کارگروه
منتظران ظهور
این کارگروه برای عاشقان ظهور و منتظران آمدنش می باشد لذا از تمام عاشقان و منتظران ظهورش برای عضویت در این کارگروه دعوت می شود.
 

چرا موسیقی غنایی حرام است ؟

صفحه اصلی کارگروهها >> منتظران ظهور  >> چرا موسیقی غنایی حرام است ؟
سرباز گمنام

سرباز گمنام

در کارگروه: منتظران ظهور
تعداد ارسالي: 1269
12 سال پیش در تاریخ: چهارشنبه, دي 20, 1391 8:58



 
امام جعفر صادق (ع) فرموده اند : کسی که چهل روز در خانه اش صوت موسیقی و آواز خوانی پخش شود و مردم بر او وارد شوند ، شیطان تمام اعضای خود را به بدن او مسح می نماید پس غیرت به کلی از آن مرد برطرف گردد تا جایی که اگر با زنش ، در مقابل خودش ، فعل قبیحی انجام دهند او بدش نمی آید و صفت غیرت و حیا به کلی از آن مرد برطرف شود.

وسائل الشیعه کتاب تجارت باب ۱۲۸ ، فروع کافی جلد ۶ صفحه ۴۳۲

همچنین در حدیثی از پیامبر اکرم نقل شده است : غنا ، نردبان زنا است.

بحارالانوار جلد۷۶ باب۹۹ (باب الغناء)

و امام صادق فرمودند : خانه ای که در آن غنا باشد ، از فساد و فحشا مصون نخواهد بود.

و نیز : غنا باعث پیدایش روح نفاق است .

وسائل الشیعه جلد ۱۲ باب ۹۹ (ابواب ما یکتسب به)

غنا چیست ؟

غنا عبارت از آوازی است که مشتمل بر ترجیع و صوت و طرب‏انگیز و مناسب با مجالس طرب باشد و موسیقی گاه بر غنا و گاه بر آلات مختلف موسیقی مانند تار سنتور دف و غیره اطلاق می‏شود. موسیقی را اگر به همان معنای غنا و آوازها و سازها و به کارگرفتن آنها بدانیم فراگرفتن موسیقی که از قدیم‏الایام بین اهل لهو و بزم متداول بود و در کشورها و مناطق مختلف انواعی از آن بکار برده می‏شده و می‏شود همه حرام است.

سوال: ملاک حرام و حلال بودن موسیقی چیست ؟فرق غنا با موسیقی چیست ؟

پاسخ: در هر صورت معیار در حرمت موسیقی مناسب بودن آن با مجالس لهو و داشتن مضامین فساد انگیز و اغوا کننده است.

موسیقی در اصطلاح احکام عبارت از صدای است که به وسیله آلات مخصوص موسیقی ایجاد می شود که چنانچه طرب‏انگیز و شایسته مجالس لهو و باطل باشد حرام است و فرق نمی‏کند که از صدا و سیما باشد یا غیر آن. تأثیر برفرد داشته باشد ویا نداشته باشد. اصیل باشد و یا غیر اصیل. ایرانی باشد و یا غیرایرانی.

موسیقی که دارای طرب و ترجیع باشد حرام است و فرقی بین رفع خستگی و غیر آن و برای خود یا دیگران در این حکم نیست و استعمال آلات لهو و لعب مطلقا حرام است. همین‏طور موسیقی که مناسب مجالس لهو و لعب باشد حرام است و اگر صدای زن باشد حرمت مؤکد می‏شود و ملاک در تحریک شدن نوع مردم است نه شخص انسان.

برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک:

۱- تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۱۹، ص ۱۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶

۲- مضرات موسیقی، سید احمد خاتمی، نشر قرآن قم .

سوال: – با توجه به این که صدا و سیما زیر نظر مقام معظم رهبری اداره می شود آیا موسیقی که پخش می شود حلال است؟

پاسخ: هر موسیقی که از صدا و سیما پخش گردد و مطابق با معیار موسیقی حرام باشد پخش و استماع آن جایز نیست. و پیرامون وظیفه رهبری در این راستا بایستی گفت: آهنگ‏هایی که از رادیو و تلویزیون پخش می‏گردد فراوان است و در این میان ممکن است موسیقی حرامی نیز پخش گردد که درصد آن نسبت به آهنگ‏های حلال اندک است ناگفته نماند مقام معظم رهبری فرصت کافی برای مشاهده تمام برنامه‏ها و آهنگ‏هایی که از رسانه مزبور پخش می‏شود ندارند تا اینکه نظر دهند. بله اگر چنانچه موسیقی‏های حرام در رسانه مزبور به حدی باشد که درصد آن مساوی یا بیش از موسقی‏های حلال باشد و یا به طور نسبی درصد آن زیاده باشد (که این چنین نیست) در این صورت ایشان بایستی تذکر علنی دهند و مردم را بیدار کنند و مسؤول سازمان صدا و سیما را عزل نمایند.

البته مقام معظم رهبری به صورت های مختلف به مسؤول این سازمان تذکر می‏دهند ولی در اثر عدم آگاهی برخی دست اندرکاران نسبت به تشخیص موسیقی حلال از حرام در مواردی موسیقی حرامی پخش می‏گردد بنابراین تفاوت است میان پخش موسیقی حرام از روی عمد و پخش آن به خاطر ناآگاهی به حکم و موضوع موسیقی، در هر حال همه در برابر پخش آهنگ‏های حرام مسؤل هستیم و لازم است با تذکر پیاپی پخش آهنگ‏های حرام را کاهش دهیم.

در این باره خاطره ای (از زبان محافظ مقام معظم رهبری ) برای شما بازگو می کنیم.

من بارها دیده ام که وقتی تلویزیون یا رادیو موسیقی تند و شبهه ناکی پخش می کند، آقا بلافاصله می گویند خاموش کنید. ما هم که پس از مدتی دیگر دستمان آمده بود که آقا در مقابل این سنخ موسیقی ها حساسیت نشان می دهند، دیگر قبل از تذکر ایشان در ماشین یا هر جای دیگر وقتی رادیو چنین موسیقی هایی را پخش می کرد خاموش می کردیم. از دیدگاه ایشان این که صدا و سیما پسوند اسلامی دارد دلیل بر حلیت تمامی آنچه که پخش می کند، نیست. البته ایشان معتقدند که در اینگونه موارد همه افراد باید حساسیت نشان دهند. من یادم هست یک بار که آیت الله خزعلی از موسیقی های صدا و سیما به ایشان شکایت کرد فرمودند: من به سهم خودم تذکر می دهم، اما شما خودتان هم باید تذکر بدهید، امر به معروف و نهی از منکر بر همه واجب است.

