معمای کلدست و هیتست در روزنامههای ما
بهار 1394
به راستی آیا صاحبان روزنامهها و چاپخانههای روزنامه در اروپا و آمریکا اشتباه میکنند که برای چاپ روزنامه ماشینهای کلدست را به کار میگیرند؟ آیا در کشور ما روزنامه یک محصول چاپی لوکس است و آنجا محصولی کم بها؟ چرا در هر متن تخصصی که درباره سیستمهای چاپ رول افست میخوانیم، کلدست به عنوان ماشین چاپ روزنامه معرفی میشود و هیتست برای چاپ کمرشیال، ولی در ایران چاپخانههای روزنامه، از همان ابتدا سراغ ماشینهای کمرشیال را میگیرند؟
اگر بگوییم چاپ تجاری commercial ، کیفیت و زیبایی بهتری دارد که جواب این پرسش نیست. صاحبان روزنامههای اروپایی و آمریکایی و ژاپنی هم که بهتر از ما میدانند چاپ کمرشیال مرغوبتر و چشمنوازتر است. روزنامهها در همه جای جهان- از جمله در ایران- به عنوان محصولی با کاربرد یک روزه، شناخته میشوند- البته برای مصارفی مثل سبزی پاک کردن میتواند تا سالها بعد از انتشار آن نیز کاربرد داشته باشد- بنابراین، از نظر نوع کاغذ و مرکب و دستگاه چاپ، گونههایی انتخاب شدهاند که متناسب با این کاربرد یک روزه باشند. به همین دلیل نوعی از کاغذها به نام کاغذ روزنامه در بازار شناخته شدهاند. این کاغذها از نظر گراماژ و فرآوری و مشخصات فنی به صورتی است که برای چاپ کلدست مناسب باشد و در عین حال در مقایسه با کاغذهای دیگر تا اندازهای ارزانتر است و از نظر مشخصات فنی، به گونهای است که در سرعت بالا امکان خشک شدن بیعیب و نقص را بدون استفاده از خشککن داشته باشد.
دستگاههای چاپ کلدست نیز در مقایسه با هیتست، تا اندازهای ارزانتر است- دست کم به اندازه هزینه سیستم خشککن و خنککننده، چون ماشینکلدست همانطور که از نامش پیداست، بدون استفاده از خشککن چاپ میکند.
مرکب مصرفی در ماشینهای کلدست هم قدری ارزانتر از نوع کمرشیال و هیتست است. از طرفی به خاطر نبود دستگاه خشککن، از نظر برق مصرفی یا هر نوع انرژی دیگر صرفهجویی میشود.
اولین ماشینهای رول افست چاپ روزنامه که به ایران آمدند نیز از نوع کلدست بود. توسعه بعدی نیز به همین روال ادامه یافت و تا سالها چنین بود. البته اگر از نقطهنظر کیفیت چاپ روزنامهها نگاه کنیم جای انتقاد بسیار بوده و تا به امروز هست.
روزنامه رنگی، آغاز دگرگونی
پای هیتست از زمانی باز شد که اولین روزنامه رنگی ایران پا به عرصه وجود گذاشت. روزنامه همشهری ایده شهردار وقت تهران بود که باید جامه عمل میپوشید. روزنامههای ایران پس از سالها تک رنگی باید به سوی وضعیتی تازه میرفتند، همزمان با تغییرات پس از سالهای جنگ و تغییر فضای شهر و گسترش تبلیغات، روزنامه همشهری به عنوان اولین روزنامه رنگی ایران پا به میدان گذاشت، اما در آن شرایط هیچ چاپخانه مخصوص چاپ روزنامهای وجود نداشت که ماشینهای چاپ روزنامه رنگی داشته باشد.
شهرداری تهران در جستوجوهای خود، چاپخانه افست را مناسب یافت. زیرا ماشینهای رول چند رنگ در آنجا مشغول چاپ کتابهای درسی بودند.
نه آن ماشینهای هنشو مجهز به خشککن برای چاپ روزنامه طراحی شده بودند و نه چاپخانه افست ساختار یک چاپخانه روزنامه را داشت. اما قدرت شهردار تهران به حدی بود که همه این مسایل را نادیده بگیرد و توان مالی شهرداری، آنچنان بود که توجیه اقتصادی برای تحقق این اراده، محلی از اعراب نداشته باشد.
به هر ترتیب همشهری متولد شد و جامعه خسته از سیاه و سفید، همچنان که به گلدانها و گلکاریهای حاشیه خیابانها روی خوش نشان داد، همشهری را نیز خوش استقبال کرد.
بعد همشهری شد مرجعی برای روزنامههای بعدی، حتی قطع آن که به اجبار و بر اساس عرض و کات آف ماشینهای چاپ هنشو مستقر در شرکت افست به آن صورت درآمده بود، با استقبال مواجه شد و ماشینهای بعدی که به ایران وارد شد- چه نو و چه دست دوم- همه به این ابعاد سفارش داده میشد.
