کارگروه
کودکان و مسائل مهم مربوط به برخورد با آنها
در این کارگروه به دنبال راه کارهای جدید حول محور کودکان و نحوه برخورد با آنها و انتقال اطلاعات هستم.از همه دعوت میشود مطالب مفید رو برای استفاده عموم درج نمایند.متشکرم
 

بالا بردن اعتماد به نفس کودک (2)

مهدی مقصودی
13 سال پیش در تاریخ: چهارشنبه, فروردين 23, 1391 14:6


و اما بعد . . . . .


اعتماد به نفس چی هست ؟


ساده بگم  :


اعتماد به نفس چیزی جز تایید و تاکید بر تواناییهای فرزند


و عدم به رخ کشیدن ناتواناییهایش ، نیست.


یعنی چی؟


مثلا: بچه تازه راه افتاده و واسه خودش تاتا تی تی میکنه ، بر حسب اتفاق چندتا پله هم تو خونه هست ، یهو می بینی چندتا پله بالا رفته.


اولین جمله ای که اکثر ماها تو این موقع میگیم چیه؟


نیفتی


تاکید بر ناتوانی بچه ، یعنی بچه جان یکی از ناتواناییهای تو اینه که احتمال داره بیفتی


به جای این کلمه بگو آفرین ، بچم تونسته چند تا پله بالا بره ، ماشاالله ، تشویقش کن ، بگو خانم ، آقا ، بیا ببین بچمون چقدر بزرگ شده ، میتونه چندتا پله بالا بره.


4-5 ساله میشه ، کارد رو برمیداره میوه رو پوست بگیره ، چی بهش میگی؟


دستت رو نبری


باز تاکید روی ناتوانی بچه.


به جای این جمله بگو : آفرین که میتونی میوه رو پوست بگیری.


دستشو میبره ، از پله پرت میشه ، اما ما از کجا به این خطرات پی بردیم؟ تا نبریدیم ، تا پرت نشدیم ، متوجه نشدیم


اون هم باید ببره ، بیفته و . . .  تا درک عمیق داشته باشه به موضوع و خطرات ، هزینش چندتا بخیه و تمام


اصلا یه بسته چسب زخم بگیر بذار تو جعبه هر وقت برید چسب بزن


روانشناس معروف راجرز میگه :


ما جای بچمون نمیتونیم چیزی رو تجربه کنیم


باید اجازه بدیم بچمون خودش تجربه کنه


یکی اومده میبینه منگنه دست بچمه ، گفت بده عمو ببینم چی داری ، گرفت و آهسته دادش به من


منم دادمش دست بچم.گفت نده دستش اینو . گفتم چرا؟ گفت خطرناکه میره تو انگشتش آخه


گفتم باشه منم منگنه تو دستم رفته ، بذار خودش بفهمه منگنه چیکار میکنه


ما یه وقتایی اجازه نمیدیم بچمون با مشکلاتش مواجه بشه ، نمیذاریم تواناییهاش بروز کنه


بعد که بزرگ شد میگیم چرا؟ چرا؟ و چراهای زیاد


حالا بصورت کلی راهکارهایی رو میگم برای ایجاد اعتماد به نفس:


با فرزند برخورد مثبت داشته باشیم (وقتی در زندگی نا امیده با یادآوری امتیازاتش کمکش کنیم)


اگه دیدیم یه درس رو نمره ضعیف گرفته هی نچ نچ نکنیم و هی سرمون رو اونگی تکون ندیم ، تحقیرش نکنیم،بهش بگیم اگه این درس رو کم گرفتی در عوض درسای دیگت عالی گرفتی ، نقاشیت تکه  و . . . .


چرااینکارو بکنیم؟چون این فرزندی رو که خدابهمون داده ، بی همتاست.چه به لحاظ ظاهری ،چه به لحاظ تواناییها و مائیم که باید درک کنیم چه جوری تربیتش کنیم،چطور استعدادهاش رو شکوفا کنیم


نشینیم هی بگیم این چه زندگیه که دارم ، تف به این زندگی ، کاش میمردم ، چقدر بدبختم


اگه گوشات بشنون ، چشات هم ببینن ، دست و پاهاتم سالم باشه ، همینجوری از 2.5 میلیارد آدم خوشبخت تری،پس نگو


بچه میبینه و میشنوه و میگه ای بابا اینا که بزرگترامونن ، پس اوضاع ما خیلی افتضاحه


بعد بهش میگی چرا معتاد شدی ، میگه این ریه ای که بایستی بره زیر خاک ،چراهوا بره توش ،دود بره توش چی میشه مگه؟ زندگی که آخرش مرگ و فناس چرا با بدنم حال نکنم ، این نتیجه پدر و مادرهای ناراضی تو زندگیه


به فرزند به جا و به اندازه محبت کنیم .  . . طرف میگه من هرچی خواسته براش مهیا کردم اما  . . . . .


