جوانی با چاقو وارد مسجد شد

صفحه اصلی کارگروهها >> داستانهای کوتاه  >> جوانی با چاقو وارد مسجد شد
mohammad mortazavi

mohammad mortazavi

در کارگروه: داستانهای کوتاه
تعداد ارسالي: 195
13 سال پیش در تاریخ: جمعه, دي 09, 1390 10:53

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره
پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم..

جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و
با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد
گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش... کند و به کمک
احتیاج دارد، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی
پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با
خود بیاورد..

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به
پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :

چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان
نمیشود


حذف ارسالي ويرايش ارسالي