حقیقت بهشت تجلّى رحمت و مغفرت خداست و جهنم تجلّى غضب و لعنت خداست. یعنی این که؛
اولاً گاهى این چنین گمان مىشود که «بهشت» و «جهنم» دو موضوع جداگانه بوده، و مستقلاً مطرح است. اما این پندارى بیش نیست؛ بلکه حقیقت آن است که بهشت و جهنم، جدا از مسأله لقاى پروردگار نمىباشد.
به عبارت دیگر، بهشت و بهشتها و جهنم و جهنمها مقصد و مقصود، در سیر و حرکت نیستند و حرکتها به سوى پروردگار و منتهى به لقاى پروردگار است؛ نه این که حرکتها به سوى بهشتها و جهنمها باشد و به آنها منتهى گردد.
هر حرکتى در نهایت به مبدأ متعال منتهى مىگردد و بهشتها و جهنمها، از آثار چگونگى لقاءها و رسیدنها است؛ یعنى، بهشت و بهشتها، از آثار و لوازم لقاى حضرت حق با «اسماى رحمت و مغفرت» و جهنم و جهنمها هم از آثار و تبعات لقاىِ پروردگار با «اسماى غضب و سخط» است.
ثانیاً براى روشن شدن حقیقت بهشت و جهنم لازم است، به صورت مقدمه، مطالبى را در حقایق اسماى ربوبى مطرح کنیم تا معناى آن که بهشت از آثار «لقاى حضرت حق با اسماى رحمت» و جهنم از آثار «لقاى پروردگار با اسماى غضب» بوده، درست تحلیل و تفهیم شود.
شخصى که مریض است، به اسم «شافى» متوجه مىشود و شفاى خود را از خداوند متعال با این اسم مىخواهد؛ چرا که شفا را اثر این اسم مىداند. کسى که رزق و وسعت رزق مىطلبد، به اسم «خیرالرازقین» توجه دارد. فردى که مغفرت مىخواهد، با اسم «غفور»؛ کسى که نصرت مىخواهد با اسم «نصیر» و «ناصر»؛ چرا که هر یک از اینها را آثار اسماى ربوبى مىداند.
«اسماى حسنى» یک سلسله عناوین محض و اعتبارى نیست؛ بلکه آنها منشأ آثارند و اصولاً هر وجودى و هر موجودى در دنیا و نظامهاى دیگر و عوالم برتر و حتى آخرت، از آثار اسماى حسنى است.
عوالم وجود، همه جلوههاى اسماء بوده، هر اسمى آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلى مىکند. به بیان دیگر، ذات مقدس حق در مقام ربوبیت موجودات، هر موجودى را، با اسم و صفت خاص ربوبیت مىکند. اسم «رب» داراى شاخهها و انشعاباتى است و در واقع اسماى حسنى شاخههاى اسم «ربّ»اند: ربّ رزاق، ربّ مصوّر، ربّ قدیر، ربّ علیم، ربّ هادى، ربّ غفور، ربّ منتقم، ربّ شدید العقاب و ... .
خداوند متعال در مقام ربوبیت، داراى اسماء و صفات مختلف بوده، همه را با این اسماى گوناگون تربیت مىکند؛ مثلاً در مقام ربوبیتش به شیطان با «منتقم» و «شدیدالعذاب» تجلّى مىکند و به حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) با «هادى»، «رحیم» و «غفور» تجلى مىکند.
گیاهى که صورت و شکلى به خود مىگیرد، با اسم «مصوّر» پیش مىآید و هنگامى که خاک را مىشکافد و بیرون مىآید، با ربّ «خالق» پیش مىآید. به هر صورت، هر موجودى در این نظام هستى، با عوالم گوناگون خود و با موجودات متفاوت - که در درون خود دارد - در مقام ربوبیّت با اسمى از اسماى حسناى الهى، در ارتباط است.
آدمى اگر در مقام طاعت خداوند باشد، با ربّ «هادى» رو به رو است و خداوند با این اسم او را ربوبیت مىکند؛ اما اگر انسان در مقام طغیان و مخالفت با حضرت حق باشد، ربّى که او را تربیت مىکند، ربّ «هادى» نخواهد بود؛ بلکه ربّ «منتقم» و «شدیدالعذاب» خواهد بود.
هر کسى از مسیر خود با اسمى از اسماى ربوبى در ارتباط است و از این رو، من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصى از خداوند متعال، با او در ارتباط هستیم و به همین دلیل است که خداوند با لحن خاصى گفته است که از مقام ربوبیّت بترسید: (مَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ).