فرزند 3 نیاز داره و دنیایی خواسته ، نیازهاشومحیا کن و خواسته هاش رو عمدا تاخیر بینداز، که بفهمه اگه چیز رو خواست فوری براش مهیا نمیشه


3 نیازش اینان :


دوست داشتن ، محبت و توجه


برای محبت کردن بگیرش تو آغوشت ،کنارش بشین ،با نرمی باهاش حرف بزن،به حرفاش گوش کن ،ودر مورد روزی که داشته ازش سوال کن


بهترین جواب برای لجبازیهای کودک توجه کردن بهشه،مثل گزارشگر رفتاراشوگزارش کنیم:


خوب میبینم که عزیزم داره تلویزیون میبینه،خوب بذار ببینم کارتون چی میبینه،اوو تام و جری رو داره نیگا میکنه ، وای وای که چه کارتون قشنگی (چقدر وقت میگیره؟چقدرتاثیر مثبت میذاره؟)این یعنی توجه کردن به بچه، نه شاخ داره نه دم،و نبایدم بذاری رو گردنت دور اتاق بچرخی و نه چهاردست و پا شی تا سوارت بشه.نمیخواد فقط نیگاش کن به همین سادگی


 


به خود احترام بذاریم . اجازه بی احترامی هیچکس رو به خودمون ندیم و نشون بدیم که لیاقت احترام رو داریم.قرار نیست که دست به یقه بشیم،اگه شخصی بی احترامی  فقط به طرف بفهمونیم که تو حق نداری به من بی احترامی کنی، بچه هاهم یاد میگیرن.


ونیز اجازه هیچگونه بی احترامی فرزندمون رونسبت به خودمون ،ندیم.


به فرزند احترام بذاریم . با اسامی که ارزش و اعتبارش رو پایین میاره باهاش حرف نزنیم،اسم رو مصغر نکنیم ،اسم رو نشکونیم .


یکی میگفت چطوری با بچم برخورد کنم؟ گفتم فکر کن بچه مدیرتون پیش توئه،همونجوری که باهاش برخورد میکنی با اونهم همونجوری برخورد کن.


هنگام اظهار نظرش ، تحقیرش نکنیم


داریم با همسرمون صحبت میکنیم در مورد دائی که پول دو روز قرض رو 5 ساله نداده.یهو بچه میپره وسط میگه بابا من بگم چیکار کنیم؟


الف : بیشین بینیم ، نمیبینی دو نفر بزرگتردارن با هم صحبت میکنن خودتو وسط نندازی؟


ب : ای بابا بگو زود بزن به چاک


ج : بگو ببینم چی میخوای بگی ؟ بابا بریم با چوب دایی رو بزنیم؟ ای بابا مگه میشه یکیوبا چوب زد ، اونهم دائی تورو/ همین مامانت میکشدمون.


د: بگو عزیزم . بابا بریم دائی رو با چوب بزنیم؟ بابا جون خوب نظریه، امااگه پلیس برسه که زندان میریم.


به اظهار نظرش احترام بذاریم 


فرزند رو ترور شخصیت نکنیم  . . . . از الفاظ توهین آمیز براش استفاده نکنیم مثلا اگه ناخودآگاه یه چیزیو خراب کرد ، ظرفی رو شکوند و یا یه چیزی رو ریخت  و . . . .  با الفاظی مثل : هوی نفهم ، کودن ، الاغ و . . . . .تمام شخصیتش رو با اینکارزیر سوال می بریم.


چند وقت پیش سوار اتومبیل کمری دوستم بودم که دختر کوچولوش هم همراش بود،یه جا دختره خواست پیاده شه ، که در خورد به جدول ، یهو داد زد احمق بی شعور دست و پا چلفتی ، که طاقت نیاوردم دو دستی زدم تو سرش گفتم خاک بر سرت با ماشینت.. . .


خانومه داره شربت آهن به بچش میده ، زده ریخته رو لباسش،دیگه هرچی تو قوطی عطاری هم پیدا نمیشه نثار بچش میکنه.بهش میگم حالا لباسه چند قیمتشه ؟ گفت 25 تومن ، گفتم خوب اگه پاک نشه؟ گفت میندازم دور.گفتم لکه لباس پاک بشه یا لباس رو بندازی دور ، راه چاره اس ، اما لکه ی پاک نشدنیه قلب بچت رو چیکار میخوای بکنی ،دور هم که نمیتونی بندازیش؟ اون هم واسه 25 تومن؟


این چه رفتاریه که بعضی وقتا با بچه هامون داریم ؟ !


 


وی رو با دیگران مقایسه نکنیم . . .  یکی از بدترین کارهای والدین مقایسه کردن بچه شون با دیگرانه >تا حالا چند با مقایسه کردین؟ مگه بچه چیزیه که بشه مقایسش کرد؟


رفتم درخونه دوستم،پسرشم اومد ، به پسرش گفت خاک تو سرت ببین هیچی نشدی،این آقا هرجامیره همه درها بروش باز میشه،حیف نون.


میدونین دروازه بان بود ، اگه پدرش 2 جلسه رفته بود بازیشو دیده بود،الان از بهترین دروازه بونای ایران بود. اما حالا معتاد و در مرکز بازپروریه.افسوس


 


بهش مسئولیتهای واقعی بدهیم


بهش یاد بدیم که از نه گفتن ترس نداشته باشه... خیلی از ماها دوس داریم هرچی به بچمون میگیم بگه چشم ، قدرت تصمیم گیریشو میگیریم و ترس از نه گفتن رو تقویت میکنیم  


 


انتقاد بکنیم اما سرزنش نه . . . . دانشگاه قبول نشده شروع میکنیم به سرزنش : بله دیگه ،بفرما بادوستا برو سینما،برو فوتبال، برو خیابون متر کردن ، بشین صبح تا شب پشت اینترنت و . . . .نکنین لطفا،اینها از سرزنش شدن هیچی نمیشن دقت کنین


 


فرزند رو به خاطر هر جسارت و شهامت و خلاقیتی تشویق کنیم . . . . . اگه چهارتا خط رو دیوار کشید ، بهش گفتی به به چه نقاشی قشنگی ،میبینی چطور بال درمیاره


 


استفاده از این مطالب با ذکر ماخذ ایرادی ندارد http://bahooneh.mhanblog.com


حذف ارسالي ويرايش ارسالي