امید

mohammad mortazavi

mohammad mortazavi

در کارگروه: داستانهای کوتاه
تعداد ارسالي: 195
12 سال پیش در تاریخ: دوشنبه, مرداد 30, 1391 11:36


امید


شخصی را به جهنم میبردند.در راه بر می‌گشت و به عقب خیره می‌شد. ناگهان خدا فرمود: او را به بهشتببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟پروردگار فرمود: او چند بار به عقبنگاه کرد... او امید به بخششداشت


زیبایی


دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفشفروشی ایستاد وبه کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کردبعد به بسته های چسب زخمیکه در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد:اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشیآخر ماه کفش هایقرمز رو برات می خرم"دخترکبه کفش ها نگاه کرد و با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشهتا...و بعد شانههایش رابالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمیخوام


حذف ارسالي ويرايش ارسالي
mohammad mortazavi

mohammad mortazavi

در کارگروه: داستانهای کوتاه
تعداد ارسالي: 195
12 سال پیش در تاریخ: دوشنبه, مرداد 30, 1391 11:42

چند جمله‌ی حکیمانه و زیبا از کتاب ” تائو ت ِ چنگ ” نوشته لائوتسه:
هیچ چیز در این جهان چون آب، نرم و انعطاف پذیر نیست.
با این حال برای حل کردن آنچه سخت است، چیز دیگری‌یارای مقابله با آب را ندارد.
نرمی بر سختی غلبه می کند و لطافت بر خشونت.
همه این را می دانند ولی کمتر کسی به آن عمل می کند.
انسان، نرم و لطیف زاده می شود و به هنگام مرگ خشک و سخت می شود.
گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون می آورند نرم و انعطاف پذیرند
و به هنگام مرگ خشک و شکننده.
پس هر که سخت و خشک است، مرگش نزدیک شده
و هر که نرم و انعطاف پذیر، سرشار از زندگی است.
آرام زندگی کن
هرگز با طبیعت‌ یا همجنسان خود ستیزه مکن
گزند را با مهربانی تلافی کن...


حذف ارسالي ويرايش ارسالي