همشهری از آنجا که با ماشین هیتست به چاپ میرسید، از کیفیت چاپ و رنگ و روی خوبی برخوردار بود و چاپخانهها و روزنامههای دیگر نمیتوانستند تصور کنند که کیفیتی پایینتر ارایه دهند.
وجود آگهی در روزنامه هم به نوبه خود در این زمینه اثرگذار بود. شرکتهای آگهیدهنده، چاپ روزنامههای دیگر را با همشهری مقایسه میکنند. این مقایسه بین ایران و همشهری از سوی آگهیدهندگان، روزنامه دوم را نیز مجبور میساخت از نظر چاپ، کمتر از همشهری نباشد. چند روزنامه بعدی که روی دکه آمدند هم رنگی بودند و چاپ کمرشیال را در پیشفرض داشتند. حتی روزنامههایی که بدون آگهی منتشر میشدند- که لابد آنچنان پشتوانه مالی نیرومندی داشتند که در هزینههای چاپ، دنبال توجیه اقتصادی نباشند.
میبینیم که در این سمتگیریها، آنچه کمتر از همه مورد توجه بود- دست کم در اوایل کار- توجیه اقتصادی بود. نیازی به بحث ندارد که در شرایط یک اقتصاد رقابتی و حضور بخش خصوصی در صنعت روزنامه، چنین نوعی از چاپ روزنامه رنگی اتفاق نمیافتاد. نکته دیگر این که، نقش تصادف را در پدید آمدن این شرایط نباید دست کم گرفت. اگر به جای ماشینهای شرکت افست، ماشینهای کلدست چاپ رنگی روزنامه در کشور موجود بود یا موسس اولین روزنامه رنگی کشور مجال سرمایهگذاری برای چاپخانه اختصاصی را داشت- کاری که چندین سال بعد صورت گرفت- شاید روال کار به گونهای دیگر بود.
پرسش همچنان باقی است
معیار قرار گرفتن چاپ روزنامه همشهری، موجب شد که دیگر به سیستم کلدست جهت چاپ روزنامه رنگی توجه کافی نشود و هرگونه ضعف و ایراد و اشکال در چاپ کلدست را به طبیعت ذاتی این روش نسبت دهند. بسیاری از مدیران و کارشناسانی که میبایست با بررسی جدی مشکلات چاپهای کلدست (از نظر مواد مصرفی، آموزش اپراتورها، شرایط کار و چاپخانه و ...) ، کیفیت آن را ارتقا دهند، خود را راحت کردند و انتظار از چاپ کلدست را پایین آوردند. نمایندگیها و به ویژه بخش پشتیبانی نیز نفس راحتی کشیدند، زیرا کسی از آنها انتظار نداشت مشکلات چاپ کلدست را برایشان برطرف سازد. به هر حال، حالا چاپ کمرشیال و ماشینهای هیتست به یک هنجار در چاپ رنگی روزنامهها تبدیل شدهاند و بعضی روزنامهها به دلیل جذب مخاطب یا به دلیل جذب آگهی یا هر دو، هیچ تمایلی به برگشتن از این سطح کیفیت چاپ ندارند. چاپخانههای موجود و واحدهای جدید در پاسخ به تقاضای بازار، همچنان به هیتست روی میآورند.
بنابراین برگرداندن چاپ روزنامه بر مدار معمول آن- یعنی چاپ کلدست، در کشور ما- دست کم طی سالهای نزدیک- آسان نخواهد بود. اما به هر حال همچنان جای این پرسش باقی است که چرا چاپ کلدست در کشور ما نباید از کیفیت معمول در کشورهای دیگر برخوردار باشد؟ شاید گران شدن هزینه انرژی عاملی باشد که بعضی چاپخانهها را به حذف خشککن و روی آوردن به کلدست ترغیب کند. اما این نمیتواند تنها انگیزه برای چنین چرخشی باشد، به ویژه اگر همچنان توجیه اقتصادی جایی در تصمیمگیری راهحلهای چاپ روزنامه نداشته باشد. شاید حالا وقت آن رسیده باشد که کسانی گره این معما را باز کنند. در این مورد متخصصان چاپ، مرکبسازان و همه طرفها میبایست ایفای نقش کنند، البته به شرطی که به جای کلیگویی، روشهای علمی و بررسیهای مستندی صورت گیرد و درصورت لزوم از مشاوران و متخصصان خارجی نیز کمک گرفته شود. چه بسا از این طریق سر نخی برای حل بعضی معماهای دیگر صنعت چاپ هم به دست آید!
Instagram.com/mehdizade_print
https://www.linkedin.com/in/mohammadreza-mehdizade
09101436763