سوال: روایات دال بر حرمت موسیقی را بیان کنید.

پاسخ: درباره گرایش به آهنگ های دلنشین می توان گفت: چنین گرایشی طبیعی است و نیاز پاسخگویی را می طلبد. اما باید دانست چگونگی پاسخگویی به غرایز ابتدایی و نیازهای درونی تا میزانی مشترک میان تمامی اقوام و فرهنگ ها و پیروان ادیان است . مانند آن که استفاده از ((آب )) برای رفع تشنگی نزد همگان مشترک است . تفاوت از آنجا آغاز می شود که برای رفع این نیاز درونی و مشترک، نوشیدنی های متنوع پیشنهاد می شود. اینجاست که نظریه های انسان شناختی و فاکتورهای اقتصادی , سیاسی , فرهنگی رخ می نماید و کنش ها و واکنش ها بروز می کند. پیچیدگی ها و ابهام ها آنگاه فزونی می یابد که در عصر ارتباطات و دهکده جهانی، تنوع پاسخگویی به نیازها بسیار فراوان می شود و پاسخگویی به نیاز اصیل و طبیعی بدون عوارض جانبی و ضررشان، کاری بس دشوار می باشد و تلاش همگانی را برای انتخاب صحیح و یا پیدا کردن جایگزین می طلبد. جهت شفاف سازی درباره خصوص موسیقی متذکر می شویم : موسیقی به طور کلی دارای دو نوع است:

۱- موسیقی غنائی: هرگونه آهنگی است که به لحاظ شکل یا محتوا موجب تحریک شهوت و متناسب با مجالس گناه است . این گونه موسیقی , گاهی آرامش تخدیرگونه برای اعصاب دارد و گاهی هیجانات ناهنجار برای روان در پی دارد.

۲- موسیقی غیرغنایی : شامل صداهای موزون طبیعت، مارش نظامی , صوت قرآنی , آواز حدی (برای تحریک حیوانات و دام ) می شود. این نوع موسیقی میتواند پاسخگوی گرایش طبیعی انسان به زیبایی های سمفونی و موزون باشد و با اجراهای متنوع می تواند جایگزین موسیقی غنایی باشد.

با توجه به آنچه گفته شد بررسی متون دینی و آراء عالمان دین نشان می‏دهد که موسیقی از نظر اسلام در چند صورت حرام می‏باشد:

۱ ) موسیقی مطرب یعنی آهنگ‏هایی که موجب (تحریکات غیرارادی در شنونده شود) و انسان را از یاد خدا غافل می‏سازد. منظور از محرک بودن نیز نوعی و شأنی است؛ یعنی، به طور معمول چنین اثری را دارا باشد نه فقط نسبت به شخص خاص.

۲ ) موسیقی همراه با مضامین لهوی که به گونه‏ای موجب فساد اخلاق و انحراف اذهان است مانند ترانه‏های عاشقانه و اشعاری که در وصف زن، شراب و غیره است و از همین قسم است اشعاری که به هر نحو موجب ترویج باطل و مخالفت با حق باشد مانند توهین به مقدسات و یا در جهت تایید کفر و شرک و نظامهای فاسد و سردمداران آن باشد.

۳ ) موسیقی در مجلس گناه و لهوولعب مانند آهنگهایی که در حال رقص یا نوشیدن شراب و غیره نواخته می‏شوند.

در هر صورت معیار در حرمت موسیقی مناسب بودن آن با مجالس لهو و داشتن مضامین فساد انگیز و اغوا کننده و طرب انگیز است و فرق نمی‏کند که از صدا و سیما باشد یا غیر آن. ایرانی باشد و یا غیرایرانی. همین طور فرقی بین رفع خستگی و غیر آن و برای خود یا دیگران در این حکم نیست و ملاک در تحریک شدن نوع مردم است نه شخص انسان.

لازم به ذکر است تشخیص حرام بودن موسیقی از شبهات مفهومیه است لذا تا اطمینان به حرمت آن پیدا نشده اصل برائت و عدم حرمت جاری است به ویژه درباره موسیقی های پخش شده از صدا و سیما حکم به حرمت مشکل است، لذا گوش کردن به موسیقی های صدا و سیما تا اطمینان به حرمت پیدا نشده باشد اشکال ندارد.

نکته دوم؛ آنچه که حرام است استماع , یعنی گوش دادن اختیاری به موسیقی و پیگیری است، ولی شنیدن غیراختیاری و رهگذری اشکال ندارد.

برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک:

۱- تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۱۹، ص ۱۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶

۲- مضرات موسیقی، سید احمد خاتمی، نشر قرآن قم

در باره دیدگاه فقها و تریبون‏های مذهبی نسبت به تأثیرات منفی و زیان بار موسیقی توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:

تأثیرات موسیقی بر عقل‏

1. کاستی تعادل و جدیت؛ شأن و ویژگی عقل آن است که «معتدل» و «متین» باشد. یعنی با حفظِ استواری و پختگی‏اش بتواند از چاشنی‏های لذت و سرور، نشاط و تلاش بهره‏مند باشد؛ اما در این میان، موسیقی آن چنان یکه‏تاز میدان لذّت و نشاط، خیال و تحریک و احساس می شود که آدمی دچار حالتِ «طَرب» می‏شود.

«طَرب» تأثیری است فوق‏العاده! با محوریت موسیقی. این «تأثیر فوق‏العاده» باعثِ کاهش یا سلبِ جدّیّت عقل می‏شود. و این پیشامد، باعث می‏شود که عقل از محاسبات جدّی، دقیق و واقع‏بینانه به دور بیفتد.

جوانی که موسیقی‏گرا و «طَرب‏خواه» است: برای زدودنِ افسردگی‏اش، دُکمه ضبط صوت را حرکت می‏دهد تا یکی دیگر برایش بخواند و بنوازد تا او «خوش» باشد! اما جوانِ معقول، آن گاه که در خود افسردگی مشاهده کند سعی در شناختِ عوامل پژمردگی می‏کند تا با یافتِ آن علت‏ها، عوامل خوشیِ ماندگار یا معقول را در خود فراهم سازد.

