فصل سوم


سلام ...............


خوب اینه ای که خدا می خواست خودش را توش ببینه خلق شد . انسان از جا برخواست مخلوقی که قدرت خداگونه داشت اسمان و زمین در اختیارش بود نماینده ی خدا روی زمین .....


خدا به انسان امر کرد نزدیک شو و خدا به ارامی درون گوش انسان فرمود :


                                   اتغو من معاصی الله فل الخلوات وان شاهد هوالحاکم


 بخاطر داشته باش که من از تو دور نیستم واز همه چیز به تو نزدیک ترم حتی ....                                                            


                                                                   از رگ گردنت


خدا گفت بپرهیز از معصیت ها توی خلوت ها چون من هستم . نزدیکم بهت.! گرفتی


بله ...حالا دیدید ادما میگن چون به خلوت می روم من کار دیگر می کنم , این خبرا نیست .


اما اما ....   خدا به انسان هدیه داد . بله هدیه روز تولدت هدیه نگرفتی خدا هم کادوی تولد به انسان داد ولی این هدیه با هدیه های امروزی فرق می کرد چون هدیه خدا به اشرف مخلوقاتش بود ...این هدیه  


                                                 یه دفتر سفید با یه قلم بود


دفتر زندگی وقلم اندیشه .اشتباه نکنی دفتر خاطرات نبوده ها که اب میخوری بنویسی اب خوردم نمیدونم ساعت 4فلانی اومد دنبالم رفتیم سینما .............


نه نه نه این دفتر برا این بود که تو زندگی هر چی خواستی توش بنویسی اما با قلم خوده اون دفتر خیلی یا اون قلما گم کردن و این شده که این وضع جامعه هاست دادگاه زندان خود کشی خود فروشی دزدی وووووووووو


قران کریم چند صد سال پیش نازل شده ولی به زبون بی زبونی همه مسایل امروزی را بیان کرده قران را که قبول داریم حیف از بحث دور میشیم ولی برو خودت بگرد تا به حرفم برسی مطالب منم همه تحقیقات چند ساله هست ومربوط به کتاب خداست .


حالا بعد از این همه حرف رسیدیم سر اصل مطلب


میگن گاهی لمس یک برگ به خواندن هزاران کتاب می ارزد میگی نه ثابت میکنم ......


یه ساختمان تو بدن انسان هست به نام بیلیف سیستم 


BLIEF SYSTEM    


ساختمان نظام باورهای یک انسان


هر چی سن بالا میره تعداد طبقه بیشتر میشه که طبقات میشه سرنوشت


ای خدا خواست سرنوشت بود حکمت این بود شاید اگه اما نه


اینا جای خودش بهش میرسیم هالا


FDPOHKOHKHOKHOFHKGHOFOGKGFGOFKDGOFKPOF


خوشبختی بدبختی سعادت پول ماشین با سوادی بی سوادی اینا همه دست خدا نیست دست چیزی یه به نام


ساپکاین چسمایند


حالا چیه چطوری میشه مگه ..اینه


انسان دو تا ضمیر داره ساپکاین چسمایند یا ضمیر ناخوداگاه و کان چسمایند ضمیر خوداگاه


ضمیر خوداگاه میشه اون چیزی که به زبون میاری میگی مثلا وایسا برم اب بخورم بیام ووو


اما اصل کاری که ما باهاش کار داریم ضمیر ناخوداگاه انسان


ضمیر ناخوداگاه چیه


چیزی که به زبون نیاری تو وجودت باشه یه مثال : داشتی متنا می خوندی وقتی به حروف انگلیسی بالا رسیدی با وجود اینکه همه حواس به خوندن متن بود تو درونت یه چیزی گفتی


اینا چیه


یعنی چی


حالا فوش نداده باشی خوبه 


ببخشید 


بلند نشدی بگی اینا چیه یا یا 


تو درونت شنیدی


حتما شده بری خیابون با دوستت . داری باهاش حرف میزنی چشمت به تبلیغ بانک 12345 ماشین سمند جوایز ... میخوره در صورتی که گرم صحبتی ولی تو دلت میگی اره فیلم هندی یا چقدر سود داره این همه ماشین جایزه داره 


داری با دوستت حرف میزنی ولی اینارم گفتی تازه شبم می ری خونه تعریف میکنی فلان بانک  12345


 ماشین .........


ضمیره ناخوداگاه تعریفش اینه حالا کجاست چجوری سرنوشت دستشه چکار کنیم. بری کلنگ برداری دنبالش زمینا بکنی نه ...........


ضمیره ناخوداگاه در درون انسان .


                                                معروف به گنج بی کران درون انسان 


اصطلاحات دیگه هم هست مثلا ناخوداگاه قدرتی بزرگ تر از بمب اتم را داره هم تو خوب بودن هم بد بودن و اینکه امروزه میگن این ضمیر ناخوداگاه بزرگترین کامپیوتر جهان هستی 


بله بزرگترین کامپیوتر جهان هستی 


چرا ..........


تا اینجا ممنون که با من بودید


تا فصل بعد 


 


 


حذف ارسالي ويرايش ارسالي

جالب بود


حذف ارسالي ويرايش ارسالي

واقعا جالب بود و واسه من تازگی داشت.Smile


حذف ارسالي ويرايش ارسالي

مطالبتون خیلی جذاب بود حیف که من دیر خوندمشون


حذف ارسالي ويرايش ارسالي نقل قول | 0   |  0