معماری یعنی جریان روح، فقط موقعی معماری ارزشمند هست که از درون بجوشه، معماری یعنی یک الهام درونی و خلق ناخواستۀ یک ذهن خلاق. (می تونم با اعتماد به نفس خیلی زیاد و به یقین بگم و ثابت کنم که من این الهام درونی رو دارم، ولی مسیرم به گونه ای بود که عمران خوندم) من عاشق معماری و به واژۀ بهتر "هنر ساخت" یا "تمدن ذات هنر" هستم، و مطمئن هستم توانایی خلق رو دارم. اما ............ . اما تو ایران تعداد خیلی اندکی این مفهوم رو می دونن، شاید 90% یا بیشتر اونایی هم که معماری خوندن اینو نمی دونن ( که البته از غیر معماری ها بسیار اندک قابلیت فهم ارزش ذاتی این هنر رو دارن) برای همین، جایی واسه افرادی که این تمدن ذاتی هنر رو دارن ولی رابطۀ لازم رو ندارن، وجود نداره. و همین موجب کوچیک تر و کوچیک تر شدن روح معماری شده و باعث حبس هنر تو یک چهارگوش نوک تیز تکراری میشه.
بهنام جان زمانی که دانشجو بودم 2تا همخونه عمرانی داشتم و با اینکه اواسط ترم3 کاردانی بودند بعد از درک معنی واقعی معماری تغییر رشته دادند و در حال حاضر هم مشغول بکارند و نسبت به دیگر دوستانشون در طراحی بسیار قویتر عمل میکنند.
من هم در حال حاضر از طریق دفترکارم تمام تلاشم معرفی معماری واقعی به کارفرما و دوستانم بوده و هست که البته چندین خانه ویلایی با عنوان معماری آرامش بخش طراحی کردم که مورد توجه بسیاری قرار گرفت که این خود نمایانگر زنده بودن طبع معمارانه در بعضی از افرادست و من واقعا از این بابت خوشحالم...