جوانِ موسیقی‏گرا، برای تحریک و برانگیختن احساس، به درمان‏های مجازی و آنی روی می‏آورد.

این چنین کسی که خواسته‏اش را در «موسیقی» می‏بیند هیچ وقت به خودش، به عقلش و به اراده‏اش این زحمت را نمی‏دهد تا ببیند و بفهمد که کجای زندگی را اشتباه محاسبه کرده و چه سنگی مقابل راهش است. آیا دوستِ ناباب او را به افسردگی کشانده؟ یا سستی در انجامِ وظایفِ دینی و الهی او را به افسردگی کشانیده؟

پس: «موسیقی، عقل را به خواب می‏برد!» یک شعار و شعر نیست. یک قانون است. یک حقیقت است و برای فهم حقائق باید چشم گشود نه اینکه چشم‏ها را بست.

موسیقی عقل را به خواب می‏برد: یعنی باعثِ اشتغالِ آدمی به اموری می‏شود که کم‏کم باعثِ غفلت از خود، نیازها، علل و درمان‏ها می‏شود.

شما دردی دارید که درمانش تنها با اراده و تغییر شرایط ممکن است. ولی وقتی می‏بینی نوار موسیقی آن را حلّ کرده، دیگر آن را درمانِ دردت می‏بینی و دیگر هیچ! اینجاست که آن درد همچنان عمق و شدّت پیدا می‏کند و شما بیشتر به نوار رو می‏آورید… و این روند تا آنجا ادامه می‏یابد که از آهنگ‏های معمولی به تند و غربی و شرقی‏اش رو می‏کنی.

افلاطون می‏گوید: «وقتی ریتمِ موسیقی تغییر می‏کند، اساس قوانین جامعه نیز با آن متحوّل می‏شود». چرا؟ چون این دیگر عقل نیست که حاکمیت دارد.؛ بلکه موسیقی و طَرَب برخاسته از آن، عقل را به حاشیه می‏راند و عقل نیز اساسِ جامعه است. و این عقل است که دین را می‏شناسد و ما را نسبت به آن ترغیب می‏کند. به راستی چگونه ما می‏خواهیم با موسیقی، دین را بشناسیم و بفهمیم؟ و با آن زندگی کنیم؟

جان کلام اینکه: «موسیقی، عقل را به خواب می‏برد». یعنی: او را از محاسبات، واقعیّات و اقداماتِ متناسب، باز می‏دارد و «مشغولیت» به موسیقی عاملِ غفلت است؛ و قرآن کریم از «مشغول‏شدن‏های این چنینی» به «لَهْو» تعبیر می‏کند. لهو چیست؟

این واژه، از واژگانِ فرهنگِ قرآن و از زبانِ عرب می‏باشد و فرهنگ‏نویسان درباره‏اش این چنین توضیح داده‏اند: لهو، آن است که چیزی آن چنان انسان را به خودش جذب و مشغول نماید که باعثِ غفلت و بازماندن از کارهای مهم‏تر شود. قرآن که می‏فرماید: «لاتلهِکُم اَموالُکم و لاولادکم» اموال و اولادتان شما را از یاد خدا مشغول و غافل نکند.

اینک ببینید که چگونه قرآن کریم، ضمن آنکه ما را از موسیقی باز می‏دارد، چگونه علّتِ مذمّت را هم بیان می‏فرماید: «و من الناسِ من یشْتَری لَهو الحدیث لِیُضِلّ عنْ سبیل‏الله(۱)» عده‏ای از مردم از آن چه لهو است استقبال کرده و نسبت به آن گرایش دارند اینان ندانسته خود و دیگران را به بی‏راهه، گمراهی و اشتباه می‏اندازند؛ این نوعی بازی گرفتنِ دین است. و بدانید که سرنوشتی عذاب‏آور و خوارکننده در انتظارشان است.

آن گاه حضرت امام صادق‏علیه السلام فرمودند: «غنا مصداقی است از آن چه موجب مشغولیت و بازماندن از یاد خدا می‏شود.(۲)

موسیقی با تأثیراتی که در اَبعادِ شادی‏آفرینی، خیال‏آفرینی و تحریک‏آفرینی دارد، آن چنان به تقویت احساس می‏پردازد که عقل را – هر چند به طور موقت – ضعیف می‏کند.

کار عقل این است که تناسبات را کشف کرده و هر چیز بی‏تناسب را کنار بزند؛ اما در این وضعیّت که آدمی دل سپرده‏ی احساسات و اثراتِ ناشی از موسیقی گردد، جنبه‏های احساسی بودن چندان قوی می‏گردد که به سختی می‏تواند در دریایِ احساسات وارد شد، امّا خیس از آب نگردد. اینجاست که آدمی وقتی می‏خواهد چیزی را ارزیابی کند، چون آلوده به شناخت‏های احساسی موسیقیایی شده، در این ارزیابی موفق نخواهد بود. شاید بتوان با مثالی این حالت را ملموس‏تر نمود. بسیار مشاهده کرده‏ایم که راننده‏ای جوان سوار بر ماشین مدل بالا شده و با سرعتِ زیاد مشغولِ راندن ماشین است. چندان که با این سرعت مافوق صوتش می‏خواهد بیرون از فضای عالم مادی دنیا پرواز کند. وقتی دقّت بیشتری می‏کنیم درمی‏یابیم او به مفهوم دقیق کلمه مشغولِ «دل سپردن» به نوار موسیقی است. آن هم آهنگی با ریتم هیجان‏آفرین و تحریک‏زا. هر آن گاه که نوار ترانه و موسیقی‏اش، تندتر می‏گردد او بر تندی سرعتش می‏افزاید، امّا در این موقیعت او در رانندگی اش مطابقِ استانداردهای رانندگی و ضوابط عقلی نمی‏راند. او را می‏بینی که تابعِ همان احساسِ موقعِ شنیدن آهنگ است. و این احساس، باعث شده تا از تشخیص انسان در حالِ تعادل فاصله بگیرد. او دیگر فقط یک چیز را خوب تشخیص می‏دهد: «همگام با تند شدنِ آهنگ به تند شدنِ سرعت» بپردازد. و اینک شما در اطراف همین مثال تفکّر و توجّه بیشتری بنمائید تا ابعادی دیگر برایتان روشن شود.

