کارگروه
منتظران ظهور
این کارگروه برای عاشقان ظهور و منتظران آمدنش می باشد لذا از تمام عاشقان و منتظران ظهورش برای عضویت در این کارگروه دعوت می شود.
 

سیمای زیانکاران در قرآن کریم

صفحه اصلی کارگروهها >> منتظران ظهور  >> سیمای زیانکاران در قرآن کریم
سرباز گمنام

سرباز گمنام

در کارگروه: منتظران ظهور
تعداد ارسالي: 1269
12 سال پیش در تاریخ: سه شنبه, آذر 21, 1391 10:7



 


زیانکاران در جهنم


در دنباله آیه 17 از سوره هود که سخن از قرآن و رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلّم به میان آمده آورده، آیات مورد بحث سرنوشت منکران، و نشانه‌ها، و پایان و عاقبت کارشان را تشریح می‌کند خاسران و زیانکاران را معرفی می‌نماید.


وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ کذِباً أُولَئک یُعْرَضونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الاَشهَادُ هَؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلى الظالِمِینَ * چه کسى ستمکارتر است از آنها که بر خدا افترا می‌بندند، آنان (روز رستاخیز) بر پروردگارشان عرضه می‌شوند و شاهدان (پیامبران و فرشتگان) می‌گویند اینان همانها هستند که به پروردگار دروغ بستند. لعنت خدا بر ظالمان باد!


الَّذِینَ یَصدُّونَ عَن سبِیلِ اللهِ وَ یَبْغُونهَا عِوَجاً وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ * همانها که (مردم را) از راه خدا باز می‌دارند و راه حق را کج و معوج نشان می‌دهند و به سراى آخرت کافرند.


أُولَئک لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فى الاَرْضِ وَ مَا کانَ لهَُم مِّن دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ یُضاعَف لهَُمُ الْعَذَاب مَا کانُوا یَستَطِیعُونَ السمْعَ وَ مَا کانُوا یُبْصِرُونَ * آنها هیچگاه توانائى فرار در زمین ندارند و جز خدا دوستان و پشتیبانانی نمی‌یابند. عذاب خدا براى آنها مضاعف خواهد بود (چرا که هم گمراه بودند و هم دیگران را به گمراهی کشاندند)، آنها هرگز توانائی شنیدن (حق را) نداشتند و حقایق را) نمی‌دیدند.


أُولَئک الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسهُمْ وَ ضلَّ عَنهُم مَّا کانُوا یَفْترُونَ * آنان کسانی هستند که سرمایه وجود خود را از دست دادند و تمام معبودهای دروغین از نظرشان گم شدند.


لا جَرَمَ أَنهُمْ فى الاَخِرَةِ هُمُ الاَخْسرُونَ * به همین دلیل آنها مسلما در سراى آخرت از همه زیانکارترند.


(آیات 18 – 22 سوره هود)



خاسرین همان کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده و ورشکست شدند. و این بزرگترین خسارتى است که ممکن است دامنگیر انسانى شود که موجودیت انسانى خویش را از دست دهد، سپس اضافه می‌کند آنها به معبودهائى دروغین دل بسته بودند اما سرانجام تمام این معبودهاى ساختگى گم شدند و از نظرشان محو گشتند.


 


و من اظلم ممن افتری علی الله کذبا ... خداوند به پیامبر اکرم می‌فرماید: تو بدان جهت که دارای بینه‌ای از ناحیه پروردگارت هستی، نمی‌توانی و ممکن نیست ظالم باشی، حاشا بر تو که در دعوتت به خدای تعالی افتراء بسته باشی، برای این که کسی به ساحت مقدس خداوند دروغ می‌بندد که از ستمکارترین ستمکاران است، و چنین و چنان وبالی در برابر دروغشان دارند.


