سرانجام ماموران عذاب به صورت بشر از حضور حضرت ابراهیم خارج شده و به حضور لوط وارد شدند لوط جوانان زیبایی دید ودر این موقع مشغول آبیاری زراعتش بود به آنها گفت :شما کیستید؟ آنها گفتند : ما مسافران راه هستیم امشب مایلیم مهمان تو باشیم.
لوط با توجه به قوم منحرف و زشتکارش از یک سو و ورود جوانان زیبا از سوی دیگر در فشار روحی قرار گرفت که چه کند اگر این جوانان را مهمان کند ترس آبروریزی است این فکر چنان او را ناراحت کرد که به خود گفت : امروز روز سخت و وحشتناکی است.
اما لوط مهمان نواز چاره ای جز این نداشت که مهمانان را به خانه خود ببرد آنها را به سوی خانه اش راهنمایی کرد ولی برای این که آنها را از ماجرا با خبر کرده باشد در وسط راه چند بار به آنها گفت :این شهر مردم زشتکاری و منحرفی دارد تا اگر میهمانها توانایی مقابله دارند حساب کار خود را کرده باشند.
در بعضی از روایات آمده : لوط آنقدر مهمانهای خود را معطل کرد تا شب فرا رسید شاید در تاریکی دور از چشم آن قوم شرور و آلوده بتواند با حفظ آبرو از آنان پذیرایی کند .
به هر حال مهمانان وارد خانه لوط شدند همسر لوط بر پشت بام رفت و آتش روشن کرد قوم شرور فهمیدند که امشب در خانه لوط چند نفری به مهمانی آمده اند. و از هر سو به سرعت به سوی خانه لوط (ع) هجوم آوردند.
وقتی که قوم شرور به خانه لوط (ع) رسیدند به لوط گفتند : آیا ما تو را از جا دادن مردم نقاط دیگر منع نکرده ایم ؟
لوط(ع) که هوی و هوس آنها را می دانست سخن ازدواج ( که امری طبیعی برای ارضای غریزه جنسی و بقای نسل است ) به میان آورد و فرمود : (( اینها دختران منند برای شما پاکیزه ترند)) با آنها ازدواج کنید و از عمل شنیع لواط دوری کنید از خدا بترسید و مرا در میان مهمانهایم رسوا نکنید .
آیا در میان شما یک نفر دارای رشد و غیرت نیست؟
آنها در پاسخ گفتند : تو که میدانی ما میلی در دختران نداریم و خوب میدانی که ما چه می خواهیم .
وقتی که حضرت لوط از آن قوم اصلاح نا پذیر مایوس شد گفت کاش دارای نیرو و یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی بودم آنگاه می دانستم با شما پسفترتان چه کنم !
آری لوط در این هنگام از غربت و بی کسی خود یاد کرد و گفت :اگر نیرویی میداشتم چنین خوار و گرفتار شما نمی شدم ودر برابر تعدی وگزند شما دفاع میکردم و در مقبل فشار شما مقاومت می نمودم.
عجبا حتی یک مرد سالم و غیرتمند نبود که به پشتیبانی از لوط برخیزد .
حاکی است که اگر یک انسان عاقل و فهمیده و متعهد در میان شما بود کار شما به افتضاح و رسوایی نمی کشید