«وقتی عقل ملاکِ تشخیص (تصوّر و عمل) باشد، کردار نیز بسیار متین و حساب شده خواهد بود. مگر نه اینکه سبُکی و سستی در عقل، موجب سبکی و سستی در عمل نیز می‏گردد؟ پس وقتی می‏بینید که شخصی با شنیدن آهنگ به رفتارهای سبک دست می‏زند، معلوم می‏شود که عقلش دچارِ خفّت و سبکی گردیده و این احساس است که بر وی حکم می‏راند.(۳)

بر اساسِ نظریه کارشناسی «فارابی»؛ کاملترین نوع موسیقی، آن است که نشاط آور، خیال‏آفرین و هیجان‏ساز باشد(۴).

در هنگام تحلیل و استدلال، آن چه بیشتر محور گفت و گوها قرار می گیرد نشاط آوری موسیقی است اما درباره خیالپردازی و هیجان سازی موسیقی سخنی به میان آورده نمی شود در حالی که این دو پیامد نابهنجار موجب تضعیف عقل انسان است و آثار زیانبار دارد.

در قرآن کریم، توصیه شده که «واجْتَنِبُوا قُولَ الزّور(۵)»؛ «ای مردم از گفتارِ باطل ظاهرپسند بپرهیزید»

حضرت امام صادق‏علیه السلام پس از آنکه این آیه را تلاوت فرمودند، بیان داشتند: یکی از مصادیقِ «گفتارِ بی‏واقعیت ولی حق‏نما»، همین «غنا»ست.(۶)

در این روایت و آیه خوب دقت کنید. چه اینکه نه «خیال» را ماندگاری است؛ نه «احساساتِ برانگیخته از موسیقی»؛ و نه «لذّت‏های زودفرجامش» فرصتِ پائیدن و ماندن دارد.

چکیده و نتیجه گفتار اوّل (تأثیرات موسیقی بر عقل): از مجموع گفتگوهای پیشین به این نتایج رسیدیم:

۱٫ قانون زیربنایی و غیر قابل انکار آن است که؛ «عقل هر آن چیزی را تقویت کند که عقل را تقویت می‏کند».

2. کار عقل آن است که «عِقال» باشد. یعنی: «قلعه» برای حفظِ جسم و روحِ آدمی و «پایبند» برای بستن پای هوی و هوس و تمایلات و شهوات.

۳٫ از این رو چنان چه چیزی (مثلِ موسیقی) نه در استحکامِ آن قلعه نقش داشته و نه در تقویتِ آن بند پای هوی و شیطان و شیطنت‏ها تأثیری به سزا؛ دیگر نمی‏توان آن را «عقلایی» دانست.

موسیقی در حاکمیتش یکه‏تاز است که در تشخیصِ خوب یا بد چیزی «طبقِ ملاک‏های خود رفتار می‏کند. یعنی هر قدر، احساس لذّت و خیال و انفعالات جسمانی بیشتر باشد، پس بهتر است. امّا کار عقل این است که تناسبات را کشف کرده و اعتدال در هر چیز مخصوصاً ابعاد فوق را شناخته و اِعمال گرداند.



تأثیرات موسیقی بر احساس:

شاید بارها شنیده‏اید که می‏گویند: «موسیقی یعنی سکوتِ آهنگین! آن گاه که [سه تار] در دستانِ نوازنده قرار می‏گیرد و ارتعاشاتِ صوتی منظم و موزیکالیش در هوا موج می‏افکند، روحِ آدمی لحظه‏های سکوتِ طبیعت برایش تداعی می‏شود. در این اوقات است که آرامش، در سلول سلول جسم و جان نفوذ می‏کند و نیاز روحی انسان در کوتاه‏ترین مدّت و با کمترین هزینه پاسخ داده می‏شود».

با تدبر در گفته بالا می‏بینید که انس با موسیقی را با حس زیبایی‏خواهِ انسان گره می‏زنند. یعنی همچنان که ما نمی‏توانیم هر لحظه که بخواهیم در باغ قدم بزنیم، اما با ایجاد فضای سبز مصنوعی (باغچه، گلدان و پانسیون) آن خواسته را بر آورده می‏سازیم، به همین ترتیب نیز سکوتِ طبیعت را با آهنگ خاطره‏آفرین موسیقی در محیط کوچکمان بازسازی می‏کنیم.

شاید بیانات گفته شده، مغز و ماهیت حرفِ موسیقی‏خواهان طبیعت‏گرا باشد. اما این گفته‏ها را نیز جدی نگیرید. نقدِ سخنان یاد شده را با دقّت مطالعه کنید:

وقتی شما بینِ «فضای سبز وسیع مثلِ باغستان» و «فضایِ سبز کوچک مثل باغچه و پانسیون» مقایسه می‏کنید، چند چیز را می‏یابید که می‏توانند «وجه شباهت و تناسب جهت برقراری مقایسه» بین این دو مکان باشند. اما همین موارد یا مواردی از این قبیل نه تنها در دو عنوانِ «طبیعت و محیط زیست سالم» با «موسیقی» وجود ندارد، بلکه گاه عکس این حالات مشاهده می‏شود. از این روست که می‏گوییم مقایسه بین موسیقی و فضای طبیعت بِکر، مقایسه‏ای است بی‏ربط و همراه با فرسنگ‏ها فرق و فاصله:

- عناصر به کار رفته در فضای سبز وسیع همان عناصر به کار گرفته شده در فضای گل خانه است. امّا عناصر به کار رفته در محیط طبیعت با عناصرِ استفاده شده در موسیقی و فضای مصنوعی آن تفاوت دارد. ازاین‏رو، آهنگ طبیعت، شما را به تفکّر پیرامونِ ذاتِ آن آهنگ که پیامِ فطرت است سوق می‏دهد، ولی امواجِ موسیقی شما را – ناخودآگاه – به تفکّر در مورد آن چیزی که مقصودِ خواننده یا نوازنده است وامی‏دارد.

