کامپیوتر ها احمقند مثل .....فصل چهارم


خوب 


بازم سلام امیدوارم تا اینجا ...................................


یه جمله اروپایی میگه کامپیوترها احمق ترین ماشین های دنیا هستند 


شنیده بودی یا دوباره .............


برو بابا کامپیوتر در ثانیه میلیاردها کار انجام میدن او او چرت میگی ......


بله کامپیوترها احمقند 


چرا .....


چون از خودشون چیزی ندارن اگه اون شرکتی که سیستما می سازه به سیستم بده دو ضرب در دو میشه 18


تا صد سال دیگه هر جای دنیا ازش دو در دو را بخوای میگه 18


حالا هی بزن تو سر خودت بگو بابا میشه چهار تا میگه من کاری به این کارا ندارم به من گفتن 18


در کل یعنی از خودشن چیزی ن د ا ر ن افتاد ...


حالا ضمیر ناخوداگاهم مثل کامپیوتره


1 از خودش چیزی نداره 


2 مثل کامپیوتر ورودی خروجی داره اسپیکر سی دی ........


3 کلید off و on داره . البته مال خیلی یا خاموش 


4 پوشه داره فایل داره سرج داره خلاصه کامپیوترا ببین ضمیر ناخوداگاهم ببین 


اها


یه شباهت جالب که خیلی من دوسش دارم مثل کامپیوتر اینترنت داره و به جهان وصل میشه تو تکنولوژی فکر بهش میگن


                                         ارتباط با شعور نامحدود جهان هستی


حالا میگم چیه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


یه چرخه است که شگفتی خلقت اگه درست دست به دست هم بدن واویلا چه می کنن .اونم اینه 


ساختمان نظام باورها .باورت از زندگی چیه هر چی هست همون میشه


دیدی میگن با طرف برو سیزده بدر تا بشناسیش


اما من اینجوری نیستم میدونی چکر میکنم میگم ..


اول یه سوال از شما می پرسم ؟


چطوری ....؟


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


چی جواب دادی !


چجوری جواب دادی !


خوب !


بد !


من هر کسی را بخوام بشناسم ازش میپرسم چطوری !


اگه بگه عالیم از این بهترم میشم معلوم اهل زندگی و همیشه موفق   


اگه بگه بد نیستم میگذره . این میانشه می تونه اره .....


اما اگه بگه ...بدبختی بتوچه از این بد ترم میشه وای اصلا سمتش نرو چون تورم بیچاره میکنه


حالا وای به اونایی که سوال منا ایمجوری جواب دادن تو زندگی هیچی نمیشن !


self confidence اعتماد به نفس و self esteem  عزت نفس


وقتی عزت نفس داشته باشی اعتماد به نفس داری وباور میسازه برات من میتونم من میرم و ....


وقتی میگی من خوشبختم چون شوهر خوب دارم همسر خوب دارم یا ....ضمیر ناخوداگاه اینا میگره 


میبره تو پوشه خوبا ذخیره می کنه 


حالا یه اتفاقی پیش میاد میگی من خوشبختم !


ضمیر سری سرج میکنه ایا خوشبخته 


جواب میاره اره خوشبخته چون شوهر خوب وووووووووو


یه دفه میگی اره خوشبختم


حالا بر عکسشم فرض کن 


...............................................................................................................................


معلم زهرا را صدا کرد پای تخته ..


سوال پرسید 


مساله نوشت 


اما 


زهرا من من کرد چون دیشب عروسی بوده ونخونده 


معلم گفت :


برو بتمرگ تو تو ریاضی هیچی نمیشی


زهرا از ریشه خراب شد


هر وقت اومد ریاضی بخونه گفت من که هیچی نمیشم تو ریاضی پس ...


ای وای حرف معلم رو ضمیر ناخوداگاه زهرا تاثیر بد گذاشت و زهرا تو ریاضی هیچی نشد ببینید تاثیر حرفا


اما حالا اگه می گفت :


بشین وبیشتر سعی کن می رفت وسعی می کرد و..


اگه پا میشد می گفت عزیزم اینجوری باید حل کنی .....


دیگه الان زهرا هایی سر چهار راهها گدایی نمی کردن


پس ببین ضمیر چکار میکنه 


تا اینجا گرفتی که خوشبختی دست ضمیره


بدبختی وووووو


همش زیره سره ضمیره ناخوداگاه 


فعلا اینارا با خودت تحلیل کن تا فصل بعد .............


دوستون دارم بای


حذف ارسالي ويرايش ارسالي

سلامحسین آقای عزیز


دست شما درد نکنه  مبحث جالبیه 


من با اجازتون یه مطلبی از تلقین میفرستم احتمالا بی ربط با موضوع نیست ممنون میشم نوع ارتباطشو شما بفرمایین که اطلاعات کاملتری دارین. پاینده باشی


حذف ارسالي ويرايش ارسالي