منظور از افترای کذب بر خدای سبحان، توصیف خدای تعالی است به صفتی که در او نیست، و یا نسبت دادن چیزی به ناحق، و یا بدون علم و مدرک به اوست. و افتراء از روشن‌ترین مصادیق ظلم و گناه است. و معلوم است که ظلم نسبت به هر کسی یک حکم ندارد، هر قدر آن طرف که مورد ظلم ما واقع شده بزرگتر باشد، ظلم ما نیز به همان نسبت بزرگتر خواهد بود، تا آنجا که به بزرگترین مقام یعنی به ساحت عظمت و کبریایی پروردگار منتهی شود که افتراء و ظلم به او عظیم‌ترین ظلم خواهد بود. خداوند فرموده: این شما هستید که با عقاید خرافی خود به خدا افتراء می‌بندید، برای او بدون هیچ علم و مدرکی شریک اثبات می‌کنید، با این که او " الله " است و هیچ معبودی جز او نیست و شما هستید که از راه خدا جلوگیری می‌کنید. و معنای جمله این است که، راهی که شما پیش گرفته‌اید افتراء است، نه راه خدا، شما راه دیگری پیش گرفته و آن را سنت و روش زندگی خود کردید که این خود دگرگون ساختن راه خداست، همان راهی که فطرت و نبوت به سوی آن هدایت می‌کند، و شما به آخرت کفر ورزیده آن را نفی کردید، و این اثبات مبدا بدون معاد معنایش نسبت دادن لغو و عمل باطل به خدای تعالی است که خود افترایی دیگر است. اگر کسی معتقد باشد به این که معادی نیست، نسبت لغو به خدا داده؛ زیرا در این صورت خلقت بیهوده و بی غرض خواهد بود. اعتقاد مشرکین به غیر دین و سنت خدا و گرویدن به عقاید باطل در مساله مبدا و معاد و در زندگی دنیایی و اجتماعی غیر سنت الهی را سنت خود قرار دادن است و این - با این که سنتی که از ناحیه خدا آمده تنها سنت حق است و نزد خدا به جز دین حق هیچ سنتی نیست  افترایی است بر خدا ، که به زودی در روزی که بر پروردگارشان عرضه می‌شوند گواهان علیه آنان شهادت خواهند داد .




شاهدان، در روز قیامت می‌گویند: اینها آن کسانی‌اند که در دنیا به پروردگار خود دروغ بستند. این شهادتی است از آن گواهان علیه مشرکین که به خدای تعالی افتراء بستند که در حقیقت از ناحیه شهادت، اشهاد علیه آنان مسجل می‌شود که آنان مفتری بودند؛ چون آنجا مکانی است که جز حق چیزی گفته نمی‌شود و کسی را نیز از گفتن حق و اعتراف و قبول حق چاره و مفری نیست .




اولئک یعرضون علی ربهم؛ "عرض" به معنای اظهار چیزی است تا طرف آن را ببیند و به موضع آن واقف گردد. در روز قیامت حجاب‌ها (ی مادیت و منیت و عادت و ملکات زشت ناشی از آنها و از غیر آنها ) که در دنیا بین مشرکین و پروردگارشان حائل شده بود، به وسیله ظهور آیات الهی کنار می‌رود و حق به طور صریح و بدون هیچ شاغلی که آن را از یادها ببرد و انسان‌ها را مشغول به خود سازد روشن می‌گردد، و انسان‌ها حاضر می‌شوند، و چون این حضور، حضوری اضطراری خواهد بود که خود انسان‌ها در آن دخالتی ندارند، لذا در آیه مورد بحث از این حضور تعبیر به "عرضه شدن انسان‌ها به پروردگارشان " کرد. پس در آن روز ملائکه موکل بر مشرکین، آنان را می‌آورند و در موقفی قرار می‌دهند که بین آنان و پروردگارشان هیچ حجابی حایل نباشد تا خدای تعالی بین آنان داوری کند.


و یقول الاشهاد هؤلاء الذین کذبوا علی ربهم؛ کلمه "اشهاد" جمع شهید (گواه) است، مانند کلمه "اشراف " که جمع شریف است . بعضی گفته‌اند: جمع شاهد است، مانند اصحاب که جمع صاحب است . مؤید آن آیه شریفه زیر است که می‌فرماید: فکیف اذا جئنا من کل امه بشهید (26)؛ چه خواهند کرد روزی که از هر امتی شهیدی بیاوریم. (سوره نساء، آیه 41 ) که این آیه نیز از روزی خبر می‌دهد که اشهاد قیام می‌کنند، پس اشهاد همان شهیدهای امت‌ها هستند، در نتیجه این کلمه جمع شهید است .




