرزهای رایج و متعارف هنر نقاشی می رود. طرز تلقی اندی وارهول نسبت به مفهوم شخصیت بسیار مبهم به نظر می رسد. او از سویی هنرپیشههای فیلم خود را فوق ستاره می نامید و از سویی دیگر معتقد بود که وی تنها یک ماشین بوده و آنچه را که ساخته نه یک تابلوی نقاشی، بلکه صرفا یک محصول صنعتی است."1 "او با توجه به ابژهگشتهگی ِجدید که براساس ِارزش ِبازار اقامه میشود و جامعهٔ مبتذل ِسوداگر سرمایهداری را به تهدیدی خطیر برای هنر مبدل میسازد، درعوض ِدفاع از وضع ِسنتی ِاثر هنری، ابژهگشتهگی ِمطلق را به پیش میکشد. از آن جا که ارزش زیباییشناختی به جای آن طفرهرفتن از بیگانگی، بیگانگی از کالا را به خطر میاندازد، هنر باید در چنین بیگانگیای پیش رود و جنگ با کالا و کالاییشدن را با بهرهگیری از همان سازوبرگی که خود کالا به آن واگذار میکند سامان دهد. هنر باید مسیر ِگریزناپذیر ِبیتفاوتی و بیاثری و همترازی ِکالایی را پی گیرد واز این طریق اثر ِهنری را چونان کالایی مطلق برسازد. در مواجهه با چالش ِمدرن ِکالاییشدن، هنر نباید رستگاری ِخود را در آشیانهٔ نفی ِانتقادی بجوید (چراکه آن وقت هنر به هنر-برای-هنر تبدیل میشود، به آینهٔ مضحک و بیتوشوتوان ِسرمایهداری که بیدرنگ کیفیت ِچارهناپذیر ِکالا را به خود میپذیرد)، هنر باید در انتزاع فرمال و بتواره، در فانتزی ِارزش ِمبادله غرق شود تا کالاگشتهگیاش را در مرزهایی ورای کالاها و ارزش مصرفی محقق سازد و با رادیکالکردن ِارزش مبادلهای از آن بگریزد
Instagram.com/mehdizade_print
https://www.linkedin.com/in/mohammadreza-mehdizade
09101436763