باسمه تعالی
داستان حیرت انگیز جوانان با ایمانی که از دست پادشاه ستمگر زمانشان - برای حفظ دین و ایمان - گریختند و به غاری در دل کوه پناه بردند، همیشه برایم جالب و جذاب بود. بارها با شنیدن و خواندن آن داستان به فکر فرو رفتم ئو قدرت نمایی خدا در آن زمان و مکان را پیش خودم مجسم کردم. راستی که اعجاب انگیز است! و از اینکه خدا مهربان این داستان را در بزرگ ترین سند حقانیتش - قرآن - آن هم درست در میانی ترین بخش آن ذکر کرده مرا بیشتر در فکر فرو میبرد.
راستی این جوانان چه بودند و چه کردند؟ مردم آن زمان و این زمان چه نیازی به دانستن زندگی آنها دارند؟ و خدا برای حفظ نام و یاد آنها چه کرد؟ پاسخ به این پرسشها نیاز به وقتی وسیع و تحقیقی کامل دارد. بسیاری از دانشمندان دربارهی این یاران غارنشین، سخنها و نوشتهها از خود به یادگار گذاشتهاند. اما خدا هم نکته ای عجیب را از مردم آن زمان برایمان بیان کرده و کار زیبای آنها را با جملهای کوتاه ولی دقیق تأیید نموده ؛ آنجا که فرمود: ‹لنتخذن علیهم مسجدا ›
آیا در تفسیر این آیه دقت داشته ای؟ مخصوصا کلمه "مسجد" حاوی چه نکته ایست؟ ما می دانیم مسجد اولین بنایی بود که در اسلام ساخته شد و شخص پیامبر بزرگوار اسلام در ساختن آن نقش مستقیم داشتند و تا آخرین ساعات عمر شریقشان هم ارتباطشان با آن مکان مقدس قطع نشد. پس در فرهنگ قرآن و در سنت پیامبر اسلام واژهی مسجد یک بار معنایی خاصی را به خواننده القاء می نماید. علامه طباطبائی (ترجمه المیزان، ج13، ص: 371 ) می فرماید:
مسجد در عرف قرآن محلى را گویند که براى ذکر خدا و سجده براى او مهیا شده است، و قرآن بتکده و یا سایر معابد را مسجد نخوانده هم چنان که خداوند در سوره حج، مسجد را در مقابل صومعه و بیع و صلوات قرار داده و فرموده:" وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ" «آیه 40».
پس خدا در قرآن برای ارزش گذاشتن بر کار آن جوانان، و برای حفظ یاد و خاطرهاشان در اذهان مردم روزگاران فرمود در کنار آن غار مردم برای عبادت مسجدی را بنا کردند. اتفاقا علما و مفسران قرآن هم دقیقا به همین موضوع اشاره کردهاند. به عنوان نمونه به موارد زیر توجه کنید:
قال الشیخ الطوسی فی التبیان فی تفسیر القرآن، ج7، ص: 25
و المعنى انهم لما ظهروا علیهم و عرفوا خبرهم أماتهم اللَّه فی الکهف، فاختلف الذین ظهروا على أمرهم من اهل مدینتهم من المؤمنین و هم الذین غلبوا على أمرهم. و قیل رؤساؤهم الذین استولوا على أمرهم. فقال بعضهم: ابنوا علیهم مسجداً لیصلی فیه المؤمنون تبرکاً بهم . و قیل إن النزاع کان فی ان بعضهم قال: قد ماتوا فی الکهف. و بعضهم قال: لا بل هم نیام کما کانوا، فقال عند ذلک بعضهم: إن الذی خلقهم و أنامهم و بعثهم اعلم بحالهم و کیفیة أمرهم، فقال عند ذلک الذین غلبوا على أمرهم من رؤسائهم لنتخذن علیهم مسجدا
جناب فخر رازی درتفسیر مفاتیح الغیب، (ج21، ص: 447) می نویسد: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً
نعبد اللّه فیه و نستبقی آثار أصحاب الکهف بسبب ذلک المسجد (یعنی ما عبادت می کنیم خدا را در آن مسجد و آثار اصحاب کهف را به سبب آن مسجد حفظ و نگداری می نماییم)
در تفسیر کشف الأسرار و عدة الأبرار، (ج5، ص: 666) رشیدالدین میبدى نیز درباره این آیه چنین آورده است:
«قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ» و هم المؤمنون، «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ» اى عندهم، «مَسْجِداً». و ذکر انّه جعل على باب الکهف مسجد یصلّى فیه ( یعنی بر در آن غار مسجدی بنا شد که در آن نماز می خواندند)
با ذکر این چند نمونه از بزرگان تفسیر به این نتیجه می رسیم که: 1) حفظ آثار بزرگان مخصوصا کسانی که در راستای استقامت در دین و ترویج آن قدم برداشتهاند امری پسندیده و مورد تأیید قرآن است. 2) بهترین روش در تقدیر از این افراد توجه دائمی به کار آنان در طول شبانه روز است. 3) به گونهای تقدیر شود که همه مردم با هر سطح سواد و اندیشهای که دارند، بتوانند از کار آنها آگاه شوند و با آنها ارتباط روحی و فکری برقرار کنند. 4) ساختن عبادتگاهی در کنار مدفن آن بزرگان و نامیدن آن به مسجد بیتردید از نظر قرآن بی اشکال است. 5) تبدیل مدفن آنها به محل زیارت همیشگی مردم و کسب آگاهی مخصوصا در امور دینی و برپایی آداب عبادی در آن مکان هم هیچ اشکالی ندارد.
با ذکر این چند نکته سؤالی در ذهنم ایجاد شد از شما می پرسم؛ آیا در تاریخ نمونه های دیگری هم داریم؟ کمی به دور و بر خودمان نگاه می کنیم می بینیم قبور خیلی از انبیاء بزرگ خدا در نظر مردم از زمانهای گذشته تا کنون همین ارزش و احترام را داشته است. به علاوه در فرهنگ و آداب همه مردم دنیا با هر دین و مذهبی که زندگی می کنند همیشه برای قبور انسانهای عالم و یا سربازان فداکار احترام ویژه قائلند و برای آنها چنین یادمانهایی در کنار معابد و مکانهای عبادی دیگر درست می کنند و این امری عقلایی و مورد تأیید قرآن است.
** سؤال مهم : آیا خدماتی که پیامبر اسلام انجام داد و آثاری که از خود بجا گذاشت دارای چنین خصوصیتی نیستند ؟ آیا خدماتی که بزرگانی مانند امامان مظلوم مدفون در بقیع انجام دادند از این قاعده خارج است ؟ آیا مدفن بزرگانی از اصحاب پیامبر اسلام و بانوانی که افتخار همسری پیامبر اسلام را داشتند مشمول این قاعده نیست؟ به راستی کدام دست و فکر ناپاک و آلودهای چنین جنایتی را در بقیع مظلوم مرتکب شد؟ و هدف آن چه بود؟