یکی از خوانندگانِ موسیقی پاپ می‏گوید: «موسیقی، زبانِ زبان هاست» و هیچ ابزاری برای انتقالِ خواسته‏ها و افکارِ پیدا و ناپیدا بهتر از موسیقی نیست. چون در آن واحد سه کار انجام می‏دهد: لذّت‏آفرینی، هیجان‏افکنی، خیال‏سازی. و این سه پلی است برای آن چه در فکر و روح و خیالِ نوازنده یا خواننده می‏گذرد. یک پژوهشگر موسیقی می‏گوید: «به وسیله موسیقی، معیارهای شنوندگان تغییر داده می‏شود و آنها را با تربیت والدینشان بیگانه می‏کند.(۷)

نمونه کاملاً مستندِ این گفتار همان چیزی است که در موسیقی «راک»، «پاپ» و «هوی‏متال» القاء می‏شود. این موسیقی‏ها که عمدتاً توسط گروه‏هایی شیطان‏پرست تهیه و توزیع می‏گردد!! این مفاهیم تکرار می‏شود: «به جهنّم خوش آمدید، سرودی از جهنّم، شهروند جهنّم، به مِن شیطان گوش بده، شیطان خداوندِ ماست، ما با تمامِ ارواح شریر تسخیر شده‏ایم.(۸)

تفاوتِ دیگری که بین لذّت بردن از فضای سبز وسیع و کوچکِ خانه‏ای با طبیعتِ واقعی و فضای طبیعتِ‏نمای موسیقی وجود دارد آن است که: برای لذت بردن از محیط طبیعت و چهچه پرندگان و موسیقی ذاتیِ طبیعت، نیازی به تلقین به احساس بردن و تلاش برای ایجاد حسّ لذّت‏بَری نیست! ولی آن گاه که می‏خواهیم از کنسرت موسیقی و صدای خواننده لذت برده و در نهایت به اوجِ اُنس با موسیقی رسیده (که اثرش در هیجان انگیزی و خیال‏سازی برمَلا می‏گردد) باید خود دست به کار شده و درون و بُرون را برای لذّت بردن آماده کنیم. یعنی نوعی تلقینِ لذّت‏بری. (از خواننده محترم درخواست می‏شود به این قسمت توجّه بیشتری نماید!) اینجاست که ما می‏گوییم برای لذت بردن از موسیقی، باید در حسّ زیبایی‏خواهی دست بُرد. دقیقاً مثل کسانی که برای خندیدن به بعضی جملات باید خود را به حالتِ خنده شبیه کند.

تفاوت احساسات‏

برای روشن شدنِ بیشتر این قسمت که در واقع، مهم‏ترین بخش بیانِ تفاوت میانِ احساسِ برخاسته از موسیقی با احساسِ برخاسته از طبیعت است، با هم سخنانِ «مورای شافِر»، نویسنده، شاعر و آهنگساز کانادائی را می‏خوانیم: «تقریباً هیچ صدایی در جهانِ مدرن نیست که به طور مصنوعی ایجاد نشده باشد و در تملّک کسی نباشد، مثلِ موسیقی، بوق اتومبیل و سر و صدای کارگاه‏های ساختمانی… و این صداهای مصنوعی به تعبیری برآیندِ خواست و اراده‏ی گروه‏هایی خاص‏اند که می‏خواهند اراده‏شان را اقشار دیگر جامعه تحمّل کنند… و در این هجوم بی‏امانِ صدا و فریاد و بوق، مجالی برای اندیشیدن و آرامش ذهن و فراغتِ تن و روان باقی نمی‏ماند».

اینک خود قضاوت کنید که با این وجود دیگر چه شباهتی میان طبیعت و صدای مصنوعیِ موسیقی وجود خواهد داشت تا در نتیجه موسیقی، پلی باشد میانِ انسان و طبیعت؟! در ادامه گفته‏های وی آمده: «… از آن زمان که انسان دشت‏های وسیع و پهناور را به سوی کلان‏شهرهای پرجمعیت ترک گفت؛ و از آن هنگام که صدای زنگ ساعت جای آواز خروس و صدای باد و باران را گرفت و صدای کارخانه جایِ صدای آواز پرندگان را اشغال کرده و ما به جای تسلیم شدن به چرت‏زدن‏های طبیعی با ضرب آهنگِ شتابناکِ زندگی شهری خو کردیم، تمدّنی بنا نهاده شد که در آن فاصله بسیار کم انسان‏ها با یکدیگر خطر بروز اختلاف‏ها را افزایش داده است».

این آهنگساز و شاعر و نویسنده، در ادامه سخنانش به پوچی و دور از واقعیتِ پاک بودنِ صداها و عدمِ ارتباطشان با طبیعت، می‏پردازد و می‏گوید: «آن چه برای ما ضروری است، مراسمی است آرام و بی‏هیاهو که در آن جماعت گردآمده لحظاتی زیبا را با هم سپری کنند، بی‏آنکه برای بیان احساساتِ خود به شیوه‏های منحط یا ویرانگر متوسل شوند».

دقت کنید و ببینید که: چرا آنها که می‏گویند «موسیقی روح را پالایش می‏کند» و «موسیقی یک ضرورت است» و «موسیقی رازگویی و نیایش انسانِ خاکی با خداست» آن قدر که با «تار» و «سه تار» انس دارند، آیا با قرآن و مناجات و طبیعت مأنوس هستند؟ چرا از خدا سؤال نمی‏کنند که برای نزدیکی و رسیدن به تو (=عرفان) از چه راهی بیاییم؟ و آیا اساساً خدا این حق را ندارد که بگوید از چه راهی می‏توانید به من نزدیک شوید؟

(چرا به خدا، عملاً این حق را نمی‏دهند که به حال و هوای مصنوعی برخاسته از موسیقی را عرفانی و آرامش‏آور نداند؟ بلی، ما منکر نیستیم که موسیقی آن چنان دل و روح را می‏لرزاند که اشک جاری می‏شود. ولی بحث اینجاست که این حالت، چقدر مورد تأئید خداست؟ چرا می‏خواهیم «حالت مجازی و مصنوعی» را به جای «حالت حقیقی و معنادار» حساب کنید؟

در ادامه گفته‏های آهنگساز و شاعرِ کانادایی به این موضوع پرداخته شده: «… توجه به آن چه هنگامِ اجرای کنسرت‏های موسیقی کلاسیک در غرب می‏گذرد، خالی از فایده نیست. آن چه در این کنسرت‏ها بسیار تعجب‏برانگیز است، جماعت شنونده‏ای‏اند که حاضرند نفس را در سینه حبس کرده و به اصواتی که هوا را به ارتعاش درآورده، گوش بسپارند. شاید این نهایتِ موفقیت در اجرای یک قطعه موسیقی باشد. اما باید یادآور شد که چنین سکوتی بیشتر از عادت ناشی می‏شود تا از قدرتِ زیبایی».