نتیجه آن که، هر کسى از مسیر خود با اسمى از اسماى ربوبى در ارتباط است و از این رو، من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصى از خداوند متعال، با او در ارتباط هستیم و به همین دلیل است که خداوند با لحن خاصى گفته است که از مقام ربوبیّت بترسید: (مَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ).(1)
به هر روى، تمام هستى و از جمله انسان لحظه به لحظه با «ربّ» با چهرههاى مختلف در ارتباط است و هر یک از اسماى حسنى، انسان را بسته به نوع عمل، فکر، صفت و اخلاق، ربوبیت مىکند.
در حقیقت این انسان است که با انتخاب مسیر، راه، عملکرد و مقصد، خود را در تحت یکى از اسماى ربوى مىاندازد، چرا که اسماى الهى، واسطههاى فیض بوده و کل وجود و هستى به آنها منتهى مىشود و از آنها نشأت مىگیرد.
اگر به دقت به اطراف و جوانب وجود نگاه کنیم، همه جا آثار و جلوههاى اسماء را خواهیم یافت: «وَ بَأَسْمائِکَ الّتى مَلَأَتْ اَرْکانَ کُلِّ شَىْ»(2)؛ «(بارالها! به درستى من مىخواهم از تو) به نامهایت و به اسمائت که ارکان هر چیز را پر کرده است.»
خداوند متعال در مقام ربوبیت، داراى اسماء و صفات مختلف بوده، همه را با این اسماى گوناگون تربیت مىکند؛ مثلاً در مقام ربوبیتش به شیطان با «منتقم» و «شدیدالعذاب» تجلّى مىکند و به حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) با «هادى»، «رحیم» و «غفور» تجلى مىکند.
آیا رو به رو شدن با اسماى ربوبى، آثار دارد یا خیر؟ قطعاً اثر دارد، این که انسان در دعاهاى خود و در خواستههایش و در هر نیازى، به اسم متناسب با آن احتیاج متوجه گشته، خداى متعال را با همان اسم مىخواند؛ دلالت بر همین حقیقت دارد که: گویا آدمى به طور فطرى متوجه همین واقعیت است که هر چیزى متأثر از اسمى از اسماى خدا است.
شخصى که مریض است، به اسم «شافى» متوجه مىشود و شفاى خود را از خداوند متعال با این اسم مىخواهد؛ چرا که شفا را اثر این اسم مىداند. کسى که رزق و وسعت رزق مىطلبد، به اسم «خیرالرازقین» توجه دارد. فردى که مغفرت مىخواهد، با اسم «غفور»؛ کسى که نصرت مىخواهد با اسم «نصیر» و «ناصر»؛ کسى که هدایت مىطلبد، به اسم «هادى»؛ او که محفوظ ماندن از خطرات را مىخواهد، به اسم «حافظ» و «حفیظ» و کسى که روشنایى باطن مىخواهد، به اسم «نور» متوجه مىگردد و خداى سبحان را با آن مىخواند، چرا که هر یک از اینها را آثار اسماى ربوبى مىداند.
با توجه به توضیحات فوق، مشخص مىگردد که بهشتها، از آثار و جلوههاى اسماى «رحمت» بوده و جهنمها هم از آثار «غضب و سخط» است؛ چرا که وقتى همه وجود و همه عوالم هستى، از آثار و مظاهر اسماى حسناى الهى باشد، قهراً بهشت و جهنم نیز به عنوان نظام و عالم خاصى از وجود، از این حقیقت مستثنا نیست. حال براى روشن شدن این که بهشتها و جهنمها، از آثار اسماى «رحمت» و «غضب» حضرت حق است، به بعضى از آیات قرآنى اشاره مىکنیم.
عوالم وجود، همه جلوههاى اسماء بوده، هر اسمى آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلى مىکند. به بیان دیگر، ذات مقدس حق در مقام ربوبیت موجودات، هر موجودى را، با اسم و صفت خاص ربوبیت مىکند. اسم «رب» داراى شاخهها و انشعاباتى است و در واقع اسماى حسنى شاخههاى اسم «ربّ»اند: ربّ رزاق، ربّ مصوّر، ربّ قدیر، ربّ علیم، ربّ هادى، ربّ غفور، ربّ منتقم، ربّ شدید العقاب و ... .
1. "وَ أَطِیعُوااللهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ"(3)؛ «و اطاعت کنید خدا و رسول او را شاید مشمول رحمت شوید و سرعت و شتاب کنید، به سوى مغفرتى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است و براى پرهیزکاران آماده شده است.»
