پیام های اعتقادی
1. توحید و ایمان به مبدأ و معاد
عقیده به مبدأ و معاد مهم ترین عامل جهاد و فداکاری در راه خداست، چنین اعتقادی در کلمات امام حسین (علیه السلام) و اشعار و رجزهای او و یارانش نقش محوری دارد. وقتی سپاه حرّ، راه را بر کاروان امام بست، حضرت ضمن خطابه ای که ایراد کرد، فرمود: «تکیه گاهم خداست و او مرا از شما بی نیاز می کند.» روز عاشورا وقتی بی تابی خواهرش را می بیند، می فرماید: «خواهرم خدا را در نظر داشته باش، بدان که همه زمینیان می میرند، آسمانیان هم نمی مانند، هرچیزی جز وجه خدا که آفریدگار هستی است از بین رفتنی است».
صبح عاشورا نیز وقتی سپاه کوفه با همهمه رو به اردوگاه تاختند با خدا چنین مناجات می کند: خدایا! در هر گرفتاری و شدت تکیه گاه و امیدم تویی و در هر حادثه ای که برایم پیش آید پشتوانه منی.
باور به معاد رشته های علقه انسان را از دنیا می گسلد و به او یاری می رساند تا بتواند در مسیر عمل به تکلیف راحت از جان خود بگذرد.
2. اعتقاد به رسالت پیامبر
در عصر پس از پیامبر، امت دچار تجزیه شدند، برخی به سنت و دین او وفادار ماندند، ولی اکثر مردم دچار ضلالت و بدعت شدند. در مکه حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) با ابن عباس درباره امویان حاکم صحبت می کرد و از وی پرسید: «نظر تو درباره کسانی که پسر دختر پیامبر را از خانه و وطن و زادگاهش بیرون کرده و او را آواره دشت و بیابان کردند و در پی کشتن وی و ریختن خونش هستند، چیست؟ در حالی که این پسر پیامبر، نه برای خدا شریکی قائل شده، نه غیر خدا را سرپرست خویش گرفته و نه از آیین پیامبر خدافاصله گرفته است». ابن عباس در جواب عرض کرد: «درباره آنان چیزی نمی گویم، جزاین آیه قرآن که: (آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند...) و بعد حضرت فرمود: خدایا! شاهد باش ابن عباس به صراحت به کفر آنان نسبت به خدا و رسول گواهی داد».
در طول سفر نیز امام و خاندانش پیوسته از رسول خدا(ص) یاد می کردند و خود را از نسل آن حضرت معرفی می کردند و به آن افتخار کرده و کرامت و شرافت خود را در آن می دانستند.
3. امامت
فلسفه سیاسی اسلام برای مدیریت جامعه بر مبنای دین در قالب و شکل امامت تجلّی می کند. اهل بیت پیامبر به لحاظ صلاحیت های ذاتی شایسته تر از دیگران برای تصدّی زمام داری مسلمین اند، آنچه که در غدیر خم اتفاق افتاد، تأکید مجدّد برای چندمین بار بود که رسالت پیشوایی امت پس از رسول خدا(ص) را به عهده شایسته ترین فرد پس از او؛ یعنی امیرالمؤمنین (علیه السلام) می انداخت؛ هرچند که عدّه ای ریاست طلب وزورمدار با راه اندازی غوغای سقیفه مسیر امامت مسلمین را در بستری دیگر انداختند وامت را از امامت علی (علیه السلام) محروم کردند، ولی این حق ازآن امام بود و خود او پیش از رسیدن به خلافت و پس از آن در درگیری و مناقشاتی که با خلفا و معاویه داشت، و پس ازشهادتش، امامان دیگر شیعه پیوسته بر این حق مسلّم تأکید کردند و آن را حق خویش و دیگران را غاصب دانستند.
قیام عاشورا، جلوه ای از این حق خواهی و باطل ستیزی در ارتباط با این والاترین رکن جامع اسلامی بود، امام حسین (علیه السلام) در مسیر راه کوفه پس از برخورد با سپاه حرّ در خطابه ای که ایراد کرد، چنین فرمود:
«ای مردم! اگر تقوای خدا پیشه کنید و حق را برای صاحبانش بشناسید، خدا ازشما بیشتر راضی خواهد بود، ما دودمان پیامبریم و به عهده داری این امر و ولایت بر شما از دیگران که به ناحق مدّعی آنند و در میان شما به ستم و تجاوز حکومت می کنند سزاوارتریم».
پیام عاشورا این است که در جامعه اسلامی حاکمیت و ولایت حق شایسته ترین افراد است؛ یعنی فردی که تعهد ایمانی بالایی داشته باشد و برای اجرای فرامین قرآن وهدایت جامعه به سوی اسلام ناب بکوشد و شیوه حکومتی اش بر مبنای عدل و قسط باشد.
4. شفاعت
مقام شفاعت برای پیامبر و خاندان او در قیامت یکی از ارکان اعتقادی شیعه است. در کوفه وقتی امام سجاد(علیه السلام) را با آن حال رقّت بار و دست و زنجیر بر گردن آوردند، حضرت ضمن ایراد اشعاری به این نکته مهم اشاره می کند و می فرماید:
«اگر روز قیامت ما و پیامبر خدا در یک جا جمع شویم، شما چه خواهید گفت و چه حرفی برای گفتن یا عذرخواهی دارید؟».
در سخنانی هم که حضرت زینب در کوفه داشت، از جمله به این شعر تمثّل جست که:
«آن گاه که پیامبر (در قیامت) به شما بگوید: چه کردید؟ شما که امت آخرالزمان هستید! چه جوابی خواهید داد؟».
یادآوری موضوع اعتقادی شفاعت نوعی ملامت بر عملکرد دشمنان نیز بود، چراکه جنایت آنان به ذریّه پیامبر(ص) با وضع امتی که به شفاعت آن حضرت اعتقاد داشته باشند ناسازگار است.
درخواست شفاعت و امید به آن که در زیارت نامه ها آمده است، همین اثر تربیتی را دارد، از جمله در زیارت امام حسین (علیه السلام) می خوانیم: «اللّهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود».
5. بدعت ستیزی
امام حسین (علیه السلام) مصداق بارزی از عمل به این تکلیف الهی به دفاع از حریم دین پرداخت و از انگیزه های خویش احیای دین و بدعت ستیزی را برشمرد، از جمله در نامه ای که به بزرگان بصره نوشت چنین آمده است:
«أدعوکم الی کتاب الله و سنه نبیّه فان السنّه قد اُمیتت و البدعه قد اُحییت»؛ شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می کنم، همانا سنت پیامبر مرده و بدعت زنده شده است