جهتِ شناخت و فهم فزون‏تر این کلام، به ادامه گفته‏های «مورای شافر» (آهنگساز و شاعر کانادایی) توجه فرمائید، شافِر پس از آنکه تأثیر عادت و تلقین در توجّه به موسیقی را علّتِ نهفته در رازِ گوش‏سپاری شنوندگانِ کنسرت‏ها می‏داند، اضافه می‏کند که: «من بارها از خود پرسیده‏ام آیا ممکن نیست که شبیه چنین مراسمی را در موقعیت‏های دیگری مثلاً گوش سپاری مشترک به آواز پرندگان و یا جشن‏های تابستانی برپا کرد.(۹)

آری! این است تنها گوشه‏ای از معنای این سخن ما که: «موسیقی‏گرایی نوعی تحریف و تغییرسازی است در حسّ زیبایی‏خواهی و ایجاد دگرگونی در ذائقه روحی و روانی بشر». به راستی چرا همان لذّتی را که می‏خواهیم با شنیدن صدای مصنوعی موسیقی به دست آوریم با دل سپردن به طبیعت و نوای فطرت تحصیل نمی‏کنیم؟ در روزگار ما نه تنها رابطه انسان با انسان بسیار تیره است، بلکه رابطه انسان و طبیعت نیز نگران‏آور است.

اُنس با طبیعت یکی از خصایص انسانی است و زمانی که خصایص انسانی نابود گردد، حیات انسانی هم به دنبال آن از بین می‏رود. اگر حسّ زیبایی‏خواهی و آسوده‏طلبی جوان را به موسیقی و طربناکی سوق می‏دهد، پس چرا همین حسّ او را به محیط، طبیعت، زمزمه چشمه‏های کوهسار متمایل نمی‏کند؟ و یا چرا او را به این شدّت سمت و سو نمی‏دهد؟

کدام مفهوم موزیکالی پرمعناتر از حقیقتی است که در طبیعت و سایر زیبائی‏های فطری نهفته؟

تأثیر موسیقی بر سیستم اعصاب‏

عُلمای علم «فیزیولوژی»، دستگاه عصبی انسان را به دو قسمت تقسیم کرده‏اند:

۱٫ سلسله اعصاب ارتباطی: شاملِ ستون مرکزی عصبی و نخاع، نیمکره‏های مغز، اَعصاب محیطی.

۲٫ سلسله اعصاب نباتی: شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک.

وقتی که از خارج تحریکاتی بر روی اَعصاب شروع می‏شود اعصاب سمپاتیک و یا پاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجی وارده تعادل از دست می‏دهند. بدیهی است هر اندازه بین این دو سیستم عصبی، فاصله‏ها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانی‏های روانی و اغتشاشات فزون‏تر می‏گردد.

و از جمله علل و عوامل تحریکاتِ خارجی، ارتعاشاتِ موسیقی است. موسیقی وقتی که با آهنگ‏های نشاط انگیز یا نوارهای حزن‏آور همراه گردد (مخصوصاً اگر با ارتعاشاتِ عجیب و غریب سمفونیک اجراء گردد) به طور مسلّم تعادل لازمی را که بایستی بین دو دسته عصب نامبرده وجود داشته باشد را بر هم می‏زند و در نتیجه اصولِ حساس زندگی (اعم از هضم، جذب، دفع، ترشحات، ضربات قلب و وضعِ فشار مایعات بدن مثل خون و…). را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتاری‏ها و امراضی نزدیک می‏سازد که طب جدید با تمامِ پیشرفت‏هایش نمی‏تواند آسیب‏های پیش آمده را درمان کند. مثل اغتشاشاتِ فکری، اَمراض روانی (افسردگی‏ها و حتی بی‏خیالی‏ها)، سکته‏های قلبی و مغزی.(۱۰)

پروفسور «ولف آدلر» استاد دانشگاه کلمبیا ثابت کرده که: بهترین و دل‏کش‏ترین نوارهای موسیقی شوم‏ترین آثار را روی دستگاه اعصاب انسان باقی می‏گذارد، مخصوصا اگر هوا گرم باشد این تأثیر مخرب، شدیدتر می‏شود.

«توجه دقیق به بیوگرافی مشاهیر موسیقی جهان نشان می‏دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتی‏های روحی گردیده‏اند و عده‏ای نیز مبتلا به بیماری‏ شده‏اند. چنان که هنگام نواختن موسیقی درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانی شده‏اند.(۱۱)

از آن چه گفته شد، چنین به دست می‏آید که هر نوع موسیقی، به ویژه آهنگ‏های احساسی برانگیزش، تحریکاتی در اعصاب «سمپاتیک» و «پاراسمپاتیک» به وجود می‏آورد که در نتیجه، تعادلِ این اعصاب به هم خورده و انسان دچار ضعف اعصاب می‏گردد. آن چه مهم است اینکه ضعف اعصاب نیز، خود امراضِ دیگری از قبیل: اختلالِ حواس، پریشانی، جنون، ثقل سامعه (سنگینی گوش)، نابینایی، سل و… به وجود می‏آورد. البته تصور نکنید که مشکل در همین چند مورد اختلال یاد شده خلاصه می‏گردد.

دکتر «الکسیس کارل»، زیست شناس و فیزیولوژیست فرانسوی می‏نویسد: «کاهش عمومیِ هوش و نیروی عقل، از تأثیر الکل و سرانجام از بی‏نظمی در عادت ناشی می‏شود؛ و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکری سهیم‏اند».

موسیقی نه تنها در شنوندگان اثرات منفی بر جای گذاشته، بلکه در نوازندگان نیز تأثیرات خطرناکی داشته است. اخبار و گزارشات زیر تنها گوشه‏ای از واقعیت است:

* در ایالتِ «لتیل راک» آمریکا، جوانی که پیانو یاد می‏گرفت، نغمات موسیقی چنان در روح آن جوان هیجان ایجاد کرد که بدون دلیل از جای برخاست و با ۱۹ ضربه چاقو، معلم خود را از پای درآورد(۱۲) «باخ»، موسیقی‏دانِ اطریشی، به اختلال حواس و کوری گرفتار شد.

«فردریک هندل»، موسیقی‏دان آلمانی و «ماریا آلنا» خواننده ایتالیایی و «موریس راول» نوازنده فرانسوی، هر سه به نابینایی مبتلا شدند.