این آیات، انتهاى سیر و حرکت اطاعتکنندگان از خدا و رسول را، رحمت حق و رسیدن به رحمت او و لقاى او با اسماى «رحمت» مىداند (لعلکم ترحمون) و نیز دستور مىدهد که به سوى مغفرت و غفران الهى، شتاب کنید و بکوشید که با غفران او مواجه گشته و به مغفرت او برسید؛ یعنى، او را با اسم «غفور» ملاقات کنید که از آثار این لقا، بهشت است با آن خصوصیات که در ادامه آیه فرموده است.
2. "یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً"(4)؛ «اى مردم حقیقت این است که براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده و ما به طرف شما نور روشنگرى را فرو فرستادهایم و اما آنانى که به خداى متعال ایمان آورده و به این [برهان و نور الهى] تمسّک جستند، به زودى خداوند آنان را در جوار رحمت فضل خاص خویش داخل کرده، ایشان را به سوى خود، به راهى راست [که به سوى او نزدیکتر مىکند] هدایت کند.»
«اسماى حسنى» یک سلسله عناوین محض و اعتبارى نیست؛ بلکه آنها منشأ آثارند و اصولاً هر وجودى و هر موجودى در دنیا و نظامهاى دیگر و عوالم برتر و حتى آخرت، از آثار اسماى حسنى است.
این آیات به روشنى گویاى این حقیقت است که خداوند متعال، مؤمنان و پیروان قرآن و رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) را به زودى در رحمت و فضل خود داخل مىگرداند؛ به این معنا که به لقاى او با اسماى رحمت و فضل رسیده، در عالمى که جلوهگاه رحمت و فضل او است، وارد مىشوند. این تعبیر بیانگر این است که لقاى خداوند با اسماى رحمت، ورود به عالم رحمت و فضل - که همان بهشتها است - مىباشد.
از دیدگاه قرآن، جهنم و جهنمها نیز از آثار لقاى پروردگار با اسماى غضب، سخط، انتقام، طرد و ردّ است. در این باب نیز آیات زیادى وجود دارد که به دو مورد اشاره مىکنیم:
1. "أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللهِ وَالْمَلائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ"(5)؛ «آنان، سزایشان این است که لعنت [و طرد] خداوند و فرشتگان و مردم، همگى بر آنها است، در آن [لعنت و طرد حق همیشه و] جاودانه بمانند [و هیچگاه] نه عذاب از آنان کاسته گردد و نه مهلتى یابند (یا نظرى به آنان شود).»
هر حرکتى در نهایت به مبدأ متعال منتهى مىگردد و بهشتها و جهنمها، از آثار چگونگى لقاءها و رسیدنها است؛ یعنى، بهشت و بهشتها، از آثار و لوازم لقاى حضرت حق با «اسماى رحمت و مغفرت» و جهنم و جهنمها هم از آثار و تبعات لقاىِ پروردگار با «اسماى غضب و سخط» است.
این آیات مىفرماید کافران و ستمگران مشمول لعن و غضب الهى مىشوند و بعد از آن مىفرماید. در این طرد و ردّ الهى جاودانه مىمانند و سپس اشاره مىکند: هیچ وقت عذاب آنان تخفیف نمىیابد. پس اوّلاً، آنان به خداوند متعال در حالى که او، آنان را لعن و طرد مىکند، مىرسند (لقا با اسماى غضب) و ثانیاً، غضب و لعن همیشگى است و ثالثاً، این رو به رو شدن با اسماى غضب همان جهنم است؛ یعنى، عذاب و جهنم از آثار لقا با اسماى غضب خداوند است.
2. "أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ" (6)؛ «آیا کسى که خشنودى خدا را پیروى مىکند [و طالب رضوان است] مانند کسى است که روى به خشمى از خدا آورده [و دچار غضب و سخط از خدا گردیده] و جایگاهش جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهى [و نقطه برگشت بدى] است.»
این آیه به روشنى گویاى این حقیقت است که عدهاى از انسانها، رو به غضب الهى مىآورند و او را با اسماى غضب ملاقات مىکنند که از آثار آن جهنم است و آنان را در آنجا جاى مىدهند.
پینوشتها:
1- الرحمن (55)، آیه 46 و نازعات (79)، آیه 40.
2- فرازی از دعاى کمیل .
3- آلعمران، آیه 132 و 133.
4- نساء، آیه 174و 175.
5- آلعمران، آیه 87 و 88 .
6- آل عمران، آیه 162 .
منبع:
- کتاب قیام قیامت، صص 85 – 100 .
- معاد یا بازگشت بسوى خدا، ج 1، صص 87 - 123.