پس اگر لاعنی در قیامت کسی را لعنت کند معنایش این است که او را از رحمت مخصوص به مؤمنین طرد نموده و عذاب را علیه او مسجل کند.




در این که شاهدان، فرشتگان الهى هستند؟ یا ماموران ضبط اعمال؟ و یا پیامبران؟ مفسران احتمالاتى داده‌اند، ولى با توجه به این که در آیات دیگر قرآن، پیامبران خدا به عنوان شاهدان اعمال معرفى شده‌اند ظاهر این است که در اینجا نیز منظور همان‌ها هستند و یا مفهوم وسیع‌ترى که آنها و سایر شاهدان اعمال را در برگیرد.


شاهدان، در روز قیامت می‌گویند: اینها آن کسانی‌اند که در دنیا به پروردگار خود دروغ بستند. این شهادتی است از آن گواهان علیه مشرکین که به خدای تعالی افتراء بستند که در حقیقت از ناحیه شهادت اشهاد علیه آنان مسجل می‌شود که آنان مفتری بودند؛ چون آنجا مکانی است که جز حق چیزی گفته نمی‌شود و کسی را نیز از گفتن حق و اعتراف و قبول حق چاره و مفری نیست .


الا لعنة الله علی الظالمین. الذین یصدون عن سبیل الله ... . این جمله تتمه کلام گواهان است؛ و این کلام گواهان که خدای تعالی آن را حکایت کرده تثبیت دوری از رحمت خدا از ناحیه گواهان است برای ستمکاران و مسجل کردن عذاب است برای آنان، نه این که نظیر لعنت و رحمت دنیایی، صرف نفرین و دعا و مانند لعنتی باشد که در آیه آمده، زیرا دنیا دار عمل است و قیامت روز جزاء. پس هر لعنت و رحمتی که در قیامت باشد بروز آن است نه لفظ و آرزوی ما. لعنت در قیامت، رساندن عذابی است به ایشان که برایشان ذخیره شده، و رحمت در آن روز رساندن پاداش ذخیره شده است . پس اگر لاعنی در قیامت کسی را لعنت کند معنایش این است که او را از رحمت مخصوص به مؤمنین طرد نموده عذاب را علیه او مسجل کند .


خدای تعالی سپس ظالمینی را که مورد لعن گواهان بودند تفسیر کرده به: الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا و هم بالاخره هم کافرون. 


آیه فوق صفات این ظالمان را در ضمن سه جمله بیان می‌کند:


نخست می‌گوید: آنها کسانی هستند که مردم را با انواع وسائل از راه خدا باز می‌دارند. این کار یا از طریق القاء شبهه، و زمانى از طریق تهدید، و گاهى تطمیع، و مانند آن، صورت می‌گیرد که هدف همه آنها یکى است و آن بازداشتن از راه خدا است.


دیگر این که آنها مخصوصا سعى دارند راه مستقیم الهى را کج و معوج نشان دهند. یعنى با انواع تحریف‌ها کم و زیاد کردن، تفسیر به راى و مخفى ساختن حقایق چنان می‌کنند که این صراط مستقیم به صورت اصلیش در نظرها جلوه‌گر نشود، تا مردم نتوانند از این راه بروند، و افراد حق طلب جاده اصلى را پیدا نکنند .


و سومین خصوصیت این که آنها به قیامت و روز رستاخیز ایمان ندارند . و عدم ایمانشان به معاد سرچشمه سایر انحرافات و تبهکاری‌هاى آنان می‌شود چرا که ایمان به آن دادگاه بزرگ و عالم وسیع بعد از مرگ، روح و جان را تربیت می‌کند.


جالب این که تمام این مسائل در مفهوم ظلم جمع است زیرا مفهوم وسیع این کلمه هر گونه انحراف و تغییر موضع واقعى اشیاء و اعمال و صفات و عقائد را شامل می‌شود. پس این ستمکاران چه این که معتقد به صانعی باشند ولی دین فطرت را که همان اسلام است رها کرده به سنت تحریف شده و منحرف کننده‌ای گرویده باشند، و چه این که اصلا به صانعی معتقد نباشند و از آنهایی باشند که می‌گویند: " جز این زندگی دنیا زندگانی دیگری نیست و ما را جز روزگار کسی نمی‌میراند" در هر حال ستمکار و مفتری بر خدا هستند و به خدا دروغ بسته‌اند .