«موزارت» و «شوین» (دو موسیقی‏دان مشهور) به ضعف قوا و سل دچار گردیدند.

«مشوبرت»، «واکتر»، «دوکونیسی» و «مندلسن» به اختلالاتِ عصبی، پریشان فکری و کشمکش‏های روحی مبتلا گردیدند.

«شومان» و «دووراک» گرفتار ضعف اعصاب شدید و سرانجام دیوانگی شدند.

«بتهون» در سی سالگی کاملاً ناشنوا شد و پس از ضعف اعصاب، دیوانه گردید.

موسیقی، گذشته از رکود فکری، رفته رفته انسان را در کارها سُست و تنبل، بی‏اراده و لااُبالی می‏سازد، تا جائی که گاهی کارهای ضروری از انسان فوت می‏شود و سرمایه جوانی، عمر و نیروی فعالیت خود را به رایگان از دست می‏دهد.

«الکسیس کارل» دانشمند معروف در کتاب «راه و رسم زندگی» چنین می‏نویسد: «رادیو و سینما و ورزش‏های نامناسب، روحیه فرزندان را فلج می‏کند».

تجربه نیز ثابت کرده که اشخاصی که زیاد سرگرم به موسیقی هستند، اغلب افرادی بی‏اراده و مسامحه‏کار و در مقام تعقّل و تفکّر راکد و ضعیف‏اند.

تأثیر موسیقی بر اخلاق و عرفان‏

انسان، در مسیر «انسان‏شدنش» و رسیدن به فراز ابرهای «عرفان» به «شتاب» نیاز دارد. چه اگر تا جوانی باقی است و او کاری، «کارستان» نکند دیگر در کهنسالی دروگر خرمنِ «افسوس» خواهد بود. او می‏بیند که پله پله صعودش از زندگی ساده به مدرنیته، جز تحیرآفرینی تأثیر دیگری نداشته و اینجاست که سعی دارد از پیشرفت صنعتی به نفعُ خود بهره گیرد؛ دست انداختن‏های متعددش به دامنِ ابزارهای قدیم و جدید نشانی است از شور و شوقش به آن پیشرفت؛ پیشرفتی به سبکِ نوین و روزآمد!

در این گیر و دار، گوشش به آن چیزی بدهکار است که چشم‏اش را خیره و عقلش را شیفته کرده… «دیده‏ی چشم»، شاهدِ تأثیرات عمیق و فوری‏ای است که از آهنگ برمی‏خیزد. بر دل می‏نشیند و در قلب شور و هیجان برپا می‏کند تا آنجا که این ارتعاشات، ابرهای احساسی را به تکاپو انداخته و انتظار دارد که پس از این، آسمان چشمش، رنگین‏کمانِ «عرفان» و گرمیِ خورشید «لقاء» و درخشش محفل «انس و حضور» را نمایشگری کند.

او در طلب است که از ارتعاشاتِ آهنگ و موسیقی و نوای خوانندگی، تحولی بسازد و بسوزد. ولی دیواری بین «او» و «آن‏چه در طلب‏اش است» خودنمایی و مانع‏سازی می‏کند. مانعِ تردیدافکنی درباره‏ی «فقدان صلاحیت موسیقی برای سیر عرفانی» برایش علامت سؤال است.

«فارابی» که خود یکی از فیلسوفان و موسیقی‏شناسانِ نامی است می‏گوید: «… روشن شد که موسیقی بر سه نوع تقسیم می‏شود:

یکم. موسیقی نشاطانگیز: در ما احساسِ خوش‏آیندی پدیدار می‏سازد. هنگام استراحت و برای رفع خستگی به کار گرفته می‏شود.

دوم. موسیقی احساس‏انگیز: عواطف ما را بیدار می‏سازد، و هنگامی به کار برده می‏شود که بخواهند شخصی را وادار به افعالی سازند که تحت تأثیر میل خاصّی انجام می‏دهد؛ و یا حالت روحیِ خاصی را تحت میل خاصی در او ایجاد کنند.

سوم. موسیقی خیال‏انگیز: قوه‏ی تصور ما را تحریک می‏کند، به ویژه اگر همراه با گفتارهای خطابی و منظوم باشد.

موسیقی طبیعی نزد انسان، آن است که عموماً یکی از این سه تأثیر را ایجاد کند، چه برای تمام مردم و همیشه اوقات و چه برای برخی مردم در برخی اوقات(۱۳).

آن‏چه از آیات و روایات به دست می‏آید، نسبت به هیچ یک از انواع موسیقی تشویق نشده و نمی‏توان شکل‏های گوناگونِ موسیقی‏های موسوم را «مستحب» دانست. یعنی: دارای ثواب و تشویق نیستند. بنابر این: تعبیر «موسیقی قابل قبول از دیدگاه فقه» به معنای این است که «فقه، کدام نوع از انواعِ موسیقی را حرام نمی‏داند»؛ نه اینکه «فقه، کدام موسیقی را پذیرفته و ما را نسبت به گرایش به آن تشویق می‏کند!».

فقها و کارشناسان فقه، موسیقی غیرقابل قبول را «موسیقی غنائی» دانسته و موسیقی «بدون غنا» را حرام ندانسته‏اند.

غنا چیست؟ آیا هر صوت خوش و زیبائی غنا است؟ مسلماً چنین نیست؛ زیرا آن‏چه در روایات اسلامی آمده و سیره‏ی مسلمین نیز آن را حکایت می‏کند این است که قرآن و اذان و مانندِ آن را با صدای خوش و زیبا بخوانید.

«غنا» آهنگ‏هایی است که متناسب مجالس فسق و فجور و اهلِ گناه و فساد باشد.

به تعبیر دیگر «غنا» به صدایی گفته می‏شود که قُوای شَهوانی را در انسان تحریک می‏نماید.

نکته دیگر اینکه «غنا»، مصادیق مشکوکی نیز دارد که انسان به راستی نمی‏داند فلان صدا مناسب با مجالسِ گفته شده است یا نه؟ در این صورت به چند شرط، شنیدن آن صدا حرام نیست:

۱٫ داشتن آگاهی و شناختِ کافی از مفهوم عُرفی و فقهی غنا.

۲٫ آن صدا نه تنها برای همان شنونده تحریک نداشته باشد؛ بلکه برای سایر کسانی که می‏توانند شنونده‏اش باشند، تحریک‏زا نباشد.

۳٫ نداشتن تحریک برای یک نفر شنونده یا تحریک سایر شنوندگان به این خاطر نباشد که آنها آن چنان با موسیقی‏های متنوع انس داشته‏اند که دیگر این آهنگ برایشان عادی شده باشد.(۱۴)

………………………..

پی نوشت ها:

۱) لقمان (۳۱)، آیه ۵٫

۲) ر.ک: وسائل‏الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۶ و ۲۲۸٫

۳) صدیقین اصفهانی، محمدتقی، غنا، موضوعاً و حکماً، ص ۱۸٫

۴) حقیقت موسیقی غنایی، به نقل از اندیشه‏های علمی فارابی درباره موسیقی، مهدی‏برکشلی، ص‏205.

5) حج (۲۲)، آیه ۳۰٫

۶) وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۷٫

۷) ر.ک: صفی‏زاده، فاروق، موسیقی شیطانی در غرب.

۸) همان.

۹) روزنامه اطلاعات، چهارشنبه، ۲ آبان ۱۳۸۰، صفحه ۵٫

۱۰) ر.ک: تأثیر موسیقی بر روان و اعصاب، صص ۳، ۶، ۲۶ و ۹۲ به بعد.

۱۱) ر.ک: همان.

۱۲) روزنامه اطلاعات، شماره ۹۶۲۲٫

۱۳) هشت گفتار پیرامون حقیقت موسیقی غنایی (تلخیص و گزینش از کتاب اندیشه‏های علمی فارابی درباره‏ی موسیقی، تألیف دکتر مهدی برکشلی)، ص ۲۰۴٫

۱۴) تفسیر نمونه، ج ۲۲، ص ۱۱۷٫

متن سوال: برای کسی که نوار مبتذل گوش می دهد و می گوید: (یک سرگرمی سالم فراهم کنید تا نوار گوش ندهم ) چه جوابی باید داد؟

متن پاسخ: در دین مقدس اسلام احکام الهی تغییر نمی‏کنند و هیچ‏چیز باعث حرام شدن حلال‏ها و حلال شدن حرام‏هانمی‏شود، از طرفی جدای از مقررات و احکام دینی هیچ مقرره‏ای حتی غیردینی به اندک بهانه‏ای فرو نمی‏ریزد، مگرانسان‏ها با احساس گرسنگی در خیابان به خود اجازه سرقت می‏دهند؟! مگر آدمیان به محض احساس اندکی گرما بهخود اجازه لخت شدن و برهنه‏گشتن می‏دهند؟ کدامین قانون اجازه چنین رفتارهای بی‏حد و مرزی را می‏دهد؟ اگراحساس اندک تنگنا، مجوز در عملی گردد دیگر ارزشی باقی می‏ماند؟ آیا امنیت اخلاقی و شخصی واجتماعی وحیثیتی پایمال نمی‏گردد؟ حتی خانواده‏های خودمان از این پدیده سخت تهدید نشده و متزلزل نمی‏شوند؟ بی‏تردیددر این صورت سنگ روی سنگ بند نمی‏شود، چون تنها هوا و هوس و نیاز معیار رفتار می‏شود نه تدبیر و قانون مقرره وپرواضح است که این حالت را هر شخصی مردود دانسته و باطل می‏شمارد تا چه رسد به فرد مسلمانی چون شما و یاشخص تحصیل‏کرده‏ای همچون دانشجو. بنابراین باید نیازها و خواسته‏ها را از طریق مشروع و قانونی و باکمترین پیامدمنفی تأمین نمود. درست است که بیکاری خوب نیست و آدمی نیازمند سرگرمی است ولی برای پر شدن اوقاتفراغت نباید هر کاری را انجام داد هر چند ضرر و آسیب آن از بیکاری بیشتر باشد.

دوست عزیز، اوقات فراغت را می‏توان با اعمال و فعالیت‏هایی پر نمود که افزون بر جلوگیری از فراغت، ثمره نیزداشته و نتیجه‏ای را عائد آدمی می‏سازد تا چه رسد به آن که موجب ضرر بیشتر گردد. مثلاً مطالعه، انجام کارهای هنریمورد علاقه، ورزش و تفریحات سالم و مانند این از جمله اموری هستند که افزون بر پر کردن اوقات فراغت، سود وثمره‏ای را برای آدمی دنبال می‏آورند و شخص خردمند هرگز برای فرار از بیکاری به ضرر پناه نمی‏آورد. که در اینصورت آن بیکاری که نتیجه آن به دست نیاوردن سرمایه است به مراتب از کارهای زیان‏آور که ثمره آن از دست دادنسرمایه و حتی کسب ضرر و زیان است بیشتر است.

دوست عزیز، بیکاری موجب اتلاف و به هدر رفتن سرمایه می‏گردد و کار نیک موجب کسب ثروت مادی و معنویو کار زشت و ناپسند موجب کسب ضرر و زیان. حال خوب بگویید بیکاری بهتر است یا پر کردن بیکاری به اعمالناروا. بی‏تردید به هدر دادن سرمایه بهتر از متضرر شدن است و بهترین کار آن است که در اوقات فراغت به تحصیلکمالات مادی و معنوی بپردازیم که در این صورت نه تنها سرمایه از کف نرفته بلکه ثروت ما افزون گشته است.

در پایان باید به این نکته توجه داشته باشید که اگر شما دوستانتان را از گوش دادن به نوارهای مبتذل نهی کنید و آنهادر جواب بگویند ما سرگرمی دیگری نداریم، بنابراین نوار گوش می‏کنیم، منطق درستی نیست، زیرا اگر بخواهیم اینمنطق را پیاده کنیم با کمترین کمبودی و با جزئی‏ترین نارسایی هر کاری را حلال خواهیم دانست.

اگر وضع مالی ما خوب نبود می‏گوییم! یا از راه حلال به ما پول برسان یا این که از راه‏های خلاف پول به دستمی‏آوریم و همین‏طور در موارد دیگر. البته صحیح است که باید امکانات متعارف برای تفریح و سرگرمی فراهم باشد،اما این هم نسبی است و هر مقدار امکانات که باشد شخص می‏تواند بگوید کافی نیست. مطمئنا دوستان شما به حداقلی از امکانات تفریحی و ورزشی دسترسی دارند اما لابد این مقدار را کافی نمی‏دانند!


حذف ارسالي ويرايش ارسالي