منظور از افترای کذب بر خدای سبحان، توصیف خدای تعالی است به صفتی که در او نیست، و یا نسبت دادن چیزی به ناحق، و یا بدون علم و مدرک به اوست. و افتراء از روشن‌ترین مصادیق ظلم و گناه است.




اولئک لم یکونوا معجزین فی الارض و ما کان لهم من دون الله من اولیاء ... کلمه "اولئک، آنان" اشاره است به آن کسانی که بر خدای تعالی افتراء بسته بودند؛ که در دو آیه قبل اوصافشان ذکر شد. مقامی که آیه شریفه دارد دلالت می‌کند بر این که منظور خدای تعالی که فرمود: " آنان در زمین خدای را عاجز نمی‌کنند"، این است که در زندگی مادی و زمینی خود نمی‌توانند به صرف خارج شدن از زی بندگی او را به ستوه بیاورند، پس اگر با دست زدن به افتراء، دروغ به خدای تعالی می‌بندند، و اگر راه خدا را به روی مردم سد می‌کنند، و اگر آن راه را کج و معوج می‌خواهند همه اینها بدان جهت نیست که قدرت عاریتی آنان بر قدرت خدای سبحان فایق آمده، که توانستند چنین کارهایی بکنند، و نیز برای آن نیست که مشیت آنان بر مشیت خدای سبحان پیشی گرفته، و باز برای آن نیست که آنان از تحت ولایت خدای تعالی بیرون آمده در ولایت کس دیگر داخل شده‌اند، و غیر خدا را ولی خود گرفته‌اند که یا بتها باشند و یا اسباب ظاهری که دل بدان بسته‌اند، زیرا خود خدای تعالی فرموده: و ما کان لهم من دون الله من اولیاء . پس نه قدرتشان بر قدرت خدای عزیز غالب آمده و نه شرکایی که برای خود گرفته و آنها را اولیای خود نامیده‌اند و در حقیقت ولایتی دارند و مدبر امور آنهایند، و نه آن اولیاء خیالی، آنها را به این کارهای ناروا یعنی بغی و ظلم واداشته‌اند، بلکه مدبر امورشان خدای تعالی است و اوست که امر آنان را تدبیر می‌کند و در برابر سوء نیات و اعمال زشتشان که سرانجامش سوء عذاب است کیفر می‌دهد و آنان را از راهی که خودشان متوجه نشوند استدراج می‌کند. روایات فراوانى داریم که هر کس سنت بدى بگذارد، وزر و گناه تمام کسانى که به آن سنت بد عمل می‌کنند، براى او نوشته می‌شود همچنین هر کس سنت نیکی‌ بگذارد معادل پاداش کسانى که به آن عمل می‌کنند براى او ثبت می‌گردد.


یضاعف لهم العذاب؛ خدای تعالی عذاب را برای آنان مضاعف می‌کند و این مضاعف کردن عذاب برای این است که آنها فاسق شدند، و سپس بر این فسق و تباهی خود لجاجت و اصرار کردند. و یا برای این است که هم خودشان نافرمانی خدا را کردند و هم دیگران را به معصیت خدا واداشتند؛ به این جهت، هم عذاب معصیت خود را دارند و هم عذاب معصیتی که دیگران به تحریک آنان مرتکب شدند. آیات بسیاری دلالت می‌کنند بر این که خدای تعالی عقل و چشم و گوش را از آنان سلب کرده که البته به اعتراف خودشان؛ نشنیدن و تعقل نکردن را گناه خود می‌شمارند، و در اینجا این سؤال پیش می‌آید که چگونه گناه خود شمردند با این که خدا عقل و گوش را از آنان سلب کرده؟ جوابش این است که همین خود دلیل بر این است که خودشان در این سرنوشت خود دخالت داشته‌اند و خود با ارتکاب گناهان باعث سلب این نعمت‌ها از خویش شده‌اند.



اگر کسی معتقد باشد به این که معادی نیست، نسبت لغو به خدا داده؛ زیرا در این صورت خلقت بیهوده و بی غرض خواهد بود.


 اولئک الذین خسروا انفسهم و ضل عنهم ما کانوا یفترون.


آیه فوق محصول تمام تلاش‌ها و کوشش‌هاى نادرست آنها را در یک جمله بیان می‌کند و می‌گوید: اینها همان کسانى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده و ورشکست شدند. و این بزرگترین خسارتى است که ممکن است دامنگیر انسانى شود که موجودیت انسانى خویش را از دست دهد، سپس اضافه می‌کند آنها به معبودهائى دروغین دل بسته بودند اما سرانجام تمام این معبودهاى ساختگى گم شدند و از نظرشان محو گشتند.


این آیه شریفه مشتمل بر دو نکته است: یکی این که می‌فرماید کفار نفس خود را خاسر کردند. دوم این که می‌فرماید افترایی که یک عمر مرتکب آن شدند در آخرت اثری از آن نمی‌یابند. اما خسران آنان دلیلش این است که آدمی مالک نیست مگر نفس خود را که البته مالکیتش نسبت به نفس خودش استقلالی نیست، بلکه به تملیک خدای تعالی است و وقتی آدمی چیزی را برای نفس خود بخرد که مایه هلاکتش باشد و سرمایه عمر و مال و هر چیز دیگر را بدهد و در مقابل کفر و معصیت را بخرد در این معامله ضرر کرده و این ضرر را خودش برای خود فراهم آورده است . پس خسران نفس کنایه است از هلاک کردن نفس؛ و اما ضلالت در افترایی که بستند علتش این است که عقاید خرافی که داشتند که دروغ بود، یعنی وهمی بود که در خارج واقعیت نداشت، خرافاتی بود که هوا و هوس‌های دنیوی آن را در نظرشان جلوه داده بود، و با برچیده شدن زندگی دنیا و هیچ و پوچ شدن هوا و هوس‌ها، آن اوهام و خرافات نیز جلوه و رنگ خود را می‌بازد، و معلوم می‌شود چیزی جز دروغ و افتراء نبوده، در آن روز هر کسی می‌فهمد که حق مبین تنها خدای تعالی بوده و آنچه را حق می‌پنداشتند چیزی جز خیال نبوده است.


لا جرم انهم فی الاخره هم الاخسرون. از "فراء" نقل شده که گفته است: کلمه "لا جرم" در اصل به معنای کلمات "لابد" و "لامحاله: بناچار " بوده و بعدا در معنای سوگند، استعمالی شایع یافته و به تدریج معنای کلمه "حقا" را به خود گرفته است، و به همین جهت در جواب آن، لام قسم آورده می‌شود؛ یعنی گفته می‌شود: " لا جرم لا فعلن کذا؛ حقا این کار را به یقین انجام می‌دهم."


پس معنای آیه اینطور می‌شود: حقا این خرافه پرستان در آخرت زیانکارترین افراد خواهند بود. و وجه زیانکارتر بودنشان در آخرت - اگر فرض کنیم منظور ، زیانکارتر از سایر معصیت کاران باشند - این است که سایر گنهکاران امید نجات دارند، اما اینها به خاطر کفر و عنادشان نفس خود را خاسر و ضایع و هلاک کردند، در نتیجه دیگر امیدی در نجاتشان از آتش آخرت نیست همانطور که در دنیا با حفظ آن عنادی که داشتند امیدی به رستگاری و برگشتن از کفر به سوی ایمان در آنان نبود. اگر فرض کنیم که منظور از خاسرتر بودنشان این است که خسران آخرتشان بیش از خسران دنیایی آنان است در این صورت وجه آن این است که این کفار به خاطر کفرشان و به خاطر این که مردم را از راه خدا جلوگیری می‌کردند و در سعادتی که دین حق برای آنان فراهم نموده بود محروم می‌ساختند، قهرا هم در دنیا زیانکار شدند و هم در آخرت، لیکن خسران آخرتشان شدیدتر است، زیرا دایمی و جاودانی است، (برای این که باعث کفر و محرومیت دیگران نیز شدند.) پس خسران دنیاییشان در مقایسه با خسران آخرتیشان بسیار اندک است. علاوه بر این، در آخرت اعمال از نظر نتایج، شدیدتر و مضاعف می‌گردد.


 


برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه



سایت تبیان


مهری هدهدی



حذف ارسالي ويرايش ارسالي